شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

۱۰۰۱ کتاب که باید خواند : کتاب شاهنامه فردوسی شاهی کاووس : بخش یکم جنگ مازندران



ادامه از نوشتار پیشین


کتاب شاهنامه فردوسی  

شاهی کاووس  : بخش یکم

جنگ مازندران


پادشاهی کاووس فرزند کیقباد پس از فرمانروایی خردمندانه کیقباد فرزندش کاووس به سلطنت رسید. در زمان او د و بخاطر بی خردی و بی فکری او ایران دچار مشکلات فراوان می شود. و رستم جهان پهلوان ایرانی همواره از جان و دل مایه می گذارد و کاووس و حکومت او وایران نجات می دهد. فردوسی در شاهنامه و در بخش مربوط به کاووس شاه کار شاهی او را با حمله به مازندران آغاز می کند. اصولا این مطلب با اسناد تاریخی مطابقت ندارد. چرا که گزارش فردوسی به گونه ای است که نشان می دهد در آن زمان مازندران توسط کسانی اداره می شده که به حکومت کاووس سر اطاعت نداشتند. در حالی که طلق شاهنانه ، نخستین شاهان ایران از خطه مازندران طلوع کردند. چنانکه فریدون از کوه البرز آشکار شد و برخی مدارک او را متولد لاریجان می دانند که جزو استان مازندران امروزی است. هم‌چنین حرکت سپاه ایران و باز بر حسب گزارش شاهنامه از آمل و تمیشه صورت گرفته بوده و این نشان می دهد که مازندران هم‌چون نگینی در انگشتری ایران بوده است.

اما در بخش مربوط به شاهی کاووس می خوانیم که کاووس را می فریبند تا به مازندران حمله کند و از گنجهای طبیعی و ثروت های آن بهره ببرد .این کار به فتنه گری یک نفر نوازنده صورت می گیرد که هنگام نوازندگی به آواز بلند از مازندران چنین یاد می کرده است:

که مازندران شهر ما یاد باد                        همیشه بر و بومش آباد باد

که در بوستانش همیشه   گلست             به کوه اندرون لاله و سنبلست

هوا خشگوار  و زمین پر نگار                       نه گرم و نه سرد و همیشه بهار و کاووس که چنین سخنهایی می شنود در ذهنش طرح حمله به مازندران را می ریزد. در حالیکه مازندران از طلوع تاریخ جزو ایران بوده است:


 دل رزمجویش به بست اندر آن         که لشگر کشد سوی مازندران

وقتی این خبر به بزرگان سپاه و حکومت ایران می رسد پریشان شده و متفق می گویند که این طرحی است که ایران را به هلاکت می افکند. حتی جمشید که انگشتری جهان بین داشت و دیو و دد و مرغ پری  به فرملن او بودند چنین سخنی به میان نیاورد:

چو کاووس بگرفت گاه پدر

مرا او را جهان بنده شد سر به سر

همان تخت و هم طوق و هم گوشوار

همان تاج زرین زبرجد نگار

همان تازی اسپان آگنده یال

به گیتی ندانست کس را همال

چنان بد که در گلشن زرنگار

همی خورد روزی می خوشگوار

یکی تخت زرین بلورینش پای

نشسته بروبر جهان کدخدای

ابا پهلوانان ایران به هم

همی رای زد شاه بر بیش و کم

چو رامشگری دیو زی پرده‌دار

بیامد که خواهد بر شاه بار

چنین گفت کز شهر مازندران

یکی خوشنوازم ز رامشگران

اگر در خورم بندگی شاه را

گشاید بر تخت او راه را

برفت از بر پرده سالار بار

خرامان بیامد بر شهریار

بگفتا که رامشگری بر درست

ابا بربط و نغز رامشگرست

بفرمود تا پیش او خواندند

بر رود سازانش بنشاندند

به بربط چو بایست بر ساخت رود

برآورد مازندرانی سرود

که مازندران شهر ما یاد باد

همیشه بر و بومش آباد باد

که در بوستانش همیشه گلست

به کوه اندرون لاله و سنبلست

هوا خوشگوار و زمین پرنگار

نه گرم و نه سرد و همیشه بهار

نوازنده بلبل به باغ اندرون

گرازنده آهو به راغ اندرون

همیشه بیاساید از خفت و خوی

همه ساله هرجای رنگست و بوی

گلابست گویی به جویش روان

همی شاد گردد ز بویش روان

دی و بهمن و آذر و فرودین

همیشه پر از لاله بینی زمین

همه ساله خندان لب جویبار

به هر جای باز شکاری به کار

سراسر همه کشور آراسته

ز دیبا و دینار وز خواسته

بتان پرستنده با تاج زر

همه نامداران به زرین کمر

چو کاووس بشنید از او این سخن

یکی تازه اندیشه افگند بن

دل رزمجویش ببست اندران

که لشکر کشد سوی مازندران

چنین گفت با سرفرازان رزم

که ما سر نهادیم یکسر به بزم

اگر کاهلی پیشه گیرد دلیر

نگردد ز آسایش و کام سیر

من از جم و ضحاک و از کیقباد

فزونم به بخت و به فر و به داد

فزون بایدم زان ایشان هنر

جهانجوی باید سر تاجوسخن



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد