ادامه از نوشتار پشین
شاهنامه فردوسی
هوشنگ و اقدامات او
هوشنگ فرزند سیامک و نوه گیومرث سومین شاه باستانی ایران است. فردوسی از ا و با عنوان شاه با رای و داد یاد می کند که حکایت از خردمندی و داد گستری او است.از اقدامات مهم او تهیه آهن و جدا کردن آن از سنگ به کمک آتش است. فردوسی این کشف آهن را در پی حادثه ای می داند که به کشتن یک مار مربوط می گردد .
گویا هوشنگ روزی با پرتاب سنگ قصد گشتن ماری نمود و لی ما ر جست و سنگ از دست هوشنگ رها شده و به سنگ دیگری برخورد نمود و آتش شعله ور شد. از همان زمان آتش در تاریخ باستان ایران بعنوان فروزه ایزدی پذیرفته شد
هوشنگ با رای و داد به جای نیا تاج بر سر نهاد
بگشت از برش چرخ سالی چه پر از هوش مغز و پر از رای دل
چو بنشست بر جایگاه مهی چنین گفت بر تخت شاهنشهی
که بر هفت کشور منم پادشا جهاندار پیروز و فرمانروا
به فرمان یزدان پیروزگر به داد و دهش تنگ بستم کمر
سپس فریدون به آبادانی جهان پرداخت و عدل و داد ر ا رواج داد.
وزان پس جهان یکسر آباد کرد همه روی گیتی پر از داد کرد
نخستین یکی گوهر آمد به چنگ به آتش ز آهن جدا کرد سنگ
استخراج آهن
سر مایه کرد آهن آبگون کزان سنگ خارا کشیدش برون
آتش اتفاقی کشف شد
یکی روز شاه جهان سوی کوه گذر کرد با چند کس همگروه
پدید آمد از دور چیزی دراز سیه رنگ و تیرهتن و تیزتاز
دوچشم از بر سر چو دو چشمه خون ز دود دهانش جهان تیرهگون
نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ گرفتش یکی سنگ و شد تیزچنگ
به زور کیانی رهانید دست جهانسوز مار از جهانجوی جست
برآمد به سنگ گران سنگ خرد همان و همین سنگ بشکست گرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز راز ازین طبع سنگ آتش آمد فراز
جهاندار پیش جهان آفرین نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغیست این ایزدی پرستید باید اگر بخردی
چشن سده یعنی چشن پرستیدن آتش
شب آمد برافروخت آتش چو کوه همان شاه در گرد او با گروه
شبی که در روز آن آتش کشف شد هوشنگ و اطرافیان او جشنی بر پا کردند و آنر ا چشن سده یاد نمودند.
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار بسی باد چون او دگر شهریار
کز آباد کردن جهان شاد کرد جهانی به نیکی ازو یاد کرد
امیر تهرانی
ح.ف
ادامه دارد.
ادامه از نوشتار پشین
شاهنامه فردوسی
هوشنگ و اقدامات او
هوشنگ فرزند سیامک و نوه گیومرث سومین شاه باستانی ایران است. فردوسی از ا و با عنوان شاه با رای و داد یاد می کند که حکایت از خردمندی و داد گستری او است.از اقدامات مهم او تهیه آهن و جدا کردن آن از سنگ به کمک آتش است. فردوسی این کشف آهن را در پی حادثه ای می داند که به کشتن یک مار مربوط می گردد .
گویا هوشنگ روزی با پرتاب سنگ قصد گشتن ماری نمود و لی ما ر جست و سنگ از دست هوشنگ رها شده و به سنگ دیگری برخورد نمود و آتش شعله ور شد. از همان زمان آتش در تاریخ باستان ایران بعنوان فروزه ایزدی پذیرفته شد
هوشنگ با رای و داد
به جای نیا تاج بر سر نهاد
بگشت از برش چرخ سالی چهل
پر از هوش مغز و پر از رای دل
چو بنشست بر جایگاه مهی
چنین گفت بر تخت شاهنشهی
که بر هفت کشور منم پادشا
جهاندار پیروز و فرمانروا
به فرمان یزدان پیروزگر
به داد و دهش تنگ بستم کمر
سپس فریدون به آبادانی جهان پرداخت و عدل و داد ر ا رواج داد.
وزان پس جهان یکسر آباد کرد
همه روی گیتی پر از داد کرد
نخستین یکی گوهر آمد به چنگ
به آتش ز آهن جدا کرد سنگ
استخراج آهن
سر مایه کرد آهن آبگون
کزان سنگ خارا کشیدش برون
آتش اتفاقی کشف شد
یکی روز شاه جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس همگروه
پدید آمد از دور چیزی دراز
سیه رنگ و تیرهتن و تیزتاز
دوچشم از بر سر چو دو چشمه خون
ز دود دهانش جهان تیرهگون
نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ
گرفتش یکی سنگ و شد تیزچنگ
به زور کیانی رهانید دست
جهانسوز مار از جهانجوی جست
برآمد به سنگ گران سنگ خرد
همان و همین سنگ بشکست گرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز راز
ازین طبع سنگ آتش آمد فراز
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغیست این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
چشن سده یعنی چشن پرستیدن آتش
شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرد او با گروه
شبی که در روز آن آتش کشف شد هوشنگ و اطرافیان او جشنی بر پا کردند و آنر ا چشن سده یاد نمودند.
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی ازو یاد کرد
امیر تهرانی
ح.ف
ادامه دارد