شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

رازهای کتابخانه من (۵۱): دنیای پر راز و رمز رمان وداستان: کتاب جنایت و مکافات (۵)


ادامه از نوشتار پیشین 


جنایت و مکافات


راسکلنیکف پس از کشتن زن ربا خوار و خواهر او حوادث بسیاری را پشت سر می گذارد. نخست آن که به نوعی مالیخولیا و فشار درونی روحی مبتلا می شود و به ختده و شوخی و با سخنان مبهم دو پهلو سعی می کند که به دوستانش مانند رازو میخین و حتی دیگران آنطور وانمود کند که او آن زن و خواهرش را کشته است. 

ولی آنان حرفش را باور نمی  کنند.چون به بعنوان شخصی نگاه می کنند که در اثر فشار فقر و ناکامی گاهی  بین مرز واقعیت و تو هم زندگی می کند. 

رازومیخین برایش دکتر می آورد. ناستاسیا کلفت ساختمان به غذا و خوراک او رسیدگی می کند. ولی او گهگاه همه آنان را می رنجاند و از خود دور می کند.

اما وقتی مارمالادوف هم صحبتی همیشه مست او بزیر کالسگه می رود و جان می بازد او همه پولی را که مادرش به او داده به بیوه مارمالادوف می دهد تا برای کفن و دفن شوهرش مصرف کند.

لوژین خواستگار پولدار ولی مسن خواهرش بدیدن او می آید ولی او را از خانه بیرون می کند. 

مادر و خواهرش از راه می رسند و او علنا با ازد اج خواهرش با لوژین مخالفت می کند. آنها شوکه می شوند.

رازومیخین آنان را متقاعد می کند که راسکلنیکف بیمار است و مالیخولیا دارد ولی او دکتری بر   بالای سزش آورده که او را معالجه خواهد کرد.

رازومیخین و دکتر هردو به خواهر راسکلنیکف علاقمند می شوند. بخصوص رازومیخین حرارت به خرج می دهد و با دکتر درگیر می شود و به او اخطار می دهد که فکر بودن با خواهر راسکلنیکف را از سر بیرون کند.

در این زمان مرد میانسالی از آنان که در شهر مادر و خواهر او زندگی می کند  وارد می شود و او نیز علاقمندی خود را برای ازدواج با خواهر او اعلام می کند که راسکلنیکف بشدت آنرا ردمی کند.

تمامی اینها در حالی است که راسکلنیکف گاهی عاقل است گاهی نیمه دیوانه!گاهی خود را ناپلئون فرض می کند که به زیر تخت پیرزن ربا خوار غلطیده بود. 

او ناپلئون را مثال می زند و از فتوحات و شکست هایش سخن می گوید.


نکته دیگر این که  داستایوفسکی در داستان نام کوچه ها و خیابانها را فقط با حرف مثلا(ز)، (و)...مشخص می کند. امروزه مشخص شده است که این کوچه ها و خیابانها خیالی نیستند و همه در یک محدوه خاص از شهر سنت پترزبورگ قرار دارند.در ضمن هسته اصلی تفکر راسکلنیکف این است که با قطع گردن پولداران و رباخواران بر ای خود و همسر و خواهرش زندگی خوبی تهیه کند.

این موضوعات احتمالا در ذهن خود داستایوفسکی شکل گرفته اند که در دوره تزار از جریانات سوسیالیستی دفاع می کرد و به خاطر همین به زندان افتاد و به سیبری تبعید شد و تا پای چوبه دار هم پیش رفت.


ادامه دارد....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد