شکر کن شوند همه طوطیان هند زین قند پا رسی که به بنگاله می رود.
پهنه شکوهمند ادبیات پارسی
با توجه به علاقمندی شدیدی که به شعر و ادب پارسی داشته و دارم د ر نوجوانی به خواندن و مطالعه دقیق کتابهای زیر روی آوردم:کلیله و دمنه، مرزبان نامه، تاریخ بیهقی، تاریخ طبرستان، بوستان و گلستان، دیوان حافط ، رباعیات خیام.
قدری در باره کلیله و دمنه
کتاب «کلیله و دمنه» منشاء هندی دارد و به زبان سانسکریت « پنچه تنتره » یعنی پنج کتاب نامیده می شود که آنرا کتاب "پنج پند" نیز نامیده اند.
پیش از این که وارد اصل مطلب شوم این گزارش غمبار را بدهم که دو سه سال پیش کتابخانه ملی فر انسه یک نمایشگاه از نسخه های خطی کلیله تهیه کرده بود و از هر ده کوره ای آدم دعوت کرده بود بجز ایران، علیرغم آن که کلیله و دمنه را ایر انیان به جهان شناساند ند. در این نمایشگاه سهم دعوت کنندشونده ۹۰ در صد عر ب بودند که این مردم هیچ نقشی در ایجاد و عرضه کلیله نداشته اند. ضمنا اولین کسی که کلیله و دمنه را از پهلوی به عربی ترجمه کرد دانشمند ایرانی روزبه پور دادویه یا همان ابن مقفع بود. همین کار را در ارتباط با کتاب هزار و یک شب انجام دادند. یعنی آن دیو سیرتی که نمایشگاه هزار و یک شب را بر پا کرد از هیچ ای انی دعوت نکرد. وقتی از او پرسیدند که چرا ایر انی در این نمایشگاه نیست گفته بود: ایرانی گیر نیاوروم که انگلیسی حرف بزند. حالا این سخن پست را در کنار آن حقیقت بگذارید که ۲۷ در صد پژوهشگران ارشد نا سا ایرانی هستند.
البته نام مؤلف کتاب کلیله و دمنه مشخص نیست . کلیله و دمنه نام دو شغال است که با هم گفتگو می کنند.
و گویا تعدادی قصه عامیانه است که در کنار هم جمع شده است. بررسی کلیله و دمنه و مطالعه دقیقی آن نشان می دهد که انسان نیک کسی است که:
- ذهن و قلبش سرشار از عشق به زندگی باشد،
- تحرک و پویایی داشته باشد ،
-با اندیشه و خرد از پس مشکلات بر آید،
- تا سر حد امکان با استفاده از هوشمندی در مقابل خطرها موفق و سالم بیرون اید،
- از هر واقعه زندگی درسی و تجربه ای بیاموزد و آن را در زندگی بکار گیرد.
بر اساس مدارک تاریخی ادبی انوشیروان ساسانی دستور ترجمه کتاب از هندی به پهلوی را داد و یکی از خردمندان و دانشمندان ایرانی بنام برزویه طبیب آنرا به پهلوی ترجمه کرد.
بر اساس مدارک موجود در زمان ساسانیان به دستور انو شیروان، برزویهی طبیب این کتاب را به پهلوی ترجمه کرد. این ترجمه در سال 570 میلادی تحت عنوان کلیلگ و دمنگ به زبان سریایی برگردانده شد. و آنگاه ابن مقفع آنرا از پهلوی و یا سریانی به عربی ترجمه کرد .
سپس در سال ۵۳۹ هجری ادیب و مترجم ایرانی ابوالمعانی نصرالله بن عبدالحمید منشی کلیله و دمنه را از عربی به فارسی برگرداند.
گفته اند که ابو المعالی مردی صاحب ذوق، نکته پرداز و سخنشناس بود. سرسپردگیاش به دانش و ادبیات، او را بر آن داشت تا خانهاش را مجمع فضلا و ادبا قرار دهد. در این جمع، شعر و ادب نقل محفل بود. از میان این جمع، دوستی به نام علی بن ابراهیم اسماعیل نسخه ای از کلیله و دمنه عربی به او هدیه کرد.
ابو المعالی شیفته این کتاب شد و به فکر ترجمه آن افتاد. پس دستبهکار شد و ترجمه بخشهایی از آن را هم به نظر دوستان صاحبذوق و هم به نظر بهرام شاه غزنوی رساند. تایید هر دو و تاکید آنان بر ادامه کار مشوق او گردید. احاطه او بر علوم زمان مانع از آن شد که تنها بر ترجمه خشک و یکنواختی از آن اکتفا کند. بدین ترتیب یکی از زیبا ترین نثرهای زبان فارسی به وجود آمد.
من آن نسخه از کتاب کلیله و دمنه ترجمه نصر الله منشی را خواندم که شادروان استاد عبدالعظیم قریب استاد کم نظیر ادب پارسی تصحیح کرده بود.
با استفاده از دانشنامه رشد
امیر تهرانی
تکرار