شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.
شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

رازهای کتابخانه من(۸ت): معبد فلسفه(۲)

ادامه از نوشتار پیشین

فلسفه ، فیلسوفان ، فلسفه درست ، فلسفه نادرست

در نوشتار پیشین به ادبیات پارسی پرداختم و در شما ره های بعد مجددا به سراغ آن می روم. ولی برای آنکه خواننده احتمالی این نوشتار و البته اگر خواننده ای داشته باشد، در این بخش به آغاز کتابخوانی ام در زمینه فلسفه می پردازم. جمله خوبی یک فیلسوف آلمانی دارد  که می گوید:"هیچ کس نیست که فلسفه ورزی نکند، حتی همین که کسی سعی  کند فلسفه را رد کند خود تعقلی فلسفی است.،"

یادم هست در یک از ملاقاتهای دوستانه ام و در خانه گونتر گراس نویسنده مشهور آلمانی و برنده جایزه نوبل در رشته ادبیات این نکته را به او گفتم و او افزود:"خوشحالم که یک آلمانی این حرف را زده است."

اولین کتابهایی که در زمینه فلسفه خواندم اینها بودند:

-سیر حکمت در اروپا  نوشته محمد علی فروغی

-کلیات فلسفه   نوشته ریچارد پاپکین و آروم استرول  ترجمه دکتر سید جلال الدین مصطفوی

-حکمت الهی جلد ۱و۲ نوشته مهدی الهی قمشه ای

-  ?What is philosophy نوشته هیلد برانت


هر چهار جلد کتاب اثر عمیقی در من داشتند و مرا با رازهای فیلسوفان آشنا کردند.هر چهار کتاب را حد اقل دو یا سه بار خواندهام و یاد داشت برداشته ام.

کلیات فلسفه

ولی ترجیح می دهم که بحث رازهای فیلسوفان را از کتاب کلیات فلسفه شروع کنم.چون سخن را از نخستین مطلب آغاز کرده و این پرسش را مطرح کرده که اصلا فلسفه چیست؟ 

تعریف اصطلاحی  که بر ای  فلسفه  کرده اند دوستداری حکمت است. و فیلسوف کسی است که با تفکر و تعقل سعی       می کند نظم منطقی موجود در جهان و پدیده ها را بشناسد و به همه چیز با دید کلی نگاه می کند.

در همان آغاز خواندن کتاب کلیات فلسفه دو سه تا نکته اساسی گیرم آمد که سعی کردم آنها را بعنوان کلید راز در زندگی بکار برم. یکی از قول پاسکال دانشمند معروف فرانسه نقل شده بود:

-"فضیلت ما در فکر مااست، بکوشیم تا خوب فکر کنیم."

هم چنین از قول سقراط فیلسوف یونان نقل شده بود:

"زندگی بدون تحقیق و تفکر بی ارزش است."

اصولا ما طی عمر خود حرفهایی زیادی می شنویم ، می خوانیم ، و اموراتی را می بینیم و از نظراتی آگاه می شویم. اما آیا همه اینها با عقل سلیم جور در می آیند؟

 آیا هر چه برایمان می گویند درست و مطابق با واقع است؟ 

پس تفکر و تعقل متطقی می تواند ما را برای درک موضوعات و مطلب یاری کند. این همان کاری است که فیلسوفان منطقی و حقیقی می کنند.آنان سعی می کنند که بفهمند.

ذهن سقراطی چگونه ذهنی است.

یادم است استیو جابز گفته بود "حاضرم همه ثروتم را بدهم و لی در عوض نزد سقراط باشم." پس قطعا ارزش دارد که به این پیر  به قربان گاه رفته فلسفه و افکارش نظری خیلی کوتاه بیاندازیم.

 سقراط کتاب ننوشت اما شاگردش افلاطون که از ۲۰ سالگی تا دم مرگ همراه او بود و  در کتاب مکالمات و ضیافت بیشتر نظرات و افکار سقراط را بیان کرده است.

 همه کوشش فلسفی سقراط و راز مشهور شدنش این بود که به تفکر و تعقل اهمیت اصلی می داد و می گفت ما باید با تفکر بفهمیم که آیا آنچه اعتقاد و قبول داریم و آنچه دیگران می گویند با عقل هماهنگی دارد و یا خیر؟ اگر ندارد آنها را دوربر یزیم و افکار صحیح جایگزین کنیم.


افلاطون  هم درست می گفت و هم اشتباه می کرد.

افلاطون شاگرد ارسطو معتقد بود که با آموزش و پرورش همه درست و خوب می شوند. اگر کسی کار بد می کند و خطا می کند و شر از او سر می زند بخاطر جهل است. البته این در مواردی و بویژه در مورد افراد ساده و معمولی صدق می کند، ولی آیا دانشمندانی که سلاحهای میکروبی ، اتمی، و سلاح کشتار جمعی را برای نخستین بار اختراع کردند افراد بی سواد و جاهل و نادان بودند؟ مسلما پاسخ منفی است. اتفاقا آنها می دانستند که چه بلایی بر سر بشریت می آورند.

بنابر این فلسفه افلاطون مبنی بر  این که یا آدم خوب وجود دارد که فهمیده و باسواد است و یا آدم بد وجود دارد که جاهل است و اگاهی ندارد  در خیلی از موارد نادرست.

زمانی که برای اولین بار کتاب  کلیات فلسفه را خواندم از این که در همان صفحات اولیه نقص فلسفه افلاطون را توضیح داده قدری متحیر شدم  چون خودم روی آن سطور متوقف شدم  قدری فلسفیدم  و از خود پرسیدم  مگر می شود اختراع کننده بمب اتمی یعنی پرفسور اپن هایمر نمی دانست چه می کند؟خوشبختانه توضیح کتاب مبنی بر  این که افلاطون بزرگ در این مورد اشتباه می کرد حیر ت مرا بر طرف ساخت.

ارسطو فیلسوف حد وسط

ارسطو شاگرد اکادمی افلاطون راه بهتری پیش گرفت و گفت: در زندگی باید سعادتمند و خوشبخت بود، و راز سعادتمتدی و خوشبختی در این است که در همه چیز " اعتدال" را رعایت کنیم و حد وسط و یا حد طلایی را رعایت کنیم. برای مثال؛  به اندازه کار کنیم، به اندازه بخوریم، به اندازه استراحت کنیم، به اندازه تفریح کنیم، به اندازه ببخشیم و...

خوب این طرز تفکر اصلاح بزرگی در طرز تفکر افلاطونی بو د و حتی امروزه هم قابل پذیرش است. منتهی نویسنده کتاب کلیات  فلسفه بر این عقیده نیز ایرادی وارد ساخته و گفته است : در بعضی موارد حد وسط کار ساز نیست. بلکه باید از حدی بالاتر و بیشتر و یا کمتر استفاده کزد. و دیگر این که اصلا این چیزها نسبت به افراد وزمان و مکان فرق می کند پس نسبیتی هستند.


ادامه دارد

امیر تهرانی

(ح.ف)

تکرار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد