کتاب تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس
شرح ملاقات سفیر ایران با شاه انگلیس در دوره قاجار
در جایی از کتاب فوق شرح سفر سفیر ایران به انگلیس آورده شده که در زمان محمد شاه قاجار صورت گرفته و در نوع خود با توجه به طرز رفتار و بر خورد و مقامات انگلیس و تفاوت آن با دربار شاهان ایران خ اندتی و حاوی اطلاعات مهمی است:
...هیئت نمایندگی فوقالعاده ایران عبارت از هشت نفر بود؛ خود میرزا ابوالحسن خان شیرازی بعنوان سفیر فوقالعاده فتحعلیشاه، کربلائی حسن نظر و آشپز، عباس بک منشی محمد رحیم بک جلودار، حسین و هاشم پیشخدمت، عبدالله و صادق فراش.
میرزا ابوالحسن خان شیرازی خود شرح این مسافرت را در تحت عنوان حیرتنامه نوشته است ولی موریر نیز بنوبه خود شرح این مسافرت را با جزئیات آن در دو جلد کتاب خود بعنوان «مسافرت در ایران، ارمنستان، و آسیاس صغیر تا استانبول» شرح داده است.
در جلد اول آن وقایع مسافرت سفیر فوقالعاده ایران را از طهران بلندن حکایت میکند و در جلد دوم مسافرت از لندن بطهران را شرح میدهد و علاوه بر وقایع و سرگذشتهای هیئت نمایندگی ایران اوضاع و احوال دربار ایران و وقایع و اتفاقات آن عصر را هم بیان میکند. در این دو جلد کتاب وقایع و پیشآمدهای نهساله ایران را که از سال ۱۲۲۲ تا ۱۲۳۱ هجری (مطابق با ۱۸۰۷ تا ۱۸۱۶ میلادی) است با تفصیل شرح میدهد.
موریر گوید: – در هفتم ماه می ۱۸۰۹ (۱۲۲۴ هجری) که روز عمرکشان بود سفیر فوقالعاده ایران آن روز را نیک دانسته از طهران به امامزاده حسن نقل مکان نمود. من (موریر) نیز با هموطنان و دوستان خود بآن محل رفته شب را در چادری که برای ما تهیه نموده بودند بسر بردیم و روز دیگر از راه تبریز و آسیای صغیر عازم استانبول شدیم.(استانبول امروز نیز برای ایرانیان سکوی ترانزیت به اروپا ست)
هم چنین موریر گوید:
«وقتیکه سفیر فوقالعاده ایران بخاک انگلستان رسید در شهر پلایموت در مهمانخانه بسیار خوبی برای او منزل تهیه نموده بودند. سفیر ایران این قبیل محلها را عموماً کاروانسرای مینامید. اطاق سفیر با آئینههای قدی که در ایران خیلی شأن دارد مزین بود.
سفیر می گفت این منزل شایسته پادشاهان میباشد. هنگام شام خوردن از زیادی بشقابها در حیرت بود. صاحب مهمانخانه تصور نوده بود که باید برای اهالی شرق رختخواب بسیار گرم تهیه نموده و باین جهت تخت خواب سفیر ایران را تا توانسته بودند با پتوهای زیاد و کلفت درست کرده بودند. سفیر بیچاره از شدت گرما نتوانسته بود بخواب. ناچار نیمهشب از رختخواب برخاسته در اطاقها گردش مینمود. چند نفر از مستخدمین مهمانخانه هم در دنبال او. ولی نمیدانستند مقصود وزیر مختار ایران چیست و شب را باین ترتیب بصبح رسانیده بود.
صبح یک کالسکه کرایه شد که همراهان سفیر ایران را بلندن برساند. چهار نفر از نوکرهای او در آنجا گرفتند در صورتیکه این کالسکه برای شش نفر جا داشت و راضی نشدند بیش از چهار نفر در آن سوار شوند. اینها همه با تمام اسلحههای خودشان مسلح شده و هر کدام یک تفنگ هم در دست گرفته بودند. مثل این بود که میخواهند از یک محل خطرناکی عبور کنند و هر چه بایشان گفته شد که همه جا امن و آرام است باور نکردند .
فقط دو نفر به استقبال سفیر ایران آمده بودند:
کالسکهای که برای وزیر مختار ایران تهیه شده بود خیلی آراسته و مجلل بود بطوری که سفیر بسیار خوشحال شد و از سرعت سیر آن تعجب مینمود.
در دو منزلی لندن دو نفر از اعضاء وزارت امور خارجه باستقبال آمده تبریک ورود گفتند ولی وزیر مختار ایران هر آن انتظار مستقبلین را میکشید و تصور مینمود در اینجا هم مثل ایران باید یکی از معروفین محل با جمع کثیری از سکنه باستقبال بیایند ولی هرچه باو تذکر داده شد که رسم اینجا آنطور نیست باور نمیکرد و تصور مینمود این یک نوع بیاعتنائی نسبت باو میباشد و پیدا بود که توضیحات من بیشتر او را مغموم میکند. پس دستور داد شیشههای کالسکه را بالا کشیدند که کسی متوجه او نشود و از این طرز ورود خیلی شکایت میکرد و میگفت این ترتیب بگریزاندن مالالتجاره قاچاق بیشتر شباهت دارد تا بورود سفیر ایران.
سفیر ایران در ضمن شکایت های خود، از پذیرائی و استقبالی که از سفیر انگلیس در ایران بعمل آمده بود صحبت میکرد و متأثر بود از اینکه خودش هم فعلا سفیر ایران است و او را با این بیاعتنائی وارد ایران میکنند.
بالاخره با اوقاتی تلخ وارد لندن شد. در لندن محل عالی و مجللی برای او تهیه شده بود، آن روز و صبح بعد پذیرائی کاملی از او بعمل آمد، با وجود این هنوز سفیر ایران از شکایت خود دست برنداشته بود و مکرر از طرز ورود خود شکایت داشت.
اولین مقصود سفیر ایران این بود که مکتوب پادشاه ایران را بپادشاه بریتانیا برساند و میگفت اگر این تشریفات عقب افتد یکنوع عدم توجه را نشان خواهد داد. متأسفانه برای چند روزی بواسطه کسالت شاه تشرف او بحظور بتعویق افتاد و این امر باعث شد که اوقات تلخی سفیر ایران زیادتر شود زیرا خیلی وحشت داشت از اینکه پادشاه ایران ممکن است از این تعویق غضبناک شده و در مراجعت حکم نماید سر او را از تن جدا کنند.
ملاقات با شاه انگلیس
خوشبختانه روز رفتن بحضور شاه رسید و سفیر ایران خیلی مایل بود تمام آدام و رسوم تشرف را بدانند.
او تصور مینمود تشرف بحضور پادشاه انگلستان نیز تقریباً مانند همان است که در ایران معمول میباشد یعنی پادشاه وجود مقدسی است که فقط چند نفر بخصوص میتوانند باو نزدیک شوند.
سفیر ایران پادشاه انگلیس را در قصر ملکه ملاقات نمود و این ملاقات خیلی ساده و بیتکلف بود. بر عکس در ایران همین که شاه از دور دیده میشود باید با خیلی احتیاط جلو رفت و پیوسته تعظیم نمود و تقریباً در یک فاصله معینی کفشها را از پا درآورد و با اجازه داخل اطاق پادشاه شد، در حالی که شاه خودش در روی تخت جلوس نموده است.
در انگلستان این طور نبود، سفیر ایران مستقیماً داخل اطاق پادشاه شد در حالی که پادشاه خودش در وسط اطاق سرپا ایستاده بود و تعظیم هم لازم نداشت، کفش خود را هم از پا در نیاورد. عجب تر از همه اینکه سفیر ایران اعتبارنامهاش را مستقیماً بدست خود شاه داد.
وقتی که سفیر ایران داخل اطاق پادشاه شد و دید فقط یک پیرمرد در وسط اطاق ایستاده است ابتدا تصور نمود که این شخص دربان اطاق پادشاه است ولی فوراً باو گفته شد پادشاه همین است.»
سفیر پادشاه ایران ۹ ماه بعد در لندن توقف نمود و باتفاق سرگوراوزلی که به جای سر حارفورد جونس تعیین شده بود به ایران مراجعت نمود. در این مسافرت باز موریر معروف همراه بود و شرح این مسافرت را با تفصیل ضبط نموده است.
میرزا ابوالحسن خان شیرازی باتفاق سرگور اوزلی و همراهان او در ۱۸ ماه جولای ۱۸۱۰ از لندن حرکت نمود و هفت ماه تمام در روی آب بودند کشتی آنها به ساحل برازیل از ممالک آمریکای جنوبی رفت که شرح آن بعد خواهد ...
ادامه دارد
امیر تهرانی
ح.ف