ادامه از نوشتار پیشین
اصل افسونگری جَده
"می دانیم که ناحیه هایی در شمال کوههای تیان شان Tian shan که پست و بلند ی بسیار دارد، مانند زوُنقاریا، حوضه رودِ و سمیرچه، علاوه بر سرما ، شدت تغییرات هوانیز معروف است. برخی گمان کنند که جَده یا باران خواستن با سنگ جادو در روزگاران گذشته در میان مردم این نواحی پیدا آمده باشد."
(ولی من با این نظریه موافق نیستم . زیرا وقتی منطقه ای و یا سرزمینی سرمای فراوان دارد حتما باران و برف هم دارد. بنابر این اگر در این منطقه و سرزمین سنگ جده بکار گرفته می شده برای موضوع دیگری بوده است
برخی اشاره به گزارش میر عزّت الله، مسافر هندی در اوائل سده نوزده می کنند که گفته بود این افسونگری فقط در نواحی سرد شمال آسیای میانه مؤثر است ، ولی باز هم من نظر خود را دارم که بر خلاف نطر دکتر هانه و دیگر پژوهندگان است و آن را در سطور بالا شدح دادم.)
جادوگر باران ساز
"در کتاب در شرح مملکت یوُئه- بان Yueban در مبحث ژیوژوان xiyozhuan در جلد یکصد و دوم کتاب تاریخ بِی وِی Beiwei چنین خوانیم که فرستاده ای که در سال 448م به چین آمد گفت:
« در این کشور افسونگر بزرگی هست. هرگاه که طوایفِ روُروُ Ruru به قصد غارت به اینجا تاخته اند، آن افسونگر باران متمادی و برف و باد شدید و سیلاب به وجود آمده و بیست- سی درصد مهاجمان از سرما یخ زده و مرده اند.»
(ولی پرسش من این است که چرا وقتی چنگیز مغول خاک سرزمین چین را به توبره کشید و از کشته ها پشته ساخت کسی نتوانست باران بسازد و سپاه چنگیز را در سیلاب غرقه سازد؟ آیا چنگیز خود از سیستم جده استفاده می کرد و مثلا ضد جادو
بکار برده بود؟ اسناد تاریخ جنگ چنین موضوعی را نشان نمی دهند.)
افسانه ها
" گفته اند در میان چادرنشینان حوزه رودِ ایلی و سمیرچه، جده یا افسونِ باران خواستن با سنگ از قدیم به کار برده می شد. البته محدوده زیست قوم یوُئه- بان معلوم نیست، و حتی نمی دانیم که ترک بودند یا نه. اما نوشته ای در فصل توجوُئه ژوان Tujue zhuan در جلد پنجاهم کتاب تاریخ ژوُئو zhou می گوید که نیشیدوُ Nishidu نیای توجوُئه حالت عجیبی داشت، و بارها باد و باران فرا می خواند. او دو زن داشت، و می گویند که یکی از این دو خدای تابستان و دیگری خدای زمستان بود."
(این موضوع خدای زمستان و خدای تابستان کار تحقیق را از حقیقت به افسانه پردازی می برد. افسانه سازی جزو لاینفک انسانهای نخستین بوده و در تمامی فرهنگها دیده می شوند. با ظهور متفکرانی مانند ارسطو آسمان یونان از خدایان خالی و تهی شد و علت و معلول بجای آن نشست.)
" این می بایست هنگامی باشد که قوم یوُئه بان هنوز در زوُنقاریا بودند، و پیوستگی نزدیک جَدَه و ترکان را نشان می دهد.
در سده دهم هم ابودُلف عرب که شاعر دربار سامانی در آسیای میانه بود که خاندان (حکومتی) اسلامی و ایرانی است، و نیز مسافر( این نواحی) بود، با آنکه این نام را نیاورده گفته است که میان ترکان قماق( از اقوامی که بعد جای خود را به قیچاقان دادند)در ناحیه رود ارتیش جادوی«طلب باران»معمول بود."
". محمود کاشغری در میانه سده یازدهم نوشته دیده است که در زیستگاه قوم ترکِ یغما در ناحیه میان کوههای تیان شان Tian-shan و بخصوص در حوضه رود ایلی Ili و نواحی جنوبی ترِ تیان شان برای فرونشاندن آتش سوزی از این جادو استفاده می شد.
کسی که کلمه یَد، یات را، که باید شکل قدیم«جَده» باشد. برای نخستین بار از واژگان زبان این قوم یغما ثبت کرد، همان کاشغری است. این کلمه را مغولان تابع چنگیزخان با مصداق افسونگری آن- چنانکه در میان نایمانهای ترک و دیگر اقوام- گرفتند و با بالا گرفتن کار مغولان باز در میان اقوام ترک رایج شد."
3- اسلامی شدنِ افسونگری جَدَه
"درباره اصل افسونگری جَدَه که ریشه شَمَنی دارد، ترکان و مغولانی که مسلمان شدند تعبیر اسلامی افزودند. برابر این تعبیر سنگ باران زا را نوح نبی نسبت دادند که او نیز آنرا به فرزندش یافث که نیای بزرگ ترکان و مغولان به شمار می آید، سپرد."
(در اسلام توسل به سنگ و اشیاء و هرچیز و هرشی برای هر موضوعی کفر به شمار می آید . طبق آیات صریح قرآن این خداوند است که ابر وباد و باران و برف و مرگ و زندگی را بدست دارد. در امور زندگی طبق اصل صریح قرآن هر کس باید سعی و کوشش کند و انسان فقط نتیجه کوشش خود را بدست می آورد.)
" هم چنین گفته شده که این سنگ را نوح پیامبر برای کمک به یافث فرزندش که در سرزمین خود از خشکسالی رنج می بردند دریافت نمود."
( تا اینجای روایت را می توان جوری تعبیر کرد. یعنی آنرا مثل عصای موسی دانست که به اژدها تبدیل می شد، دریا را می شکافت و اگر موسی انرا بر سنگ می زد به اذن خداوند چشمه های آب از ان می جوشید. ولی بخش بعدی گزارش بیشتر به همان داستانهای افسانه های شباهت دارد.)
"قرار بر این بود که این سنگ به بزرگترین پسر نوح به نام ترک برسد، اما برادر کوچکتر او، گوز، توطئه کرد و آن را در ربود و این سنگ پس از او به اولادش رسید. این چکیده افسانه ای است که میرخواند و مورخان دوره تیموری و نویسندگان دیگر بازگفته اند."
" در روزگار متأخر، ملّا موسی سَیرامی نویسنده تاریخ امنیه (شناخته شده نیست) که یکی از منابع محلی درباره شورش مسلمانان شین قیانShinqian در اواخر قرن نوزده است، این سنگ جَده را در اصل میراث بجای مانده از نوح پیامبر می داند.اما وی درباره درگیری میان ترک و گوز که از رئوس مطالب این داستان است سخنی نمی گوید.
از ساخت این افسانه در سرسزمین های اسلامی برمی آید که افسونگری جده خود نیز دستخوش تغییر شده است. تا آنجا که تحقیق در متون نشان می دهد، جز سنگ باران زا، افسون هایی که آن را مؤثر و کارساز می انگاشتند دچار تغییر شده است." اکنون افسونِ طلب باران در آیین شمنی که بتوان نمونه آورد فقط افسونی است که شمنیان طایفه تولوس/ تولوز یاد کرده اند، که در مجموعه آثار ادبیات شفاهی طوایف ترک که رُدوانُف منعکس است.
. از سوی دیگر، پالاس Pallas دعاهایِ بودایی را که طوایف قلماق که به آئین لاما درآمدند به نیاز باران و ابر، مه، باد و آفتاب در نیایش بوساتسو Bosatsu(قدیس بودایی) و بودا می خواندند، جمع آوری کرده است."
سوره الشمس برای باران آوردن
" اما درباره ایلات ترکِ (اویغور) مسلمان فقط یک مرجع داریم که آن یادداشتهای سیفی مسافر ترک آذری سده شانزدهم است، که به نوشته او(در منطقه ای میان تورفان و انتهای پهنه چین، در صحرایی که پیاده چهل روز راه است و کاروانهایی در فصل تابستان آن را درمی نوردند)برای خنک کردن هوا افسونِ جَدَه به کار می برند، و در این وقت سوره «الشمس »قرآن را می خوانند."
من متن سوره شمس را که پانزده آیه است می آورم و نتیجه گیری خود را ذکر می کنم:
نام خداوند بخشنده مهربان
قسم به آفتاب و تابش آن . ( 1 )
و قسم به ماه آن گاه که در پی آفتاب تابان در آید. ( 2 )
و قسم به روز هنگامی که جهان را روشن سازد. ( 3 )
و به شب وقتی که عالم را در پرده سیاهی کشد. ( 4 )
و قسم به آسمان بلند و آن که این کاخ رفیع را بنا کرد. ( 5 )
و به زمین و آن که آن را بگسترد. ( 6 )
و قسم به نفس ناطقه انسان و آن که او را نیکو به حد کمال بیافرید. ( 7 )
و به او شر و خیر او را الهام کرد. ( 8 )
(قسم به این آیات الهی) که هر کس نفس ناطقه خود را از گناه و بدکاری پاک و منزه سازد به یقین (در دو عالم) رستگار خواهد بود. ( 9 )
و هر که او را (به کفر و گناه) پلید گرداند البته (در دو جهان) زیانکار خواهد گشت. ( 10 )
طایفه ثمود از غرور و سرکشی (پیغمبر خود صالح را) تکذیب کردند. ( 11 )
هنگامی که شقیترینشان (قدار بن سالف) بر انگیخته شد (تا ناقه صالح را پی کند) (12)
و رسول خدا (صالح) به آنها گفت: این ناقه آیت خداست، از خدا بترسید و آن را سیراب گردانید. ( 13 )
آن قوم رسول را تکذیب و ناقه او را پی کردند، خدا هم آنان را به کیفر (ظلم و) گناهشان هلاک ساخت و شهرشان را با خاک یکسان نمود. ( 14 )
و هیچ باک از هلاک آنها نمیداشت (یا آنها هیچ از عاقبت بدگناه خود نمیترسیدند). ( 15)
در میان این ایات فقط آیه شماره ۱۳،است که با آب سرو وکار دارد. یعنی اگر آنها می خواستند آیهای از قرآن بخوانند و طلب باران کنند می بایست به آیاتی روی آورند که با وزش باد، ب امدن ابرهای باران زا و باریدن باران سو کار دارد که در قرآن کم نیستند
امیر تهرانی راد(ح.ف)
ادامه دارد...