ادامه از نوشتار پیشین
کتاب شاهنامه
جمشید فرزند طهمورث فرزند هوشنگ فرزند سیامک فرزند کیومرث(1)
واژه جمشید
واژه جمشید را به معنای دو قلوی درخشان تعریف کرده اند چون با خواهرش جمک ویا به پهلوی یمک توا مان به دنیا آمده اند . در سانسکریت «یه مه» نام نخستین مرد و پادشاه جهان مردگان است. (کزازی، 1385/262)
گویند که پدر جمشید اولین سازندة نوشابة آیینی هوم است. شاید پیوند جمشید با شراب از این موضوع سر چشمه گرفته باشد.
جمشید با جام جم نیز مرتبط است .گزارشات حکایت از ان دارند که جام جم، جامی بود که افلاک و ستارگان روی آن نقش شده بود و به کمک آن آینده را پیش بینی میکردند.
شاید جام جم همان آسمان نمایی است که امروزه در سالن های آموزش ستاره شناسی بکار می رود.
در عر فان جام جم را دل و قلب انسان کامل دانسته اند:
دلی که غیب نمای است جام جم دارد
حافظ
فردوسی می گوید که جمشید خود را هم موبد می دانست و هم شاه:
گرانمایه جمشید فرزند او کمر بست یکدل پر از پند او
برآمد برآن تخت فرخ پدر به رسم کیان بر سرش تاج زر
کمر بست با فر شاهنشهی جهان گشت سرتاسر او را رهی
زمانه بر آسود از داوری به فرمان او دیو و مرغ و پری
جهان را فزوده بدو آبروی فروزان شده تخت شاهی بدوی
منم گفت با فرهٔ ایزدی همم شهریاری همم موبدی
اقدامات جمشید شاه
جمشید نوعی نظام طبقاتی ایجاد کرد و نوعی جامعه مدنی بوجود آورد.ا ومردم را با مشاغل نظامی و جنگاوری ، نرم کردن آهن ، ساخت زره و جوشن تیغ و بر گستوان آشنا نمود:
بدان را ز بد دست کوته کنم روان را سوی روشنی ره کنم
نخست آلت جنگ را دست برد در نام جستن به گردان سپرد
به فر کیی نرم کرد آهنا چو خود و زره کرد و چون جو شنا
چو خفتان و تیغ و چو برگستوان همه کرد پیدا به روشن روان
بدین اندرون سال پنجاه رنج ببرد و ازین چند بنهاد گنج
همچنین جمشید صنعت جامه، نساجی، پارچه بافی ، شستن و دوختن را به مردمان آموخت:
دگر پنجه اندیشهٔ جامه کرد که پوشند هنگام ننگ و نبرد
ز کتان و ابریشم و موی قز قصب کرد پرمایه دیبا و خز
بیاموختشان رشتن و تافتن به تار اندرون پود را بافتن
چو شد بافته شستن و دوختن گرفتند ازو یکسر آموختن
ادامه دارد...
امیر تهرانی
ح.ف