رازهای کتابخانه من

رازهای کتابخانه من

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.
رازهای کتابخانه من

رازهای کتابخانه من

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

یک زن بنام "آکسینیا" و یک دن آرام (۱)

کتاب دن آرام به  نام رودی معروف در اوکراین امروزی است  که علیرغم تمام حوادث بزرگ و کوچک رخ داده در آن منطقه همچنان پابرجاست.

شخصیت اصلی این کتاب  جوانی خود خواه و کله شق و هوسباز بنام «گریگوری (گریشا) پانتلویچ ملخوف» است .  زمانی که او تازه پشت لبش سبز شده بود زن همسایه را که زیبا بود و استعداد ی در بیراهه رفتن داشت  و تنها به ضربه انگشتی نیاز داشت تا بهشت ممنوعه  خود را بر روی دیگران  باز کند و به شوهرش خیانت کند، ناجوانمردانه از راه به در گرفت.

اما این خیانت ها پیش زمینه ای نیز داشت و آن این که این خانم آکسینیا از زمانی که دختر سیزده ساله ای بود گویا نامش در فهرست شور بخت ترین دختران ثبت شده بود. چونی یک روز  پدر پیر ، خائن و جنایتکارش در حالی که با آکسینیای سیزده ساله تنها بود دست و پای او را بست و به او بیرحمانه به او تجاوز کرد. اشکها و التماسهای دختر در پدر پیر الکلی و هوسباز اثر نکرد و به دخترش یعنی به ،نیم از وجودش بیرحمانه تجاوز کرد.در ضمن تهدید نمود که اگر به مادر و برادرش قضیه را بگوید او را خواهد کشت. 

اما آکسینیا گریان و اشک ریزان به نزد مادر رفت و از خیانت و از تجاوز پدر به او ناله ها سر داد. مادر و برادر خشمگین و در حالت جنون از خشم بر سر پدر بد تر از هر نا پدری ریختند و او را آنقدر زدند که فردا صبح روحش به دوزخ رفت. 

سه سال بعد که آکسینیا دختری بسیار زیبا و دم بخت شده بود ، سیل خواستگاران به خانه اشان سرازیر شدند و از این میان یک نظامی خوش چهره بنام استپان  به دل حانواده آکسینیا نشست و دختر  را به عقد ش در آوردند .


همان شب نخست عروسی و ساعت چهار صبح مادر شوهرش او را از خواب بیدار کرد و به آشپزخانه بردش و خطاب به او گفت: ببین دخترجان ما تو را برای ...به اینجا نیاورده ایم . من پیر شده ام، کارهای این خانه از همین الان با توست. و آکسینیا از همان روز بعنوان کلفتی مفت و مجانی در خانه شوهر بکار مشغول شد.

شب همان روز شوهرش او را به طویله برد و تا می خورد کتکش زد و گفت: صدایت نباید در بیاید! میروی توی اتاق در را بروی خود می بندی من هم می روم دنبال عیش و نوش ، سحر بر می گردم.


شاید این پیش زمینه ها بود که در آن روز خیانت، گریگوری ملخوف زشت روی موفق شد با قرار گرفتن در مقابل آکسینیا او را از چنگ شو هرش در آورده ،و از او یک هرزه مجانی بسازد.



ادامه دارد...

امیر تهرانی

مصیبتهای داستایفسکی و تاثیر آنها در کتاب جنایت و مکافات(۲)

نگاهی کوتاه به زندگی داستایفسکی و این که چرا روسیه آنزمان ناگهان "دره اشکها"شد

۱-سپتامبر ۱۸۶۵، فیودور داستایفسکی در شهر ویسبادن در آلمان زندگی می‌کرد و پول اجاره خانه‌اش را نداشت.

 ۲-یک سلسله باخت در قمار او را به مرز فلاکت اقتصادی کشانده بود، وضعیتی (همان‌طور که در رمان قمارباز به نمایش گذاشته شده) آشنا برای داستایفسکی. 

۳-او که مبلغ قابل‌توجهی پول به صاحب‌خانه‌اش بدهکار بود، امیدوار بود که پیش‌پرداختی برای رمانی جدید بتواند گره کور بختش را باز کند.

۴- داستایفسکی در نامه‌ای که برای میخاییل کاتکوف، سردبیر راشن هرالد نوشت، تقاضای ۳۰۰ روبل کرد و درعوض قول پیش‌نویسی را داد که جنایت و مکافات از کار در آمد. برای راضی‌کردن کاتکوف، پیرنگ داستان را برایش شرح

 افکار شناور در هوا و نقش نداشتن ایمان مستحکم

این داستان  شرح روان‌شناختی یک جرم است. کنش آن موضوعی است و زمانش سال حاضر. دانشجوی جوانی که خاستگاهش طبقۀ متوسط روبه‌پایین است، از دانشگاه اخراج شده و در فقری مهیب زندگی می‌کند 

-ازرهگذر بی‌فکری و فقدان عقاید مستحکم- تسلیم ایده‌های مشخص غریب و «ناکاملی» که در هوا شناورند می‌شود و تصمیم می‌گیرد یک‌بار برای همیشه به بدبختی‌اش خاتمه دهد.

ایده های شناور در هوا چه بودند؟ و کتاب چه باید کرد!

«شناور در هوا»، مجموعه‌ای از ایده‌های وارداتی از اروپای غربی بودند که بعدها معرف اصول اندیشۀ رادیکال روسی در سال‌های ۱۸۶۰ شدند. 

دانشجویان روسی مثل راسکولنیکوف، ضدقهرمان ۲۳سالۀ جنایت و مکافات، با نسخه‌های به‌نوعی تحریف‌شده و مغشوش از فایده‌گرایی انگلیسی، سوسیالیسم آرمانشهری فرانسوی و داروینیسم بمباران می‌شدند.(هم اکنون همین شناورهای سمی در فضا آمد و شد مکرر دارند.)

 این‌ها در کنار یکدیگر، جو فکری‌ای را به وجود می‌آوردند که به‌عقیدۀ داستایفسکی، اعتمادی بیش‌ازحد به علم و تفکر علمی برای توضیح رفتار بشری داشت.

عصارۀ این نظریه‌های گوناگونِ پیشرفت اجتماعی، برای مخاطب روسی، در اثر نیکلای چرنیشفسکی جمع شده بود که رمان فلسفی‌اش، چه باید کرد؟ (۱۸۶۳).

این کتاب " چه باید کرد" از ژوزف استالین  یک هیولای خونخوار بوجود آورد که در دوران حکومتش حدود چهل و هشت میلیون نفر از مردم شوروی سابق را در شکنجه گاه ها و در میدانهای اعدام بکام مرگ فرستاد.

این گونه مطالب عصاره فلسفه‌ای را شکل داد که بعدها با عنوان «خودپرستی عقلایی» توصیف شد. خودپرستی عقلایی متکی به این ایده بود که انسان‌ها، وقتی نفع شخصیِ روشن‌گرانه را راهنمای خود قرار دهند، درنهایت زندگی در جامعه‌ای منصف و برابر را انتخاب خواهند کرد.

 این ایده الهام‌بخش نسلی از جوانان روسی بود که متعاقب «اصلاحات عظیم» تزار آلکساندر دوم (که شامل الغای رعیت‌داری و استقرار اَشکالی از خودمختاری می‌شد) به بلوغ می‌رسیدند، کسانی که می‌خواستند جامعۀ روسیه را بیشتر و سریع‌تر، از رهگذر انقلابی به‌پیش برانند که باور داشتند با بازآفرینی خودشان و بازپرسی از آرزوهای خودشان آغاز شده است. 

اما داستایفسکی، از سوی دیگر، نمی‌توانست با این کالبدشکافی علمیِ آرزوها کنار آید و معتقد بود که مردم نهایتاً از چراییِ خواستن چیزهایی که می‌خواهند آگاه نیستند. داستایفسکی می‌دانست که انسان‌ها غیرمنطقی و عمیقاً خودویرانگرند. او این گرایشات را در تمایل خودش به قمار، اهمال‌کاری و اشکال روزانۀ تباهیِ خویشتن دیده بود.

داستایفسکی وحشت کرده بود و پیشگویی کردکه...

داستایفسکی به‌خصوص از این مدعای چرنیشفسکی وحشت کرده بود که کنش‌هایی که در راه رسیدن به جامعه‌ای بهتر انجام می‌گیرند، خود ضرورتاً خیرند.

 او در این نظریۀ به‌ظاهر معصومانه توجیه بالقوۀ خشونت را می‌دید. آیا راسکولنیکوف با کُشتن گروبردار طماعی که با نرخ‌های یغماگرانه پول قرض می‌داد و از خواهرش سوءاستفاده می‌کرد، در خدمت منافع عمومی عمل نکرده بود؟ 

این همان خطری بود که داستایفسکی در نهیلیست‌ها و آنارشیست‌ها تشخیص داده بود؛ کسانی که وقتی به سال‌های دهۀ ۱۸۷۰ و ۸۰ می‌رسیم، برای نیل به اهدافشان به‌واقع روی به تروریسم آورده بودند. ترور آلکساندر دوم در سال ۱۸۸۱ باعث شد خوانندگان پرشماری که بعدها جنایت و مکافات را می‌خواندند در این رمان داستایفسکی چیزی شبیه به پیشگویی بیابند.

ترجمۀ جدید مایکل کَتز (که چه باید کرد؟ را نیز ترجمه کرده) از جنایت و مکافات، به خوانندگان امروزی دلیل تازه‌ای می‌دهد برای تأمل در زیرساخت رمان و هم‌آوایی آن با مشکلات اجتماعیِ رویاروی جامعۀ خودمان. 

بعضی استدلال می‌کنند که با انتخاب دونالد ترامپ، جامعۀ آمریکا خودویرانگرانه‌ترین و غیرمنطقی‌ترین تصمیم در تاریخ کشورمان را گرفته است. و بااین‌وجود، علی‌رغم شواهد چشمگیر مبنی‌براینکه انتخاب عقلانی نقشی اندک، یا هیچ نقشی در تصمیم‌گیری‌های سیاسی ندارد، آن‌هایی که از آرمان‌های لیبرال دفاع می‌کنند کماکان بر پایۀ منطق، واقعیت‌ها، آمار و علم استدلال می‌کنند، به‌جای‌آنکه توانایی ظاهراً درک‌ناشدنیِ احساساتی چون نفرت، شرم و ترس را در نظر بگیرند که مردم را به انتخاب‌های غیرعقلانی می‌کشاند و آن‌ها را به عقایدی بی‌پایه دربارۀ یکدیگر سوق می‌دهد. 

غیر منطقی بودن و خود ویرانگری دو عامل بزرگ نابودی

خواندن جنایت و مکافات در سال  به ما گوشزد می‌کند که باید غیرمنطقی‌بودن و خودویرانگری ارادی را جدی بگیریم.

 این مسائل صرفاً مولود انتخاب فردی نیستند؛ نیروهایی اجتماعی‌اند که می‌توانند نقشی بسیار بزرگتر از آنچه ممکن است دوست داشته باشیم اذعان کنیم در سیاستمان ایفا می‌کنند.

منبع: مقاله خانم نیلسن

ترجمه آقای امیری

روانشناسی جنایت و مکافات هنوز ادامه دارد...(قسمت یکم)


داستایفسکی جنایت و مکافات را طی دورۀ افزایش بی‌سابقۀ جرائم خشنی نوشت که داشتند سن پتزربورگ را فرامی‌گرفتند. 

در پی الغای رعیت‌داری در سال ۱۸۶۱ (تنها پنج سال پییش از انتشار رمان)، پایتخت وقت روسیه شاهد هجوم گستردۀ مردمی بود که دنبال کار می‌گشتند. ازدیاد شدید جمعیت و فرصت‌های شغلی محدود بسیاری را به استیصال کشانده بود. 

نرخ قتل بالا رفته  و مطبوعات روسیه جرائم دهشتناک را با جزییات مفصل گزارش می‌دادند. دائم‌الخمری، فحشا، بیماری، بیکاری، گسست‌های خانوادگی و کودکان رهاشده، همگی درنهایت معرف واقعیت روسی در سال‌های ۱۸۶۰ شدند.

رمان قطعاً احساسِ خفقان‌آورِ بدبختی و فسادی که سن پترزبورگ را آلوده بود به تصویر می‌کشد، اما دقت زیادی خرج سرزنش آن‌هایی می‌کند که مشتاق استثمار قربانیانِ این شرایط یأس‌آور بودند (از همه شاخص‌تر آلیونا ایوانونایِ گروبردار). 

درواقع، تاخت‌وتاز خشونت اقتصادی روزمره (دریغ‌کردن وام، شرم و تحقیری که نثار بدهکاران می‌شد، سرشکستگی موجود در اجبار به گدایی و سایر چیزها) پس‌زمینه‌ای چنان دردناک می‌سازد که گاهی قتل، در بوم بزرگتر تباهی‌ای که داستایفسکی در جنایت و مکافات نقش می‌زند، گم می‌شود.

داستایفسکی علی‌رغم تمایلش به خروشیدن علیه میزان بی‌رحمی و طمعی که در سن پترزبورگ قرن نوزدهم یافت می‌شد، در رمانش خشم مخصوصی را کنار می‌گذارد برای آن‌هایی که دربارۀ اقتصاد با اصطلاحات انتزاعی و درنتیجه عاری از احساس حرف می‌زدند؛ به‌قول خودش پیروان «تازه‌ترین ایده‌ها».

 راسکولنیکوف همان قاتل مورد نظر ، در همان ابتدای رمان گذرش به میخانه‌ای می‌افتد. او تازه یک دور به‌طور آزمایشی قتل را تمرین کرده، با گروبردار ملاقات کرده و به آپارتمانش، چیدمان آن و عادت‌های او دقت کرده است

مرد مسن‌تر مستی به نام مارملادوف که کارمند دولت است به راسکولنیکوف نزدیک می‌شود و شروع می‌کند به گفتن قصۀ زندگی‌اش، به‌خصوص فلاکتی که درنتیجۀ الکلی‌بودن و بی‌مسئولیتی اقتصادی نصیب خانواده‌اش کرده است. (دخترش سونیا برای درآوردن خرج خانواده روسپی‌گری می‌کند.)

 کارمند ما پس‌ازاینکه از مردی به نام لِبِزیاتنیکوف که در ساختمانشان زندگی می‌کند و روشنفکر جوانی است متعهد به «تازه‌ترین ایده‌ها»، درخواست قرض کرده است، تقاضایش به‌سردی با این توضیح همسایه‌اش رد می‌شود که «در زمانۀ ما دلسوزی به‌وسیلۀ علم حتی ممنوع شده است و این هم‌اینک در انگلستان، جایی‌که اقتصاد سیاسی را بسط داده‌اند اعمال می‌شود».

ادامه دارد...

از مقاله جنیفر نیلسون با ترجمه آقای امیری

امیر تهرانی

یادی مجدداز داستایفسکی

فیودور میخایلوویچ داستایفسکی متولد 11 نوامبر سال 1821 است  و در 60 یعنی در سال ۱۸۸۲  سالگی درگذشت.

 او را استاد نویسندگان و الهامبخش ادیبان دانسته اند.وی که ی نویسنده مشهور و تاثیرگذار اهل کشور روسیه است.  

در کتابها و داستانهای او نکات روانشناسانه بسیار ممتازی وجود دارد و همین باعث شده تا روانشناسان و روانپزشکان به آثار او توجه زیادی  نمایند.داستایفسکی متخصص بررسی زوایای روانی شخصیت‌های داستان میباشد.بطوری که  بسیاری از صاحبنظران او را بزرگترین نویسنده روان‌ شناختی جهان به شمار می آورند.

نکته مهم در کارهای او این است که اکثر داستان‌ هایش  همچون شخصیت خودش سرگذشت مردمی‌ ست عصیان زده، بیمار و روان‌پریش. 

چنانکه  مشهود است در اکثر داستانهای داستایفسکی یک  مثلث عشقی  مرموز وجود دارد ، به این صورت  که زنی  در میان عشق دو مرد   قرار می گیرد و یا مردی  در میان جاذبه  عشق دو زن واقع می شود  .اینروزها روانکاوی به  گوشه های پنهان این گونه امور  دقت می کند. 


جستارهایی از نوشته های داستایفسکی:

"مهمتر از هر چیزی، هیچ وقت به خودتان دروغ نگویید. مردی که به خودش دروغ می‌گوید و به ‏دروغ خودش گوش می‌دهد به جایی می‌رسد که دیگر نمی‌تواند حقیقت را در درون خود یا اطرافش ‏تشخیص دهد و درنتیجه تمام احترامی‌که خود و دیگران را از دست می‌دهد. و بدون احترام، از عشق ‏باز می‌ایستد‎.”

"از آنجایی که انسان نمی‌تواند بدون معجزه زندگی کند، معجزاتی را که خودش ساخته است برای ‏خود فراهم می‌کند. او به جادوگری و سحر و جادو ایمان خواهد آورد، اگرچه ممکن است بدعت ‏گذار، ملحد و یاغی باشد.»‏

” کودکان را دوست بدارید، زیرا آنها نیز مانند فرشتگان بی گناه هستند. آنها زندگی می‌کنند ‏تا دلهای ما را نرم و پاک کنند و گویی آمده اند که ما را راهنمایی کنند.”‏

“رمز و راز وجود انسان فقط در زنده ماندن نیست، بلکه در یافتن چیزی برای زندگی کردن است‎.‎”

” می‌توانم خورشید را ببینم، اما حتی اگر نتوانم خورشید را ببینم، می‌دانم که وجود دارد. و دانستن ‏اینکه خورشید آنجاست، همان زندگی کردن است.‏”

‏«ای انسان، به برتری خود نسبت به حیوانات مغرور مشو، زیرا آنها گناهی ندارند، در حالی که تو با ‏تمام عظمت خود، زمین را هر جا که ظاهر شوی نجس می‌کنی و ردی ناپسند از خود به جای ‏می‌گذاری، و این درست است، افسوس. تقریباً برای هر یک از ما!»‏

اما عاشق شدن به معنای عشق ورزیدن نیست. یک نفر می‌توان عاشق شود و همچنان متنفر بود.»‏

‏”زندگی بهشت است و همه ما در بهشت هستیم، اما از دیدن آن امتناع می‌کنیم.”‏

‏”همه چیز می‌گذرد، فقط حقیقت باقی می‌ماند.”‏

ادامه دارد...

امیر تهرانی

انتخاب 101 کتاب برتر

فهرست بهترین ها 

در یکی از نوشتار های  پیشین فهرست کتابهایی را که طی سه ماه خواندم و یا دوباره خواندم آوردم. اکنون تصمیم دارم  بهترین و برترین ها را از نظر خودم مشخص کنم و امیدوارم خوانندگان عزیز نیز نظر خود را اعلام نمایند تا در همین بلاگ درج شود. با تشکر

ابتدا فهرست کتابها 

1-جنایت و مکافات      داستایفسکی

2-برادران کارامازوف        ''

3-قمار باز                                ''

4-خانم صاحبحانه                ''

5-دن آرام               میخاییل شولوخف

6-شنل                       گوگول

7-  بینی                                  "

8-تاراس بولبا                      "

9-شبها دهکده-                "

 دیکانگا

10-تاراس بولبا                   "

11-عشق نخستین        تورگنیف   

12-پدران و پسران             "

13-خانه  قرن                         "

14-آسیا                                    "

15-جنگ و صلح                 تولستوی

16- چه باید کرد                    "

17-آنا کارنینا                           "

18-شرط بندی                    چخوف

19-بدور از خانه                      "

30-اتاق شماره 6                     "

31- همسرم                                "

32- دختر سروان            پوشگین

فرانسه:

33- بابا گوریو                    بالزاک

34-اوژنی گرانده               "

35-بیگانه                           آلبرکامو

36-طاعون                             "

37-جان شیفته                 رومن رولان

38-تهوع                           ژان پل سارتر

امریکا:

39- جشن بیکران         همینگوی

40-  مرگ در  بعد از ظهر       "

41-زنگها برای که-                  "

 بصدا در می آید؟

42-وداع با اسلحه                     "

43- مشت زن                              "

44-موشها و آدمها    جان اشتاین بک

45-خوشه های خشم               "

46- مروارید                                  "

47-روزگاری جنگی -                 "

درگرفت

47- ماه پنهان است                 *

 48-آوای وحش               جک لندن

49-سپید دندان                        "

50-بنگاه آدمکشی                     "

51-تهیدستان                               "

 52-خشم و هیاهو         فاکنر 

  53 -دهکده                        "

  54-گل سرخی برای امیلی "

 55-تسخیر ناپذیر              "

56-گتسبی بزرگ    اف اسکات فیتز                                        ،       جرالد

   57-ناتور دشت                 سالینجر 

انگلستان:

 58-زمین خوب                پرل باک

59-   آمریکایی آرام         گراهام   -         گرین

60-شاه لیر                         شکسپیر 

1 6-مکبث                             ""

62-رمیو ژولیت                    ""

63-هملت                               ""

64-  لبه تیغ                          سامرست                                                 ،           موام

65-نخستین عشق               ""

67- جین ایر               شارلوت برونته

68- ربکا                        دافنه دو موریه

آمریکا:

69  -    ریشه ها        آلکس هیلی-

70-     کلبه عموتام      بیچر استو

فرانسه:

71 -کاندید                            بالزاک

آلمان

72-کوه جادو            توماس مان

73- طبل حلبی           گونتر گراس

74-موتر کوراژ          بر تولت برشت

75- گالیله                     " "

76 -عقاید یک دلقک   هاینریش بل

ایتالیا

77- کمدی الهی          دانته

انگلستان     

  -78- 78-1984               جورج ارول

79-قلعه حیوانات     /         """

80- نخستین عشق      سامرست    -                                                       موام

90-وطن فروش               ""

91-آشندن  جاسوس    انگلیس  ""

92-داستان دو شهر       چارلز دیکنز

   یونان

93- زوربای  یونانی      کازانتزاکیس

94-مسیح باز مصلوب      ""

آمریکا

95- کشتن مرغ مقلد        هارپرلی

96-  خاک خوب           پرل باک

روسیه

97-پدر سرگیو              تولستوی

98- نامه هایی از -

زیر زمین                    داستایوفسکی   

99-خانه ماتریونا       سولژ نیتسین

100-  یک روز از زندگی زندانی...

                                         سو لژ نیتسین

101-در جستجوی نان      ماکسیم- گورکی

 فهرست  40 کتاب ازبهترینها ازنظر من : شماره های:

18-80-2-99-97-1-100-96

39-95-44-6-3-5-96-9-101-44-79-52-51-54-30

69-68-67-70-91--11-63-62-61-60-40-41-59-90-3-4-13-100-

   ادامه دارد...

امیر تهرانی