ادامه از نوشتار پیشین
حکمت ایرانی
وجود مجهول ابدی است
زمانی که در هفده سالگی شروع به خواندن کتاب۸۴- حکمت الهی استاد الهی قمشه ای کردم که در دوجلد به نگارش در آمده بود احساس این را داشتم که در فضایی قرار گرفته ام که ابن سینا، فارابی و ملا صدرا قرار داشتند. آن پهنه و عرصه باشکوهی که سالها ابن سینا و فارابی یکه تاز آن بودند.
شنیده بودم که ابن سینا بمدت پانزده سال در اصفهان تدریس می کرده و هنوز خوشبختانه مدرسه یا کلاس درس او باقی است.
اگر چه چند ین مرتبه از اصفهان بازدید کرده ام ولی هنوز فرصت این را نیافته ام که از ان مدرس و محل درس حکیم، فیلسوف و دانشمند ایر ان بازدیدی بعمل آورم.
آن زمان که من به فلسفه روی اوردم کتاب شفاء و کتاب اشارات که کتابهای اصلی فلسفی ابن سینا هستند و کتاب فصوص فارابی فقط به عربی موجود بود. این درست بود که من از سیزده و چهارده سالگی عربی آموخته بودم، ولی برای درک کتابهای این دانشمندا ن که بنابه اجبار زمان به عربی تخصصی نوشته بودند، به تسلط بیشتری بر این زبان نیاز بود.
ولی خوشبختانه ۸۵- دو جلد کتاب حکمت الهی استاد قمشه ای بزبان پارسی نوشته شده بود و این برای من به معنای کلید ورود به معبد فلسفه حکما و فیلسوفان ایر انی بود.
وجود چیست؟
یکی از نخستین نکاتی که استاد قمشه ای در فصل اول که در باره "وجود" نوشته شده بود بعنوان نتیجه ذکر کرده بودند این بود که :"وجود مجهول ابدی است، و مفهوم آن بدیهی..."
این جمله مرا به تعجب واداشت. چرا وجود مجهول ابدی است ولی مفهوم آن بدیهی است. استاد در توضیح گفته بودند که وجود خودش مجهول ابدی است چون همه می خواهند بدانند وجود چیست و لی در ضمن که مفهوم وجود برای افراد بدیهی است و لی تعریفش ممکن نیست.
دیگر این که برخی بر این باورند که وجود ذهنی است و برخی معتقدند وجود خارجی است یعنی در خارج ما به ازآء دارد . و گروهی معتقدند وجود هم می تواند ذهنی باشد و هم در خارج موجود باشد.
برای مثال "اسب" حیوانی است و یا شی جانداری است که در خارج موجود است. یعنی وقتی به واژه اسب بیاندیشیم می توانیم در خارج از جسم خود آنرا نیز بیابیم لمسش کنیم اندازه قامت او را با وسیله مشخص کنیم، با چشمان خود ببینیمش ! پورسینا این اجسام را جسم طبیعی می نامد و می گوید که جسم طبیعی حتما باید از ماده تشکیل شده باشد و دا رای طول و عرض و ارتفاع باشد، یعنی بتوان آنرا اندازه گرفت.
اما زمانی که به واژه"حقیقت"، "فضیلت" فکر می کنیم این واژه ها مثال جسمی خارجی ندارند. یعنی در خارج چیزی بنام حقیقت و فضیلت وجود ندارد. ولی در ذهن ما هر دو واژه شناخته شده هستند.
عدم چیست؟
پور سینا بر ای عدم یا نیستی هم نوعی ارزش قایل است و می گوید در هر عدمی و در هر نیستی ، وجود بالقوه قرار دارد، و اصلا برای آن که چیزی بوجود آید ، باید یک عدم و نیستی باشد که وجود در آن و یا بجای آن قرار گیرد.پس شرط تشکیل وجود این است که عدمی و نیستی باشد.
حکیمان و فیلسوفان ایرانی یک تعریف دیگر برای وجود و عدم دارند و آن این است که: وجود، عدم عدم است، و عدم، عدم وجود است.
یعنی هرگاه وجود باشد عدم نیست و هر گاه عدم باشد وجود نیست. منتهی بنظر پور سینا وجود به عدم نیاز دارد، چون تا عدمی نباشد وجودی تشکیل نخواهد شد ولی عدم برای بودن به وجود احتیاج ندارد.
عدم عدم
پور سینا در کتاب سماع طبیعی می گوید: این عدم عدم خاصیتش کائن بودن است و چون وجود حاصل شود دیگر عدمی وجود نخواهد داشت.
سپس وی توجیه ساده تری می آورد و می گوید : عدم ذاتا وجود ندارد بلکه بودنش عرضی و اصلا " عدم" به معنی نبودن چیزی معین در چیزی است ،با این تفاوت که بصورت بالقوه در آن وجود دارد.
مثال: باغچه ای را درنظر بگیرید که هیچ گل وگیاهی در آن موجود نیست، ولی می توان در آن گل و گیاه بوجود آورد.
چون زمین و خاک باغچه این ویزگی بالقوه را دارند که در آنها گل و گیاه بوجود آید. ولی همین گل و گیاه را نمی توان در فضای خالی بدون زمین و خاک بوجود آورد. یعنی فضای خالی دارای این ویژگی بالقوه نیست که گل و گیاه در آن بوجود آید . نتیجه : هر عدمی دارای خاصیت بالقوه برای هر وجود ی نیست. و یا بعضی عدمها اصلا دارای ویژگی بالقوه نیستند که جیزی در عرصه آنها وجود آید.
ژان پل سارتر فلسفه دان فرانسوی عدم عدم را نیستی صرف معرفی کرده است.
ادامه دارد...
امیر تهرانی
ح.ف
تا اینجا ۸۵ جل