شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

رازهای کتابخانه من(۵۲): سفرنامه ها ، خاطرات(۲): سفرنامه اعجاب انگیز یک انگلیسی


سفرنامه راولینسون(گذر از زهاب به خوزستان)
وقتی بر ای نخستین بار کتاب سفر نامه راولینسون را خواندم متوجه نکته جالبی شدم و آن این که گویا برخی از مردم انگلیس خودشان بر ای خودشان برنامه ای در آغاز زندگی تدوین می کنند که تا بتوانند اطلاعات از سرزمین های دیگر بر ای کشورشان و دستگاه حاکمه کشورشان به ار مغان ببرند .اگر کارهایی را که این افسر نظامی انگلیس بر ای کشور ش انجام داده میان ده نفر آدم فعال تقسیم کنند شاید آنان نتوانند کارهایی را که او انجام داد به سر انجام برسانند. 

نام او هنری راولینسون بود و بعنوان افسر نظامی در یک هنگ بریتانیایی در اطراف مرز ایران خدمت می کرد. بعدا سیاستمدار، دولتمرد و مستشرق شد و به شهرت رسید. ا متولد ۱۸۱۰ میلادی می‌باشد. راولینسون فعالت خود را ابتدا در کمپانی هند شرقی آغاز کرد و از آن طریق به موضواعت مربوط بخ ایران وارد شد. هنری راولینسون در جوانی به ایران آمد و با دولت محمد شاه قاجار همکاریهایی داشت.

اگر به سایت اسناد ملی انگلیس سری بزنید متوجه میشوید نقشه هایی را که راولینسون از منطقه خوزستان و لرستان تهیه کرده اند هنوز که هنوز است جزو مدارکی است که هر کسی به آن دسترسی ندارد.

هنری راولینسون نخستین کسی بود که خط میخی را با بررسی کتیبه‌های بیستون خواند. او در سال ۱۸۳۶ میلادی از ذهاب تا منگشت و سراسر خاک لرستان و بختیاری را گشت زد و در کسوت نظامی‌گری و باستانی شناسی یادداشت‌هایی را به جا گذاشت که سه سال زمان برد.

راولینسون در سال‌های 1835 و 1836 قسمت فارسی باستانی کتیبه سه زبانه را نسخه برداری کرد. این نوشته در محل مرتفعی در دل یک کوه در بیستون در غرب ایران کنده شده بود. در سال 1844 بار دیگر به همان ارتفاع صعود کرد تا بخش بابلی آن را نسخه‌برداری کند.

او با کمک یک پسر بچه محلی چابک و با استفاده از طناب و نردبان، عمود بر محل کتیبه بالا کشیده شد و در حالیکه در ارتفاع 100 متری زمین معلق بود، کتیبه‌ها را تمیز و سپس از آنها نسخه‌برداری کرد و در نهایت یکی از مهمترین و مشهورترین سندهای تاریخ جهان را رمزگشایی کرد.

نام «راولینسون» در محافل علمی و آکادمیک به چند دلیل جاودان و تثبیت شد. علت اصلی این موفقیت کپی‌برداری از کتیبه داریوش بزرگ در بیستون و رمزگشایی خطوط میخی و ترجمه آن است که با این کار جایگاهی بزرگ نصیب خود کرد، همچنین او یکی از برجسته‌ترین محققان تمدن آشور به شمار می آید.

آشنایی کامل با زبان پارسی
راولینسون که آشنایی کامل با زبان فارسی داشته و به راحتی این زبان را صحبت می‌کرد. یک فرد بسیار زیرک، کنجکاو و پرتلاش که نسبت به تاریخ و تمدن ایران آشنا بود. مشهود است راولینسون قبل از سفر به ایران مطالعات و بررسیهایی در خصوص تاریخ و تمدن ایران و از جمله لرستان داشته و کاملاً آثار پیشینیان خود را در این خصوص به دقت مطالعه و بررسی نموده و به نظرات مورخان بزرگ همچون هرودوت، استرابون، پلینی، دیودور، ماژور رنل و بنیامین تودله، پلی بیوس و دیگران آشنا بود

به بخشهایی از سفر نامه او توجه کنید:

صالح آباد
"دهکده صالح‌آباد که در دو فرسنگی دزفول قرار دارد دارای صد خانوار است و دور آن را دیواری از گل کشیده‌اند. آب مشروب اهالی از قنات تأمین می‌شود.
در نزدیکی صالح آباد چند تپه کوچک و خرابه‌هایی چند دیده می‌شود که احتمالاً بازمانده شهرلور و یا بلاد اللور می‌باشند. بر اساس نوشته‌های جغرافیادانان شرقی، این شره در دو فرسنگی اندامیش قرار داشته ولی به علت عدم آگاهی از خطوط ارتباطی محل آن را در کنار رود دزفول تعیین کرده‌اند و حتی بعضی از جغرافی‌دانان امروزی اظهار داشته‌اند که پایتخت باستانی لرستان را باید در همین محل جستجو کرد."

دزفول
شهر دزفول به وسیله نویسندگان زیادی توصیف شده و هم اکنون عمده‌ترین شهر خوزستان و در حدود 20 هزار (بیست هزار) جمعیت دارد. کین‌نر محل رود دز را به طور دقیق بر روی نقشه تعیین کرده است: این رود از نواحی بروجرد سرچشمه می‌گیرد و از دوشاخه تشکیل شده که در بحرین بهم پیوسته و سپس از وسط اشترانکوه گذشته و به سمت راست جریان می‌یابد، هنگامی که به کوه میانه می‌رسد به سمت چپ می‌پیچد و از آنجا به طرف دزفول سرازیر می‌گردد.
به عقیده من دزفول در زمان ساسانیان همزمان با پلی که در کنار آن بر روی دز به منظور برقراری ارتباط بین پایتخت جدید یعنی چندی شاپور و شوشتر ساخته شده، بنا گردیده است. دزفول در اصل اندامیش نام داشته و تا اوایل قرن سیزدهم نیز به همین نام بوده است.
یکی از محله‌های قدیمی شهر اندامیش روناش است که در سمت راست رود دز واقع بوده و هنوز خرابه‌هایی به همین نام باقی است."

خرم آباد
"خرم‌آباد که در پای قلعه و در سمت شمال غربی آن قرار دارد شهر جدید و کوچکی است که جمعیت آن تقریباً 1000 خانوار می‌باشد رودخانه کم عمق و عریضی در جنوب شرقی شهر و قلعه که پایتخت اتابکان لر کوچک بوده در جریان است. همچنین مناره آجری بلندی به سبک دوره سلجوقی در آنجا نمایان است. در نزدیکی این مناره یک سنگ که دور تا دور آن به خط کوفی نوشته شده قرار دارد و من متاسفم که به علت کمی وقت مجال رونویسی آن را پیدا نکردم ولی در یک بررسی مختصر بنام شجاع‌الدین خورشیدی سر سلسله اتابکان این منطقه برخوردم و شکی ندارم که بررسی این سنگ نبشته می‌تواند به روشن شدن منشاء سلسله پرقدرت خورشیدی کمک کند.

تصور نمی‌کنم نام خرم‌آباد در نوشته‌های نویسندگان پیش از قرن چهاردهم آمده باشد. پیش از قرن چهاردهم میلادی خرم‌آباد را سمها یا دزسیاه می‌گفته‌اند زیرا قلعه بر سنگ‌هایی به رنگ سیاه ساخته شده است. ظاهراً جغرافیدانان قدیم این شهر را «شاپور خواست» می‌نامیدند و من فکر می‌کنم شهر شاپور خواست در همین جا بوده است. اما از طرفی شاپور خواست باید مربوط به دوره ساسانی باشد و حال آنکه در خرم‌آباد هیچ کتیبه‌ای و اساساً هیچ تاریخی وجود ندارد که بتوانم قدمت آن را پیش از قرن یازدهم و یا دوازدهم میلادی فرض کنم.

قلعه خرم‌آباد یقیناً همیشه به خاطر موقعیت مخصوصش از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده و در زمان‌های بسیار قدیم محل سکونت حکمرانان این منطقه بوده است. به نظر من عنوان دزسیاه دست کمی از کوه سیاه «سیاه کوه» ندارد و اصطلاح کوسین [کاسی‌ها] که یونانیان زمان اسکندر به مردم این منطقه نسبت داده‌اند از همین نام مشتق شده است. سرزمین بین ماد و سوسیان که از طرف شرق به رود دزفول و از طرف غرب به آب کرخه محدود است ممکن است همان منطقه‌ای باشد که استرایون آن را کربین نامیده که معادل با «کوه چربن» پلینی و برابر با «کربرینه» پلی بیوس باشد اما من هیچ نشانه‌ای که دال بر این عنوان باشد در این منطقه سراغ ندارم."

پیش از قرن چهاردهم میلادی خرم‌آباد را "سمها" یا "دزسیاه" می‌گفته‌اند، زیرا قلعه بر سنگ‌هایی به رنگ سیاه ساخته شده است. ظاهراً جغرافیدانان قدیم این شهر را «شاپور خواست» می‌نامیدند و من فکر می‌کنم شهر "شاپور خواست" در همین جا بوده است. اما از طرفی شاپور خواست باید مربوط به دوره ساسانی باشد و حال آنکه در خرم‌آباد هیچ کتیبه‌ای و اساساً هیچ تاریخی وجود ندارد که بتوانم قدمت آن را پیش از قرن یازدهم و یا دوازدهم میلادی فرض کنم

شوش
"راولینسون که اشتیاق خود را از دیدن شوش به صراحت اعلام می‌دارد می‌گوید: من بی‌اندازه مشتاق بودم هر چه زودتر از شوش دیدن کنم به ویژه آنکه می‌خواستم رونوشتی از یک سنگ نبشته سیاه که به دو زبان نوشته شده تهیه کنم. می‌گویند این سنگ نبشته در مقبره دانیال نگهداری می‌شود. من همیشه بر این پندار بوده‌ام که این سنگ نبشته با اهمیت‌ترین اثری است که می‌تواند در تایید کشفیات اخیر درباره خطوط میخی مورد استفاده قرار گیرد. اما با تاسف فراوان دریافتم که از این گنجینه گرانبها اثری باقی نمانده است."

جندی شاپور

«پس از پیمودن دو فرسنگ به روستای شاه آباد رسیدیم و من در سمت راست خود توانستم بدون کوچکترین تردید خرابهای جندی شاپور را تشخیص دهم.
بدون تردید در تشخیص محل جندی شاپور اشکالاتی وجود دارد که همگی ناشی از اشتباه بعضی از نویسندگان ایرانی در رابطه با تعیین محل دقیق این شهر است ولی من با بررسی تمام مدارک موجود کوچترین شکی در تعیین محل جندی شاپور ندارم...
«پس از پیمودن دو فرسنگ به روستای شاه آباد رسیدیم و من در سمت راست خود توانستم بدون کوچکترین تردید خرابهای جندی شاپور را تشخیص دهم.


او در سال ۱۸۳۶ میلادی به لرستان سفر کرد و شرح مشاهدات خود را در سفرنامه‌اش نوشت. او با حمایت و پشتیبانی دولت ایران توانست با یک حکم حکومتی به این مناطق عازم شود و از یک حاشیه امنیتی بالایی برخوردار باشد. او با یک ذهنیت از پیش مشخص شده به این سفر پرداخته و سفرنامه‌اش برخلاف دیگر سفرنامه‌نویسان تنها گزارش یک سفر بدون هدف و صرفاً سیاحتی نبوده بلکه سفر او در چهارچوب یک پروژه تحقیقاتی از قبل تعیین شده تعریف شده است.

سفر راولینسون به لرستان از جنوب و جنوب غربی کشور صورت گرفت و در سفر خود از مناطق ذهاب و شیروان و صمیره و پل ذال و صالح آب (اندیمشک) و سپس به دزفول، شوش و شوشتر و بعد از ۵ روز راه‌پیمایی از مسیر دزفول به خرم‌آباد می‌رسد. او مدت زیادی در خرم‌آباد نمانده است.
.

مشتاق بودم از شوش دیدن کنم

راولینسون آورده است: من بی‌اندازه مشتاق بودم تا هرچه زودتر از شوش دیدن کنم، به ویژه آنکه می‌خواستم رونوشتی از یک سنگ نبشته سیاه که به دو زبان نوشته شده تهیه کنم. می‌گویند این سنگ نبشته در مقبره دانیال نگهداری می‌شود. 

راولینسون در سال 1836 میلادی به لرستان سفر کرده و شرح مشاهدات خود را در سفرنامه خود ذکر کرده از ویژگیهای این سفر و سفرنامه عبارتند از:حمایت و پشتیبانی دولت از سفر او که در واقع راولینسون توانست با پشتوانه یک حکم حکومتی به این مناطق عازم شده و تبعاً از یک حاشیه امنیتی بالایی برخوردار بوده و دیگر اینکه او با یک ذهنیت از پیش مشخص شده به این سفر پرداخته و سفرنامه او برخلاف دیگر سفرنامه نویسان تنها گزارش یک سفر بدون هدف و صرفاً سیاحتی نبوده و لذا می‌توان گفت سفر او در چهارچوب یک پروژه تحقیقاتی از قبل تعیین شده تعریف می‌گردد و این از ویژگیهای بارز سفرنامه او می‌باشد.


سفر راولینسون به لرستان از جنوب و جنوب غربی کشور صورت گرفته ودر طی سفر خود از مناطق ذهاب و شیروان و صمیره و پل ذال و صالح آب (اندیمشک) و سپس به دزفول، شوش و شوشتر و بعد از 5 روز راه‌پیمایی از مسیر دزفول به خرم‌آباد می‌رسد.
راولینسون مدت زیادی را در خرم آباد نمانده و لذا عمده سفرنامه او در این کتاب عمدتاً به مناطق و منازل اولیه سفر او مربوط می‌گردد.

پل شیرزاد از جمله عجایب
راولینسون بعد از ورود به جلگه وسیع مال امیر درباره بقایای یک شهر باستانی گزارش داده است: در دامنه کوه‌های منگشت خرابه‌های پلی به نام جیرزاد (شیرزاد) قرار دارد که در زمان اردشیر بابکان ساخته شده و شرقی‌ها آن را یکی از عجایب قلمداد کرده‌اند. او معتقد است، منطقه مال امیر محل سکونت اتابکان بوده است. این محل ارزش بررسی را دارد، زیرا پل جیرزاد بنابر نوشته‌های موجود یکی از باشکوهترین آثار ساسانی است و همچنین بزرگ راه ساسانی در این محل از میان کوهها گذشته و به طرف اصفهان ادامه می‌یافته است. امروزه این جاده را جاده اتابک می‌نامند که راه ارتباطی بین شوشتر و اصفهان بوده است.

این شرق‌شناس بریتانیایی در سراسر سفرش از کشف شهر باستانی به نام سوسن در کنار شوش خبر داده و آن را جالب‌ترین نقطه در این منطقه دانسته و گفته جالبترین نقطه در این منطقه و یا شاید در تمام ایران آثار شهر باستانی سوسن است که در ساحل رود کارون و در فرسنگی شمال- غربی فال امیر قرار دارد در اینجا نیز این ویرانه‌ها حکایت از شهری بزرگ دارند و بنابر شواهدی که به دست آورده‌اند این شهر را بایستی در ردیف پایتخت‌هایی چون تخت جمشید و حکمتان همدان به حساب آورد.

نام شوش در کتاب انجیل و تورات هم آمده است

راولینسون معتقدبود قدیم در ایالت باستانی سوزیان (شوش) دو شهر به نام سوسن و شوش (سوسه) وجود داشته است. شهر کهن‌تر که در کتب مقدس (انجیل و تورات) از آن به عنوان "شوشن" یاد شده و در ساحل رود کارون یا "ایولئوس" قرار داشته و شهر دوم که یونانیان آن را "سوسه" یعنی شوش نامیده‌اند در محل کنونی شهر شوش و در نزدیکی رود کرخه یا "خوئسپس" واقع بوده است. همچنین او بر این باور بود که رود دزفول همان کوپراتیس و رودخانه آب زرد و دنباله آن یعنی رود جراحی، همان "هدیفون" یا "هدیپنوس" است و مجموع دو رود کارون و دزفول با «پاسی تیگریس» مطابقت دارد.

آنچه او در باره خرم آباد فهمید.

او در مسیر بازگشت از دزفول تا خرم‌آباد به این موضوع پی می‌برد که محل خرم آباد بر تمام نقشه‌هایی که به چاپ رسیده، اشتباه است و نوشته است: مسیر ما از دزفول تا خرم‌آباد به طرف شمال بود با 3 یا 4 درجه انحراف به شرق، در حالیکه من قبلاً آن را از روی نقشه 22 درجه از شمال به طرف غرب محاسبه کرده بودم. متأسفم که در توقف کوتاه خود نتوانستم موقعیت دقیق آن را از روی ستاره‌ها معلوم کنم.

این رمزگشای خطی همچنین درباره خرم‌آباد بیان کرده است که آنجا محل بی‌نظیری است. یک رشته کوه در سراسر جلگه و در جهت شمال غرب به جنوب شرق کشیده شده و در یک نقطه دارای بریدگی است که رودخانه از وسط آن جریان می‌یابد. در فاصله 1200 متر از این نقطه صخره بزرگ و منفردی با محیط تقریبی 900 متر قرار دارد. این صخره دارای شیب تندی است و در نزدیکی قله آن چشمه آبی جریان دارد. این قلعه خرم‌آباد است که در قسمت پایین دور تا دور آن دیوار دولایه‌ای کشیده شده و قصری که بر بالای آن ساخته شده از استحکامات نیرومندی برخوردار است.

پیش از قرن چهاردهم میلادی خرم‌آباد را "سمها" یا "دزسیاه" می‌گفته‌اند، زیرا قلعه بر سنگ‌هایی به رنگ سیاه ساخته شده است. ظاهراً جغرافیدانان قدیم این شهر را «شاپور خواست» می‌نامیدند و من فکر می‌کنم شهر "شاپور خواست" در همین جا بوده است. اما از طرفی شاپور خواست باید مربوط به دوره ساسانی باشد و حال آنکه در خرم‌آباد هیچ کتیبه‌ای و اساساً هیچ تاریخی وجود ندارد که بتوانم قدمت آن را پیش از قرن یازدهم و یا دوازدهم میلادی فرض کنم.

بزرگترین و بهترین اثر تاریخی در ناحیه‌ای کوچک

قلعه خرم‌آباد یقیناً همیشه به خاطر موقعیت مخصوص‌اش از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده و در زمان‌های بسیار قدیم محل سکونت حکمرانان این منطقه بوده است. به نظر من عنوان دزسیاه دست کمی از «سیاه کوه» ندارد و اصطلاح کوسین کاسی‌ها که یونانیان زمان اسکندر به مردم این منطقه نسبت داده‌اند از همین نام مشتق شده است. سرزمین بین ماد و سوسیان که از طرف شرق به رود دزفول و از طرف غرب به آب کرخه محدود است، ممکن است همان منطقه‌ای باشد که استرایون آن را "کربین" نامیده که معادل با «کوه چربن» پلینی و برابر با «کربرینه» پلی بیوس باشد، اما من هیچ نشانه‌ای که دال بر این عنوان باشد در این منطقه سراغ ندارم.

راولینسون در ادامه مسیر خود به پل تاریخی کشکان اشاره می‌کند و آن را متعلق به زمان ساسانی دانسته و اظهار کرده است: این پل هم اکنون خراب شده است؛ جاده از پل کشکان به طرف هیلان می‌رود و از پل کرخه عبور کرده است.

او آورده است: بنا به گفته‌ها این پل بزرگترین و بهترین اثر تاریخی در ناحیه‌ای کوچک است و کتیبه‌ای دارد که احتمالاً به خط کوفی و یا شاید هم به خط پهلوی باشد و به نظر او این اثر کاملاً ارزش بررسی دارد. به نظر او این پل را شاهان ساسانی برای برقراری ارتباط بین همدان و شوش ساخته‌اند.

راولینسون در پایان اقامتش در خرم‌آباد درباره منطقه "خاوه" و "الیشتر" نوشته است: به نظر من اراضی غنی و چمنزارهای خاوه و الیشتر همان منطقه "نیسین" است که اسکندر از "بغستان" یا "بیستون" هنگام مسافرت از شوش به همدان از آنجا دیدن کرد. تصور نمی‌کنم نویسندگان جهان کهن هیچ موضوع دیگری را به اندازه نیسین و دشت‌های نیسین به ابهام آمیخته باشند. شکی نیست که اسب‌های نیسین از نژاد استثنائی بوده و از نظر هیکل، قدرت و زیبایی بی‌نظیر بوده‌اند و پادشاهان و نجبای ایران توجه خاصی به این موضوع و مواظبت از اسب‌ها داشته‌اند.

نام راولینسون در محافل علمی و آکادمیک به چند دلیل جاودان و تثبیت گردیده. علل این موفقیت خاص کپی برداری از کتیبه داریوش بزرگ در بیستون و رمزگشایی خطوط میخی و ترجمه آن می‌باشد که با این کار جایگاهی بزرگ نصیب خود نمود. از دیگر ویژگیهای راولینسون استشهار او به آشور شناسی می‌باشد. او یکی از برجسته‌ترین محققان تمدن آشور می‌باشد.

سفر راولینسون به لرستان از جنوب و جنوب غربی کشور صورت گرفته ودر طی سفر خود از مناطق ذهاب و شیروان و صمیره و پل ذال و صالح آب (اندیمشک) و سپس به دزفول، شوش و شوشتر و بعد از 5 روز راه‌پیمایی از مسیر دزفول به خرم‌آباد می‌رسد.
راولینسون مدت زیادی را در خرم آباد نمانده و لذا عمده سفرنامه او در این کتاب عمدتاً به مناطق و منازل اولیه سفر او مربوط می‌گردد.

راولینسون در مدت اقامت خود در منطقه شوش و دزفول بررسیای فراوانی را جهت شناسایی شهر تاریخی و علمی جندی شاپور انجام می‌دهد. او در مسیر برگشت از شوش به شهر دزفول چنین می‌گوید:
«پس از پیمودن دو فرسنگ به روستای شاه آباد رسیدیم و من در سمت راست خود توانستم بدون کوچکترین تردید خرابهای جندی شاپور را تشخیص دهم.

بدون تردید در تشخیص محل جندی شاپور اشکالاتی وجود دارد که همگی ناشی از اشتباه بعضی از نویسندگان ایرانی در رابطه با تعیین محل دقیق این شهر است ولی من با بررسی تمام مدارک موجود کوچترین شکی در تعیین محل جندی شاپور ندارم.

راولینسون در مسیر شوشتر به باغ ملک وارد جلگه وسیع مال امیر می‌شود. در مال امیر بقایای یک شهر باستانی را گزارش می‌کند که به کمانش همان شهر ایذج است که جغرافیا‌دانان از آن نام برده‌اند. او می‌نویسد در دامنه کوههای منگشت خرابه‌های پلی به نام جیرزاد (شیرزاد) قرار دارد که در زمان اردشیر بابکان ساخته شده و شرقی‌ها آن را یکی از عجایب قلمداد کرده‌اند.

راولینسون گزارش می‌کند که منطقه مال امیر محل سکونت اتابکان پر قدرت فضلویه بوده است.
او اظهار می‌دارد این محل ارزش بررسی را دارد زیرا پل جیرزاد بنا بر نوشته‌های موجود یکی از باشکوهترین آثار ساسانی است و همچنین بزرگ راه ساسانی در این محل از میان کوهها گذشته و به طرف اصفهان ادامه می‌یافته است. امروزه این جاده را جاده اتابک می‌نامند که راه ارتباطی بین شوشتر و اصفهان بوده است.

راولینسون در سراسر این سفرنامه می‌کوشد که ایده خود را پیگیری و به واقع کشف بزرگی را ارائه نمایدکه در واقع آن چیزی نیست بجز شهر باستانی سوسن که اگر این نظریه تحقق یابد یک کشف بزرگ تاریخی و افتخاری بزرگتر برای راولینسون خواهد بود، او معتقد است که در کنار شهر باستانی شوش یک شهر تاریخی دیگر در همان منطقه یا نزدیکی آن به نام شهر سوسن وجود داشته. او می‌گوید: «اما جالبترین نقطه در این منطقه و یا شاید در تمام ایران آثار شهر باستانی سوسن است که در ساحل رود کارون و در 4 فرسنگی شمال- غربی فال امیر قرار دارد در اینجا نیز این ویرانه‌ها حکایت از شهری بزرگ دارند و بنا بر شواهدی که به دست آورده‌اند این شهر را بایستی در ردیف پایتختهایی چون تخت جمشید و حکمتان [همدان] به حساب آورد.»
.


.پل کشگان
راولینسون در ادامه مسیر خود به پل تاریخی کشکان اشاره می‌نماید و آن را متعلق به زمان ساسانی دانسته و اظهار می‌دارد که هم اکنون خراب شده است. او می‌گوید جاده از پل کشکان به طرف هیلان می‌رود و از آنجا از پل کرخه عبور کرده و در این محل به راهی که از جایدر می‌آید می‌پیوندد.
او می‌گوید بنا به گفته‌ها این پل بزرگترین و بهترین اثر تاریخی در ناحیه‌ای کوچک است و کتیبه‌ای دارد که احتمالاً به خط کوفی و یا شاید هم به خط پهلوی باشد و به نظر او این اثر کاملاً ارزش بررسی دارد. به نظر او این پل را شاهان ساسانی برای برقراری ارتباط بین همدان و شوش ساخته‌اند.
او در پایان اقامتش در خرم‌آباد از مسیر رباط جاده خاوه و جلگه الیشتر از منطقه لر کوچک خارج می‌شود و نسبت به منطقه خاوه و الیشتر چنین اظهار نظر می‌کند: به نظر من اراضی غنی و چمنزارهای خاوه و الیشتر همان منطقه نیسین است که اسکندر از بغستان یا بیستون هنگام مسافرت از شوش به همدان از آنجا دیدن کرد. تصور نمی‌کنم نویسندگان جهان کهن هیچ موضوع دیگری را به اندازه نیسین و دشت‌های نیسین به ابهام آمیخته باشند. شکی نیست که اسب‌های نیسین از نژاد استثنائی بوده و از نظر هیکل، قدرت و زیبایی بی‌نظیر بوده‌اند و پادشاهان و نجبای ایران توجه خاصی به این موضوع و مواظبت از اسب‌ها داشته‌اند.

راولینسون پیش از آنکه لرستان را ترک کند در خصوص آداب و رسوم آمار و تقسیمات ایلات مذهب مردم منطقه و پراکندگی مالیات مناطق مختلف لر کوچک توضیحاتی می‌دهد و در پایان سفرنامه خود را با جمله زیر ختم می‌کند، «در اینجا من با لرها و لرستان بدرود می‌گویم، امکانات اجازه نمی‌دهد که مطالب بیشتری در مورد این مردم جالب و ناشناخته عرضه کند.

منبع
مقاله مردی که کتیبه بیستون را ترجمه کرد.
سفرنامه راولینسون

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد