شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.
شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

رازهای کتابخانه من(۲۰): جهان پر رمز و راز رمان و داستان( عاقبت گوژ پشت نوتردام)


عاقبت گوژپشت نوتر دام
در نوشتار پیشین گفته شد که “کلود فرولو”، رئیس شماس‌های نو تر دام که در نهان عاشق اسمرالدا شده بود
سعی کرد با کمک “کازیمودو” ناقوس زن و گوژپشت بدشکل کلیسای نو تر دام اسمرالدا را بدزدد، ولی این آدم ربایی با دخالت کاپیتانی نطامی بنام “فوبوس دوشاتوپر” ناکام ماند و کازیمودو بعنوان متهم اصلی دستگیر شد.
قضات کازیمودو را در میدان اعدام به مجازات شلاق محکوم نموند. وقتی کازیمودو شلاق می خورد و خون از بدنش جاری بود کشیش با چشم باز به این صحنه می نگریست.
در این میان تنها اسمرالدا دختر کولی رقاص بود که به کازیمودو کمک کرد و به او آب 
داد.

در این میان اسمرالدا نیز به شدت عاشق فوبوس می‌شود ولی فوبوس که جوانی سبکسر و هوسباز است تنها لحظاتی کوتاه با اوست و تقریباً توانسته اسمرالدای پاکدامن را مغلوب سازد که در یک شب و در حالی که فوبوس و اسمرالدا در کنار هم نشسته و نرد عشق می بازند  توسط کلود فرولو رئیس شماسها  مورد اصابت خنجر قرار می‌گیرد.
این بار نیز اسمرالدا به جرم قتل به اعدام محکوم می‌شود. کلود فرولو در زندان به اسمرالدا ابراز عشق می‌کند ولی اسمرالدا او را از خود می‌راند و همچنان به یاد فوبوس رنج‌ها را تحمل کند.
در روز اعدام وقتی اسمرالدا را برای توبه به درکلیسای نوتردام می‌برند، او در آنجا اتفاقی چشمش به فوبوس که از ضربت چاقو جان بدر برده بود می‌افتد ولی فوبوس از او رو برمی گرداند. اسمرالدا تا این دم هر رنج و سختی را تحمل کرده بود. اما با این اتفاق روح او را درهم می کوبد.

در این زمان کازیمودو گوژپشت ندتردام به کمک اسمرالدا می آید و در این لحظه کازیمودو  اسمرالدا را از دست نگهبانان نجات داده  و او را با خود به برج‌های نوتردام می‌برد . اسمرالدا در آنجا پناهنده شده و به اصطلاح به بست می نشنید. 


اسمرالدا که کماکان به عشق فوبوس دل بسته‌ است متوجه شدت عشق کازیمودو به خود نمی‌شود. بعد از مدتی کولیان و خلافکاران شهر با تحریک غیر مستقیم کلود فرولو برای نجات اسمرالدا و البته غارت کلیسا، به نوتردام حمله می‌کنند ولی کازیمودو که متوجه نیت واقعی آنها نشده‌ است برای دفاع از اسمرالدا برای مقابله با آن‌ها از بالای کلیسا بسوی آنها سنگ پرتاب می کند..

به هر حال اقدامات کینه توزانه   کلود فرولو رئیس شماسها باعث می شود که ، اسمرالدا دستگیر و به دار آویخته شود.. در همین زمان کازیمودو  متوجه  خیانت کلود فرولو می‌شود و می بیند که او از بالای برج مشغول تماشای اعدام اسمرالدا می باشد:


“گوژپشت گامی چند پشت سر رییس شماسان برداشت و ناگهان خود را دهشت به روی او افکند و با دو دست زمخت خویش او را به پرتگاهی که بر آن خم شده بود انداخت. بعد از آن کسی کازیمودو را ندید تا روزی که در میان اجساد اعدام شدگان دو اسکلت دیده شد که بطور شگفت آوری در آغوش هم خفته بودند… وقتی خواستند اسکلت کازیمودو را از اسمرالدا جداکنند به ۷اکستر تبدیل شدند"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد