شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.
شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

رازهای کتابخانه من(۱۳۷): سفرنامه ها(۴): سفر نامه ابن بطوطه(۱)


-کتاب سفرنامه ابن بطوطه

اگر قصد دارید جهان را بدون هزینه و زحمت سفر ببینید تا می توانید سفرنامه بخوانید. سفرنامه ها هم سفر اند و سیاحت و هم یادگیری و اشنایی با مناطق و مردمان و فرهنگهای جهان! اگر قصد دا رید در آینده  از شهری ، کشوری و قاره ای بازدید کنید حتما سفر نامه های دیگران به این سرزمین ها را بخوانید. چون این سفر نامه ها نقشه راه شما خواهند و دربسیاری از موارد لازم نیست بد نبال مکانهای پر بازدید و دیدنی باشید. این سفرنامه ها اطلاعات لارم را در اختیار شما قرار می دهند.


ابن‌بطوطه، جهانگرد مسلمان، در سال ۷۰۳ هجری در شهر طنجه که  اکنون درمراکش قرار دارد ، به دنیا آمد. او در آغاز جوانی سفری را برای زیارت خانه‌ی خدا در مکه آغاز کرد و پس از آن که بخش زیادی از آسیا را تا چین زیر پا گذاشت، در سال 750 هجری به فاس در مراکش بازگشت و گزارش سفرهایش را به ابن‌جزی، دانشمند اندلسی و ندیم سلطان فاس، بازگفت و ابن‌جزی آن‌ها را به نگارش در آورد. این کتاب ما را با وضعیت فرهنگی، اقتصادی و سیاسی سرزمین‌ها‌ی اسلامی پس از فروکش کردن یورش مغول‌ها آشنا می‌کند.

خانواده‌ی ابن‌بطوطه از فقیهان مالکی طنجه به شمار می‌آمدند و خود او نیز آموزش‌هایی در این زمینه دیده بود. او هنگامی که تنها 22 سال داشت در 2 رجب سال 725 هجری سفری خود را برای به جا آوردن مراسم حج و زیارت آرامگاه پیامبر اسلام آغاز کرد و در آن زمان گمان نمی‌برد که پس از 25 سال جهانگردی به زادگاهش بازگردد.

نخست از شمال آفریقابه کشور باستانی مصر  سفر کرد و پس از سیاحت مصر   به فلسطین، بیروت، طرابلس، حلب و دمشق در سوریه و سرانجام عربستان رفت.

 او پس از زیارت خانه‌ی خدا و مدینه به نجف در عراق سفر نمود  و حرم حضرت علی(ع) را زیارت کرد. 

سپس از طریق بصره برای نخستین بار به کشور  باستانی  ایران وارد شد . در این سفر  به ایران او  ا ز شهرهای آبادان، ماهشهر و شوشتر و، اصفهان و شیراز نیزبازدید نمود.

سپس از راه کازرون به عراق بازگشت و پس از گذر از کربلا برای بار دوم به بغداد رفت. سپس به تبریز رفت و برای بار سوم به بغداد بازگشت و بار دیگر به مکه رفت و زمانی را در آن‌جا ماند

ابن‌بطوطه از مکه به ساحل شرقی آفریقا، یمن، عدن و مگادیشو رفت و با گذر از دریای عمان به جزیره‌ی هرمز در خلیج فارس رسید.

 آن‌گاه به لارستان فارس، جزیره‌ی کیش و بحرین رفت و سپس به مکه بازگشت. سپس به آناطولی رفت   و به زیارت آرامگاه مولانا در شهر قونیه نائل شد. سپس  از آن‌جا به جنوب روسیه تا ساحل کریمه سفر کرد.

 او پس از رفتن به قسطنطنیه راهی خوارزم، بخارا، سمرقند، هرات، طوس، مشهد، سرخس، تربت حیدریه، نیشابور، بسطام، غزنه و کابل شد و سپس به شبه‌قاره‌ی هندوستان گام نهاد.

هند.

ابن‌بطوطه هفت سال در هند ماند و مورد توجه دربار دهلی بود. او که نخستین‌بار در سفرش از مراکش به مصر به قضاوت پرداخت، از جایگاه پدران خود در قضاوت برای سلطان هند سخن گفت و در هندوستان به جایگاه قضاوت نشست.

 او زمانی نیز به عنوان سفیر سلطان هند به دربار امپراتور چین فرستاده شد، اما گرفتار راهزنان و توفان شد و نتواست کاری را که به او واگذار شده بود به درستی انجام دهد.

 از این رو، پیش فرمان‌ورای مستقل مالابار رفت و سپس به جزیره‌های مالدیو سفر کرد. در آن‌جا بیش از یک سال و نیم بر جایگاه قضاوت نشست، اما چون در نظر وزیر اعظم خطرناک آمد، از آن‌جا به سیلان گریخت و به زیارت جایگاه حضرت آدم(ع) در آن‌جا شتافت.

ابن‌بطوطه از راه دریا به هرمز بازگشت و از راه ایران به عراق رفت و سپس با کشتی به جده رسید و در 22 شعبان 749 قمری برای چهارمین بار به زیارت خانه‌ی خدا شتافت. سپس زمانی را در فلسطین و تونس گذراند و سرانجام به طنجه بازگشت. اما بیش از سه ماه نگذشت که به اندلس(اسپانیا) رفت و با ابن‌جزی، نویسنده‌ی گزارش‌های سفرنامه‌اش، آشنا شد. او پس از سفری به آفریقای مرکزی به فاس رفت و پس از بیش از 20 سال زندگی در آن‌جا سرانجام در همان شهر به سال 779 قمری دیده از جهان فروبست.

ابن‌بطوطه دانشمندی پژوهشگر یا عالم دینی برجسته و شناخته شده‌ای نبود، اما سفرهای دراز به شهرهای گوناگون فرصتی فراهم آورد که از درس دانشمندان و بزرگانی که بر سر راهش بودند، بهره‌مند شود. او در دمشق، بغداد و شیراز از درس بزرگان آن زمان بهره ‌برد و در زمان ماندگار شدن در مکه، که مهم‌ترین مرکز دینی مسلمانان بود، نیز بر دانسته‌های دینی خود افزود. در آن زمان بزرگان و دانشمندان دینی هنگام حج در مکه گرد هم می‌آمدند و پس از پایان گرفتن آیین‌های حج چند سالی را در آن شهر می‌ماندند و از فضای معنوی آن بهره‌مند می‌شدند.

آشنایی ابن‌بطوطه با دانشمندان و بزرگان دینی بسیار سودمند بود و چنان شد که آن جوان ناشناس کم‌کم در نظر بزرگان و فرمان‌روایان شناخته شود، از آنان صله دریافت ‌کند و از این راه هزینه‌ی سفرهای خود را فراهم ‌آورد. برخی از آن فرمان‌روایان کنیزهایی نیز به او بخشیده بودند که در جای جای سفرنامه از آن‌ها یاد می‌کند. او طی سفر چند بار ازدواج کرد و در سفرنامه‌ی خود پیوسته از زن‌ها و کنیزهایی که همراه او بودند سخن می‌گوید و به فرزندانی اشاره می‌کند که از آن زنان یافته است، فرزندانی که او هرگز بار دیگر آنان را ندیده است.

منبع : جزیره دانش

سفرهای ابن بطوطه

نیشابور

"به نیشابور رفتیم ، که یکی از شهرهای چهارگانه ی امّهات بلاد خراسان محسوب است .نیشابور را دمشق کوچک می نامند . این شهر میوه ها و باغ ها و آب های فراوان دارد و بسیار زیبا است . چهار نهر در این شهر جاری است . و بازارهای خوب و وسیع و مسجد بسیار زیبایی دارد که در وسط بازار است . و چهار مدرسه در کنار آن واقع شده و آب فراوانی در آن ها جاری است . گروه انبوهی از طلّاب در این مدرسه ها مشغول فراگرفتن فقه و قرآن هستند .

مدرسه ی نیشابور از بهترین مدارس آن حدود است . ولی باید گفت که مدارس خراسان و عراقین و دمشق و بغداد و مصر ، گرچه در غایت استحکام و زیبایی ساخته شده اند ، هیچ گاه به پای مدرسه ای که مولای ما امیرالمؤمنین ، المتوکّل علی الله ابوعنان ، در نزدیکی فاس ساخته است ، نمی رسند . چه این مدرسه از حیث بزرگی و ارتفاع و گچ کاری بی نظیر می باشد و مردم شرق از ساختن چنین بنایی عاجزند .

در نیشابور پارچه های حریر ، از قبیل کمخا و غیره بافته می شود . این پارچه ها را برای فروش به هندوستان می فرستند .

امام عالم ، قطب الدّین نیشابوری ، یکی از وعّاظ دانشمند و صالح نیشابور است که زاویه ای تیز در آن جا بنا نهاده و من در خانه ی او منزل کردم . شیخ اکرام بسیار در حقّ من فرمود و پذیرایی گرمی کرد و کرامت های عجیبی از او دیدم .

در نیشابور غلام ترکی خریده بودم . شیخ او را با من دید و گفت : « این غلام به درد تو نمی خورد . او را بفروش . » من قبول کردم و فردای آن روز غلام را بفروختم . بازرگانی او را از من خرید . بعد از وداع با شیخ که به بسطام رفتم ، یکی از دوستانم در نامه ای از نیشابور نوشته بود غلام مذکور ، پسر یکی از ترکان را کشته و به قصاص او به قتل رسیده است . و این کرامت آشکاری بود که من از شیخ دیدم."

ادامه دارد

امیر تهرانی

ح.ف

نظرات 1 + ارسال نظر
بهراد قاسمی سه‌شنبه 14 مرداد 1399 ساعت 14:47 http://mybaziyar.ir

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد