کتاب جن گیر نوشته ویلیام پیتر بلتی و معما های آن
گفته شده است که این رمان از ماجرایی واقعی الهام گرفته است، ماجرای جن گیریِ رابی مانهایم. در ماجرای اصلی ادعا شده که روح کودکی ۱۴ ساله بنام مستعار رابی مانهایم که با خانواده اش در ایالت مریلند زندگی می کردند د۰ر اواخر دهه ی ۱۹۴۰ توسط شیطان تسخیر شده بود.
این نام نخستین بار توسط یک ۹ را تاریخنگار بنام توماس بی اَلن مطرح شد که مطالبی گوناگون در مورد حادثه و مراسم یک جن گیری در مانهایم نوشته است
گفته شده شاهدان اصلیِ ماجرا به شدت از هویت واقعی این پسر محافظت می کردند و به همین دلیل استفاده از یک نام مستعار لازم بود.
همچنین ادعا شده کهرابی مانهایم هیچ خاطره ای از تسخیر شیطانی خود به یاد نمی آورد و نزدیکان او هم به فراموش کردن آن حادثه راضی شدند. بنابراین اصل داستان تنها از طریق شاهدان عینیِ دیگر منعکس شده است.رایت یا دروغ آن زمان بیش از چهل نفر به عنوان شاهد این ماجرا را تایید کردند .
اما برای آن که خاطر خوانندگان را کمی راحت کنم این نکته را متذکر می شوم که این گزارش امروزه مورد تردید بسیار قرار گرفته و همسایگان این خانواده اعلام می کنند که در این ارتباط بسیار اغراق و گزافه گویی شده است.
کتاب جن گیر با قطعه ای کوتاه ازانجیل لوقا آغاز می شود و من کاملتر آنرا د ر این مقالت می آورم:
...۲۶پس به ناحیۀ جَدَریان رسیدند که آن سوی دریا، مقابل جلیل قرار داشت.
۲۷چون عیسی قدم بر ساحل نهاد، مردی دیوزده از مردمان آن شهر بدو برخورد که دیرگاهی لباس نپوشیده و در خانهای زندگی نکرده بود، بلکه در گورها بهسر میبرد.
۲۸چون او عیسی را دید، نعره برکشید و بهپایش افتاد و با صدای بلند فریاد برآورد: «ای عیسی، پسر خدای متعال، تو را با من چه کار است؟ تمنا دارم عذابم ندهی!»
۲۹زیرا عیسی به روح پلید دستور داده بود از او بهدر آید. آن روح بارها او را گرفته بود و با آنکه دست و پایش را به زنجیر میبستند و از او نگهبانی میکردند، بندها را میگسست و دیو او را به جایهای نامسکون میکشاند.
۳۰عیسی از او پرسید: «نامت چیست؟» پاسخ داد: «لِژیون،» زیرا دیوهای بسیار به درونش رفته بودند.
۳۱آنها التماسکنان از عیسی خواستند که بدیشان دستور بازگشت به هاویه ندهد.
۳۲در آن نزدیکی، گلۀ بزرگی خوک در دامنۀ تپه مشغول چرا بود. دیوها از عیسی خواهش کردند اجازه دهد بهدرون خوکها روند، و او نیز اجازه داد.
۳۳پس، دیوها از آن مرد بیرون آمدند و بهدرون خوکها رفتند...
پس از ذکر این واقعه انجیلی نویسنده داستان را به عراق می کشاند. به یک کار باستانشناسی در شما ل عراق، د ر نینوا، در نزدیکی موصل جایی که گروهی باستانشاس خارجی و عراقی مشغول به حفاری در معبد الحضر یا به قول نویسنده کتاب جن گیر" معبد حترا " می باشند.
در میان باستان شناسان حفار کشیشی بنام لنکستر مرین وجود دارد که ناگهان با کشف یک قطعه قدیمی که مجسمه یک دیو باستانی است تجربه ای روحی ولی ناخوشایند را در خود احساس می کند. او سپس در همان محوطه با یک مجسمه ای از مار بالدار بر خورد می کند که در فرهنگ جادویی آسوری و یا اشکانی به آن پازوزومی گفتند.
ویکی پدیا در مورد پازوزو می نویسد:
(پازوزو اغلب به صورت ترکیبی از حیوانات گوناگون و بدن انسان به تصویر کشیده شدهاست. او بدن یک انسان، سر یک شیر یا سگ، چنگال عقاب، دو جفت بال، دم کژدم، و آلت تناسلی مار مانند را داشت. دست راست او اشاره به بالا و دست چپ او اشاره به پایین دارد.
پازوزو شیطانی از باد جنوب غربی است که برای آوردن قحطی در طول خشکسالی، و ملخ در فصل بارانی شناخته شدهاست.
پازوزو در طلسمهایی که برای مبارزه با رقیب خود، الههٔ مخرب لاماشتو که به زنان باردار ، مادران و کودکان آسیب میرساند ظاهر میشود. اگر چه پازوزو، خود، خدایی پلید است، اما او همواره دیگر ارواح شیطانی را دور کرده، و از انسانها در برابر تهدید آنها حفاظت میکند. در اساطیر آمده است که او قرص سرنوشت خدای انلیا را دزدید و بابت این کارش کشته شد.
پازوزو منبع قدرت منفی در رمان جنگیر، لژیون و سری فیلمهای جنگیر میباشد ، که توسط ویلیام پیتر بلتی ایجاد شدهاست. در سال ۱۹۷۱ در رمان جنگیر و فیلمی بر اساس آن، پازوزو یک روح شیطانی است که دختر جوان رگان مک نیل را تسخیر کردهاست و . او در سال ۱۹۷۷ دوباره در جن گیر ۲ ظاهر شد)