تیمور لنگ پسری بنام میرانشاه داشت که از پدر چند درجه دیوانه تر بود ، و تیمور او را فرمانروای ایران کرده بود.
این غول ناقص الخلقه و این جانور تمام عیار وقتی پا به ایران گذارد دستور داد زیباترین ساختمانها را در تبریز و سلطانیه که آن زمان مرکز تجارت بین المللی بودند ویران کنند.
میرانشاه آنقدر خرابی ببار آورد که همسرش پنهانی گریخت و به تیمور پناه برد تا شرح دیوانه کارهای شوهرش را بدهد.
میرانشاه کاخ سلطانیه را ویران کرد و د ستور داد تا مزار خواجه رشید الدین فضل الله وزیر دانشمند غازان خان و سلطان محمد خدابنده را که بدستور ابو سعید بهادر خان به قتل رسیده بود، ویران کرده و استخوانهای او را از خاک بیرون کشیده و در گورستان یهودیان دفن کنند.
این میرانشاه جمله مشهوری در تاریخ دارد که از در نده خویی کم نظیر او حکایت می کند. او گفته بود:
«من که بنایی نساختم و چیزی بوجود نیاوردم ولی این من بودم که دستور دادم بناهای زیبا را خراب کنند و ساختمانهای رفیع را از بین ببرند. به همین علت آیندگان مرا حتما بیاد خواهند آورد.»
امیر تهرانی
مؤسسه مطالعات اسماعیلی
در نوشتار های پیشین آوردم که اسماعیلی ها سالها پیش در یافتند که می توان با جهان آشتی کرد و باورهای خود را در چهارچوب بنیاد های علمی و دو-ستی به دنیا عرضه کرد.
«از جمله اقدامات آنان نهادی تحقیقاتی است که توسط کریم آقاخان که همان آقا خان چهارم باشد و چهل و نهمین امام مسلمانان شیعه اسماعیلی است و برای انتشار منابع، اسناد و مکتوبات اسلام به ویژه شیعه اسماعیلیه در سال (۱۹۷۷ میلادی) تأسیس گردید.
اهداف این مؤسسه اشاعهٔ تحقیق و آموزش در زمینهٔ فرهنگها و جوامع مسلمان تاریخی و همچنین معاصر و درک بهتر ارتباطشان با جوامع و ادیان دیگر است.
برنامههای مؤسسه از دیدگاهی حمایت میکند که به میراث خداشناسی و مذهبی اسلام محدود نمیشود؛ بلکه بهدنبال تحقیق در زمینهٔ ارتباط میان عقاید مذهبی با ابعاد وسیعتر جامعه و فرهنگ است. برنامههای مؤسسه بر همین اساس، از رویکرد میان رشتهای به منابع تاریخ و تفکر اسلامی حمایت میکند.
در سنت اسلامی، برنامههای مؤسسه بهدنبال اشاعهٔ تحقیق در زمینههایی است که تا کنون توجه چندانی به آنها اختصاص داده نشدهاست. این زمینهها شامل آثار فکری و ادبی شیعه بهطور عام و اسماعیلی بهطور خاص میباشد.
این موسسه در تدوین انسیکلوپدیا اسلامیکا و در تدوین دایره المعارف بزرگ اسلامی همکاری داشته است.»
منبع ویکپدیا
«آقاخان چهارم در حال حاضر از شبکه ای شامل سیصد مؤسسه و برنامه آموزش در هند و پاکستان و کنیا و تانزانیا و چندین کشور دیگر حمایت و پشتیبانی میکند و به کارهای اقتصادی رغبت نشان می دهد.
قطب این فرقه تشکیلات وسیع و سازمان یافته ای را درسراسر جهان تشکیل داده که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱٫ AKA : آکادمی آقاخان که هدف آن عضوگیری و آموزش جهت تبلیغ و نشر اعتقادات و اهداف این فرقه در شهرها و کشورهای دنیا میباشد.
۲٫ AKES: خدمات آموزشی آقاخان
۳٫ AKF: بنیاد آقاخان
۴٫ AKFED: صندوق توسعه اقتصادی آقاخان، جهت برنامه ریزی مالی و تامین بودجه تبلیغاتی فرقه استفاده میشود.
۵٫ AKPBS: ساختمان برنامه ریزی آقاخان
۶٫ AKT: فرهنگ آقاخان
۷٫ AKU: دانشگاه آقاخان
۸٫ UCA: دانشگاه آسیای مرکزی، بنیاد تمرکز که برای ترویج عقاید فرقه، دانشجویان را از سراسر دنیا به صورت رایگان پذیرش میکند.
۹٫ خدمات ترویج صنعتی
۱۰٫ دانشکده پزشکی آقاخان
۱۱٫ مدرسه پرستاری
۱۲٫ مرکز اسماعیلیه لندن
۱۳٫ بنیاد جوایز معماری آقاخان
۱۴٫ بیمارستان آقاخان کراچی
و دیگر نهادها و موسساتی که در سراسر دنیا جهت تبلیغ، عضو گیری و تامین بودجه های کلان که صرف گسترش فرقه و تبیین آن در کشورهای دنیا بالاخص کشورهای جهان سوم میگردد.»
...ادامه از نوشتار پیشین
در نوشتار پیشین آوردم که آقا خان یکم و رهبر اسماعیلیه در زمان فتحعلیشاه قاجار حاکم کرمان بودو در رمان محمد شاه و قطعا با فتنه گری صدر اعظم بد طینت او میرزا آقاسی از حکومت کرمان اخراج شد، و او به حکومت انگلیس پناه برد و چنگ در دامن پر فتنه آنان آمیخت که هیچ بلکه با آنان همسنگر شد. آنان نیز به او تابعیت انگلیسی دادند.
زمانی که نوبت به رهبری آقاخان سوم رسید او راه محکمتری را در پیش گرفت و سازمان اسماعیلی را به یک موسسه تحقیقاتی بنام انجمن اسماعیلی و یا موسسه تحقیقاتی اسماعیلی پیوند زد:
«انجمن اسماعیلی، مؤسسه تحقیقاتی که در ۱۶ فوریه ۱۹۴۶ در بمبئی هند زیر حمایت آقاخان سوم، سلطان محمدشاه (۱۲۹۴–۱۳۷۶ قمری)، چهل و هشتمین نزاریان اسماعیلی بنیانگذاری شد. بنابر منشور منتشر شده، هدف اصلی این انجمن، «ارتقای مطالعات مستقل و انتقادی در تمامی مواردهای مرتبط با اسماعیلیان» با اظهار اتخاذ سیاست دوریگزینی از تمامی اهداف تبلیغاتی سیاسی-مذهبی است.
انجمن اسماعیلی خارج از انجمن تحقیقاتی اسلامی که در ۱۹۳۳ در بمبئی تأسیس شده بود، تحت حمایت آقاخان سوم رشد یافت. ولادمیر ایوانف (۱۸۸۶–۱۹۷۰ میلادی) مسئول تأسیس و ارتقاء هر دو انجمن (تحقیقات اسلامی و اسماعیلی) بود. ایوانف، یکی از برجستهترین پژوهشگران روس اسماعیلیشناس، مدت کوتاهی پس از انقلاب اکتبر، خاک روسیه را به مدت چهل سال ترک کرد و در هند گذرانید. ایوانف به همراه همکارانش در کمیته اجرایی انجمن، به ریاست علی مککلی (Ali M. Mecklai) و دبیر آن، اشرف فیضی (Asaf A. A. Fyzee) با هدف بر تمرکز مطالعات اسماعیلی و انتشار مجلات آن مشغول شد و سپس با ادامه ریاست مککلی، تبدیل به انجمن اسماعیلی ارتقاء یافت.
با کمک ایوانف به عنوان ویراستار افتخاری و نویسنده اصلی، انجمن سریهایی از متون، ترجمهها و تکپژوهش (رساله) در زبانهای فارسی، عربی، انگلیسی و گجراتی منتشر ساخت. ارتباط نزدیک ایوانف با فرقهگراها (sectarians) اسماعیلی، به او فرصت دسترسی به کلکسیون خصوصی نسخههای خطی را داد که تا آن زمان، به دقت از آنها نگهداری میشد؛ نسخههای بسیاری که او برای کتابخانه انجمن، تهیه کرد. درحقیقت، ایوانف نیروی محرکه انجمن بود. در ۱۹۶۴، انتشار سری انجمن متوفق شد و انجمن به سمت انجمن اسماعیلیان پاکستان در کراچی، جذب شد.
بین سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۳، انجمن بیست و هشت قلم منتشر کرد که بیست و دو مورد آن، نوشتهٔ خود ایوانف بود. مهمترین متن انجمن اسماعیی، ترجمه شده و ویراستاری شده برای اولین بار توسط ایوانف شامل:
آخرین نسخه انجمن و آخرین اثر ایوانف، ادبیات اسماعیلی (تهران، ۱۹۶۳)، یک بررسی کتابشناسی گسترده بر روی نسخههای خطی ادبیات اسماعیلی است که اطلاعاتی را در مورد حدود ۹۰۰ عنوان جمعآوری کرده است.»به نقل از ویکپدیا
آن اسماعیلی ها که چند صد سال مورد نفرت. و
انزجار بودند ، اکنون بعنوان یک گروه ، یک جمعیت
و مردمی شناخته می شوند که بنیاد معظمی مانند
بنیاد تحقیقات و سازمان اسماعیلی بر آنان نظارت
دارد . در ضمن آقاخان ها مشغول ارتباط با کشور
های اسلامی و اعطای کمک بلاعوض به آنان و حتی
به کشورهای اروپایی نیازمند هستند تا وحشت از
ترور های پیشینیان آنان کاملا از ذهن ها زدوده شود.
امیر تهرانی.
ادامه دارد...
حکومت بجای مانده از نسل حکومت حسن صباح که حکومت ترور وخنجر بود و بزرگانی همچون خواجه نظام الملک را به ضرب خنجر فداییان خود به کام مرگ فرستاد، به راهنمایی خواجه سر افراز ایران زمین همان بزرگ مرد دانش و دین که شر حکومت خونریز عباسیان را از سر ایران به ضرب شمشیر هلاکو آزاد کرد و ایران استقلال یافت، به پایان خود رسید.
اسماعیلی ها می بایست کلا از میان می رفتند و این دیدگاه غلط تاریخ بود. اگر به تاریخ دینها نگاه کنید در می یابید که آنها غیبت از تاریخ دارند و لی مجددا سر بر می آورند.
ویکیپدیا در مورد روند سرنوشت پس از شکست اسماعیلی ها در الموت می نویسد:
«پس از مرگ حسن صباح جانشینانش راه نبرد با خاندانهای ترک چیره بر ایران را پی گرفتند. تا این که با تازش مغولها به ایران به ناچار با سلطان جلال الدین خوارزمشاه در یک سنگر جا گرفتند و با مغولان به ستیز پرداختند؛ولی سرانجامخورشاهواپسینرهبر اسماعیلی های الموت در سال ۶۵۱ در برابر هلاکوخان گردن فروآورد و چندی پس از آن به دست مغولها کشتهشد.
مغولان دژها را یکی پس از دیگر گشودند و کشتار بزرگی از اسماعیلیها کردند. از این پس اسماعیلیها مقاومت را در دژهای خویش در شام و لبنان پیگرفتند. »
در پی این حادثه اسماعیلی ها به صحنه پنهان تاریخ پناه بردند و در فرصت مناسب با چهره ای متناسب با جهان حاکم و در دوران استیلای آنان سر بر آوردند:
اسماعیلیه جدید و آقاخان
«حسنعلی شاه محلاتی یا آقا خان یکم داماد فتحعلیشاه که حاکم کرمان بود در ۱۸۳۸م در برابر حکم عزل خود در برابر محمد شاه قاجار یاغی شد و با کمک انگلیسها به افغانستان فرار کرد و به انگلیسها در جنگ با افغانها برای تصرف هرات کمک کرد که موفقیتآمیز نبود.
سپس او به سند (هند آنروز و ایالت سند در پاکستان امروزی) رفت و به انگلیسها کمک کرد آنجا را تسخیر کنند و انگلیسها حقوقی برای او قرار دادند. سپس زندگی تازهای را در هندوستان آغاز کرد و تا پایان عمر با سفر به شهرهای هند به امور اسماعیلیها و پیروان خود میپرداخت.
نوادگان او در کمتر از دوقرن گذشته امامت اسماعیلیه نزاری را برعهده داشتهاند. آنها یک خانواده مالک را تأسیس کردند که از هندوستان شروع شد و به انگلستان مهاجرت کردند و در دونسل اخیر با زنهای انگلیسی و آمریکایی ازدواج کردهاند.
آخرین آنها کریم آقاخان از سال ۱۹۵۷ تا امروز امام اسماعیلیه نزاری است. او که دارای تابعیت انگلیسی است و در کشورهای مختلفی سکنی دارد یک تاجر و میلیاردر در مقیاس جهانی است.» و یکپدیا
من طی یک اتفاق از روی خوش شناسی توانسته ام
کتابهایی چند از کتابهای خطی اسماعیلیه نوشته شده
در زمان خود حسن صباح و زمانهای بعد را بخوانم،
کتابهایی مانند؛ ام الکتاب، اظله ، گشایش و رهایش
ناصر خسرو.
البته شیعیان دوازده امامی و اهل تسنن چنین
آثاری را قبول ندارند و اصولاً طرز تفکر اسماعیلی
ها را در ست نمی دانند. ولی در این نوشتار بحث
بر روشهای تغییر سرنوشت است، بویژه زمانی که
سیر نزولی تاریخی پیش می آید و سوژه در دام
بلا گرفتار می شود .آنان و یا بهتر بگویم باز ماند
گان اسماعیلی زمانی که پی بردند سیاست خنجر
اندازی دیگر کاربرد ندارد به راه دیگری رفتند و
موفق نیز شدند.
ادامه در نوشتار بعدی...
امیر تهرانی
از تمور تا تیمور
کلاویخو سفیر پادشاه اسپانیا از تیمور لنگ آن سلطان جهنمی و آن گردونه عذاب الیم و آن زیر رو کننده سرزمین ما و دیگر سرزمینها دیدن کرد.
اروپا رابطه اش با تیمور لنگ بسیار خوب بود و او نیز ارتباط خوب و برادرانه با در بارهای اروپا داشت.
در بخش اضافات مربوط به فصل اول سفرنامه کلاویخو در مورد علت نامگذاری نام تیمور بر این جانور وحشی تاریخ می نویسد.
زمانی که تیمور به دنیا آمد پدرش اورا که در قنداقه بود به نزد شیخ مسلمانی برد تا نامی بر او بگذارد. شیخ مسلمان در لحظه ورود پدر نوزاد و نوزاد در حال خواند ن قرآن و آنهم آیه 16 از سوره ۶۷ سوره ملک بود که در آخر آیه واژه «تمور» قرار دارد که معنای «می لرزد » را می دهد:
«آیا شما ایمن هستید اگر آن که در آسمان است بخواهد شما را به زمین فروبر د در حالی که زمین می لرزد،»
شیخ مسلمان نگاهی به آیه انداخته و نگاهی نیز به طفل درون قنداقه کرده و می گوید: نام او را تیمور بگذارید!
شاید شیخ مسلمان با زیرکی دریافته بود که او نیز بلایی آسمانی است که اکنون در پارچه سفیدی قرار دارد و لی در آینده او هزاران انسان را در کفن مرگ می پیچد، و سی و پنج سال از عمرش را بر روی اسب می گذارد تا پیشگویی دومین آیه سوره فوق یعنی آیه ۱۷ سوره ۶۷ ام قرآن را تحقق بخشد که می گوید:
«آیا از قهر خدای مقتدری که ازآسمان حکمفرماست ایمنید که تندبادی از سنگ ریزه بر شما بفرستد تا بدانید که وعده عذاب چگونه است.»
امیر تهرانی