ادامه از نوشتار پیشین
کتاب شاهنامه
حکومت طهمورث دیو بند فرزند هوشنگ و اقدامات ا و
و چرا او را دیو بند خوانده اند؟
پسر بد مراو را یکی هوشمند گرانمایه طهمورث دیوبند
بیامد به تخت پدر بر نشست به شاهی کمر برمیان بر ببست
همه موبدان را ز لشکر بخواند به خوبی چه مایه سخنها براند
چنین گفت کامروز تخت و کلاه مرا زیبد این تاج و گنج و سپاه
کنار گذاردن و رفع بدیها و کوتاه کردن دست دیوها
جهان از بدیها بشویم به رای پس آنگه کنم درگهی گرد پای
ز هر جای کوته کنم دست دیو که من بود خواهم جهان را خدیو
هر آن چیز کاندر جهان سودمند کنم آشکارا گشایم ز بند
تهیه پوشش و لباس برای مردمان
اهلی کردن حی انات وحشی
پرورش طیور
پس از پشت میش و بره پشم و موی برید و به رشتن نهادند روی
به کوشش ازو کرد پوشش به رای به گستردنی بد هم او رهنمای
ز پویندگان هر چه بد تیزرو خورش کردشان سبزه و کاه و جو
رمنده ددان را همه بنگرید سیه گوش و یوز از میان برگزید
به چاره بیاوردش از دشت و کوه به بند آمدند آنکه بد زان گروه
ز مرغان مر آن را که بد نیک تاز چو باز و چو شاهین گردن فراز
بیاورد و آموختنشان گرفت جهانی بدو مانده اندر شگفت
چو این کرده شد ماکیان و خروس کجا بر خرو شد گه زخم کوس
شرح
طهمورث به دیو بند معروف است و در نوشتار بعدی خواهم گفت که چرا او را به این لقب نامیده اند. ولی اقدامات او بر اساس گزارش شاهنامه او پشم ریسی و پارچه بافی را رواج دا د. هم چنین دامپروری را با نظم نو ین توسعه داد و پرورش حیوانات اهلی و رام کردن حیوانات وحشی را آغاز کرد.
از سوی دیگر به پرورش طیور روی آورد و آنرا به مردمان اموخت. مرغان خانگی پرورش داد. و چهار صنعت اصلی رسیندگی ، پارچه بافی ، دامپروری و پرورش طیور را او رواج داد.
ادامه دارد...
امیر تهرانی
ح.ف