ادامه از نوشتار پیشین
کتاب ۲۱ دستور کار بر ای قرن ۲۱ نوشته نوح هراری
آیا کامپیوترها و سیستم های هوش مصنوعی می توانند ذهن و آرزوهای پنهان ما را بخوانند؟
ما معمولااز درک این حقیقت که احساسات محاسبات هسستند، عاجزیزیرافرآیند سریع میلیون ها محاسبه بسیار پایین تر از مرزهای هشیاری انجام می شوند. مامیلیون ها نورونی را که در مغز مشغول محاسبة احتمالات بقا و تولیدمثل هستند،احساس نمی کنیم. بنابر این به اشتباه گمان می کنیم ترس ما از مار، انتخاب جفتجنسی یا عقایدمان در بارة پیمان اروپا نتیجة نوعی »ارادة آزاد« مرموز است.
با این وجود، اگرچه لیبرالیسم (بی دینی مدرن)و در تفکر خود، که احساسات ما بازتاب ارادة آزادً است، در اشتباه است، اما تا به امروز تکیه کردن بر احساسات هنوز عملا حس خوبیبه ما می دهد.با وجود اینکه احساسات ما تابع هیچ چیز جادویی و یا ارادة آزادنبوده اند، اما برای ما بهترین روش ها در دنیا بودند تا تصمیم بگیریم در چه زمینه ایتحصیل کنیم، با چه کسی ازدواج کنیم و به کدام حزب رأی بدهیم. و هیچ کسی ازبیرون نمی تواند احساسات مرا بهتر از خودم درک کند. حتی اگر من مورد تقتیشعقاید اسپانیایی قرار می گرفتم یا مورد تعقیب هر روزة سازمان جاسوسی کی جی بیاتحاد شوروی(سابق) قرار می گرفتم، باز آن ها فاقد اطلاعات زیست شیمیایی و نیرویمحاسباتی لازم بودند تا آن فرآیندهای زیست شیمیایی که امیال و انتخاب های مراشکل می دهند، را هک کنند.
با توجه به تمام نتایج عملی، معقول بود تا باور داشتهً باشیم که همة ما دارای ارادة آزاد هستیم، زیرا ارادة ما عمدتا طی عمل متقابلنیروهای درونی ما شکل گرفته اند، که هیچ کس از بیرون قادر به دیدن آن ها نیست.من می توانم از این توهم خوشنود باشم که بر اسرار درونی خودم کنترل دارم، درحالی که دیگران بیرون از من هرگز نمی توانند به درستی درک کنند که چه چیزی دردرون من می گذرد و من چگونه تصمیماتم را می گیرم.
بر این اساس، لیبرالیسم در توصیه هایش به مردم که به جای تبعیت از دستوراتکشیشان یا اعضای حزب، از دل خود پیروی کنند برحق بود. اما ممکن اسستالگوریتم های کامپیوتری به زودی توصیه های بهتری از احساسات انسانی بکنند.
به موازات این که تفتیش عقاید اسپانیایی و کی جی بی جای خود را به گوگل و اینترنت می دهند باید ارادة آزاد به عنوان اسطوره احتمالا افشا شود و ممکن است لیبرالیسم امتیاز عملی خود را از دست بدهد.
ما اکنون در مرز تلاقی دو انقلاب عظیم هستیم. از طرفی زیست شناسان در حالرمزگشایی اسرار بدن و به ویژه مغز و احساسات انسان هستند، و از طرف دیگر همزمانمتخصصین کامپیوتر ما را از توان بی سابقة پردازش داده ها برخوردار می کنند.
وقتیانقلاب زیست فن آوری با انقلاب داده فن آوری می آمیزد، آنگاه الگوریتم های دادة کلا به وجود خواهند آمد، که می توانند بر احساسات من نظارت داشته باشند و مرا خیلیبهتر از خودم درک کنند و در آن زمان اقتدار احتمالا از انسان ها به کامپیوترها منتقلخواهد شد.
(یعنی کنترل انسانها از طریق دستگاه ها و سیستمهای نظارتی هوشمند و آغاز بردگی جهانی انسان!)
به موازات اینکه من به طور روزمره با مؤسسات، شرکت ها و مأمورین دولتیمواجه می شوم که هر آنچه را که تاکنون فضای غیر قابل دسترس من بود، درک ودگرگون می کنند پس توهم من هم نسبت به ارادة آزاد احتمالا از بین می رود.
(هراری مدام از واژه " احتمالا" استفاده می کنند چون هم او و هم زیست شناسان و هم متخصصین هوش مصنوعی می دانند که این پروژه هرگز و هرگز بطور کامل نمی تواند جلوه گر شود. چون متخصصین فنی و علمی عامل روح انسانی را در نظر نمی گیرند)
ادامه دارد
امیر تهرانی
ح.ف