شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.
شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

رازهای کتابخانه من (۴۹): لغتنامهها و دایره المعارفها : لغتنامه دهخدا (۱)


چرا لغتنامه خوان شدم.(۱)
اصولا لغت نامه برای مراجعه در زمان نیاز است. یعنی هنگانی که نیازی به دانستن معنای واژه ای و یا اصطلاحی باشد. و یا این که بخواهیم در باره یکی از مشاهیر اطلاعاتی بدست آوریم.ولی در من هوس مطالعه صفحه به صفحه لغتنامه ها و دایراه المعارفها از نوجوانی زنده شد. 

حتی هنوز که هنوز است این هوس و میل در کمال شدت و حدت است.همان گونه که گفتم مجلداتی از۹۹-  لغتنامه دهخدا در کتابخانه پدر موجود بودند و یکی از تفریحات سالم من خواندن لغتنامه دهخدا بود.


توضیحات
این لغت‌نامهٔ بزرگ دهخدا که در ۱۶ جلد به چاپ رسیده است شامل شرح و معنی واژگان آثار ادبی و تاریخی زبان فارسی است. این لغت‌نامه، بزرگ‌ترین و مهم‌ترین اثر دهخدا است، که بیش از ۴۰ سال از عمر او، صرف آن شد. لغت‌نامه دهخدا، معانی، تفاسیر، و شروح تاریخی چندی از واژه‌های عربی را نیز داراست.
لغت‌نامه بزرگ دهخدا شامل بخش بزرگی از واژگان ادبی زبان فارسی، با معنای دقیق، و اشعار و اطلاعاتی دربارهٔ آنهاست. با این وجود، این لغتنامه فاقد بخش اعظم واژگان علمی و صنعتی فارسی است که بیشتر در دهه‌های پس از تألیف این لغتنامه به حوزه زبان فارسی وارد شدند، منابع بسیاری در دنیای مجازی از این لغت نامه استفاده می‌کنند. این کتاب اکنون در ۲۶٬۴۷۵ صفحهٔ سه ستونی، به قطع رحلی، به تعداد شش هزار دوره، در دسترس علاقه‌مندان است.
حدود نیمی از کتاب را لغات با معنی و شاهد و نیم دیگر آن اعلام تاریخی و جغرافیایی است. این اثر حاوی کلیه لغات فرهنگهای خطی و چاپی فارسی است و در نقل آنها بسیاری از غلط‌های گذشتگان تصحیح شده‌است و بسیاری از لغات ترکی، مغولی، هندی، عربی، فرانسوی،انگلیسی، آلمانی، روسی و دیگر زبان‌های متداول در زبان فارسی نیز در این فرهنگ آمده‌است. برای صحیح خوانده‌ شدن لغات در جلوی هر کلمه حروف حرکت‌دار به کار رفته‌است. علاوه بر این مزایا، یک دوره مفصل دستور زبان فارسی نیز در لغت‌نامه آمده‌است
چاپ لغت‌نامه نخست در سال ۱۳۱۹ در چاپخانه بانک ملی آغاز و یک جلد آن در ۴۸۶ صفحه به چاپ رسید و مدتی متوقف شد، سپس مجلس شورای ملی عهده دار چاپ لغت‌نامه بود و چون لغت‌نامه به دانشگاه تهران منتقل شد، چاپخانه دانشگاه به تنهایی عهده‌دار چاپ شد که هم اکنون هم ادامه دارد.
محل فعلی دفتر لغت نامه در شمیران جنب باغ فردوس مستقر است و این مؤسسه توانسته لغت نامه دهخدا را در ۲۲۲ جزوه شامل حدود بیست و هفت هزار صفحه چاپ و در اختیار علاقه مندان قرار دهد.
اطلاعات فوق از خود لغت نامه دهخدا آورده شده است.

در لغتنامه چه می یابیم؟

فرض کنید شنا در حال مطالعه یکی از صفحات لغت نامه هستید که با نام "ابولفتوح " شروع می شود. شما چنین ارایشی از واژه ها و نامها و یا اصطلاحات خواهید دید:

ابوالفتوح.

[اَ بُلْ فُ] (اِخ) سهروردی. رجوع به ابوالفتوح شهاب الدین... شود.

ابوالفتوح.

[اَ بُلْ فُ] (اِخ) یا ابوالفتح. شهاب الدین (شیخ...) یحیی بن حبش بن امیرک السهروردی المقتول یا شهید معروف به شیخ اشراق و بعضی نام او را احمد گفته اند ،
و پاره ای برآنند که کنیت او یعنی ابوالفتوح اسم او است و ابوالعباس احمدبن ابی اصیبعه خزرجی حکیم در طبقات الاطباء نام او را عمر گفته است و نام پدر وی نبرده
و ابن خلکان گوید: آن درست نیست و صحیح همان یحیی بن حبش است چه من نام و نسب او را بدین صورت با خط جماعتی از اهل معرفت بدین فن دیده ام و نیز از جماعت دیگری که شکی در معرفت آنان نیست شنیده ام و از اینرو بنای ترجمه بر آن نهادم و خدای تعالی داناتر است.
ابوالفتح یکی از علمای عصر خویش است و بمراغه نزد شیخ مجدالدین جیلی حکمت و اصول فقه فراگرفته و در هر دو علم براعت یافته است
و باز صاحب طبقات الاطبا گوید: سهروردی یگانهء روزگار خود در علوم حکمیه و جامع علوم فلسفیه و بارع در اصول فقهیه بود. با ذکائی مفرط و عبارتی فصیح و دانش او بر خرد وی فزونی داشت و در اواخر سال 586 ه . ق. کشته شد و عمر او نزدیک سی و شش سال بود
و گوید: بعضی گفته اند او عالم به علم کیمیا بود و یکی از فقهای عجم حکایت کند که با ابوالفتح از دمشق بیرون آمدیم و چون به قابون قریه ای بدروازهء دمشق رسیدیم رمهء گوسفندی دیدیم که ترکمانی میراند به ابوالفتح گفتیم یا مولانا یک رأس از این گوسفندان بخریم و در راه بخوریم،
گفت :مرا ده درم است بستانید و بخرید و ما چنین کردیم و چون کمی راه پیمودیم رفیق ترکمان بیامد و گفت شریک من این گوسفند ارزان داده است آنرا بازدهید و گوسفندی خردتر گزینید و مجادله میان ما درپیوست شیخ گفت گفتگو در چیست و ما او را به قضیه آگاه کردیم ،
گفت شما گوسفند خویش ببرید و من اینجا بایستم و او را راضی کنم ما برفتیم و شیخ با ترکمانی سخن میراند و ملاطفت میکرد چون مقداری دور شدیم ترکمانی را رها کرد و از پی ما روان شد و مرد از دنبال فریاد میکرد و شیخ اعتنائی نمیکرد تا مرد برسید و بخشمی تمام دست چپ شیخ بگرفت و بکشید و گفت کجا شوی ناگاه دست شیخ که به دست مرد بود از کتف برکنده شد و خون روان گشت و ترکمانی سرگشته و حیران دست برکنده بیفکند و بگریخت ،
شیخ بازگشت دست افتاده به دست راست برگرفت و بما پیوست تا آنگاه که رمه بان از نظر غایب گشت و چون شیخ بما رسید دستش برجای بود و تنها به دست راست دستاری داشت. ابن خلکان گوید: از نوع این حکایات از ابوالفتح بسیار نقل کرده اند

و او را تصانیفی است از جمله: کتاب التنقیحات فی اصول الفقه. کتاب التلویحات. کتاب الهیاکل. کتاب حکمة الاشراق. رسالهء معروفه به الغربة الغربیه که بر نمط رسالة الطیر و رسالهء حی بن یقظان ابن سینا کرده است و این رساله در نهایت بلاغت است در معرفت نفس و متعلقات آن به..(همان گونه که مشخص است این اطلاعات در باره شیخ شهاب الدین سهروردی معروف به شیخ اشراق است که کتاب حکمت اشراق او از همه آثارش علمی تر و معروف تر است. من از آثار این مرد بزرگ و چهره نامدار عرفان اسلام و ای ان کتابهای عقل سرخ، آواز پر جبرئیل ، حکمه الاشراق، رساله حی بن یقظان ، رساله طیر را خوانده ام. )..
..................................؟..........
قتل وی بروزگار دولت ملک الظاهر صاحب حلب پسر سلطان صلاح الدین بود و او بأمر پدر سهروردی را در پنجم رجب سال 587 ه . ق. در قلعهء حلب بسی و هشت سالگی به خبه بکشت و قاضی بهاءالدین معروف به ابن شداد قاضی حلب در اوائل کتاب سیره، صلاح الدین را بحسن عقیدت میستاید و میگوید او در بزرگ داشت شعائر دین اکثار میکرد...
چنانکه پسر خویش صاحب حلب را امر داد تا جوان مشهور به سهروردی را بقتل رساند و او بامر پدر سهروردی را بکشت و جسد او چندین روز بدار آویخته بود
و سبط بن جوزی از ابن شداد آرد که به روز جمعهء سلخ ذی حجهء سال 587 ه . ق. پس از نماز سهروردی را مرده از حبس بیرون آوردند و اصحاب او بپراکندند. ابن خلکان گوید: من سالها باشتغال علم در حلب بسر بردم و مردم آن شهر را دربارهء این مرد مختلف العقیده یافتم و هرکسی برطبق هوای خویش چیزی می گفت پاره ای او را بزندقه و الحاد نسبت میکردند و برخی معتقد بودند که او از صلحا و از اهل کرامات بود و میگفتند شواهدی پس از مرگ او بر صلاح عقیدت وی آمد لکن بیشتر مردم او را ملحد و بی اعتقاد میشمردند و برخی مرگ او را در سال 588 ه . ق. گفته اند و درست نیست و یاقوت در معجم الادبا ابیات ذیل را از او آورده است:
اقول لجارتی و الدمع جاری...

ادامه دارد...


امیر تهرانی

ح.ف

تا اینجا ۹۹ جلد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد