ادامه از نوشتار پیشین
کتاب شاهنامه
طهمورث دیو بند فرزند هوشنگ و سیاست ترکیبی ا و
چون دیوان در زمان طهمورث شورش کردند او با اقدامات دو گانه ؛ نیروی نظامی و دیگری افسون و یا همان (سیاست) آنان را سرکوب نمود:
چو دیوان بدیدند کردار او
کشیدند گردن ز گفتار او
شدند انجمن دیو بسیار مر
که پردخته مانند ازو تاج و فر
چو طهمورث آگه شد از کارشان
برآشفت و بشکست بازارشان
به فر جهاندار بستش میان
به گردن برآورد گرز گران
همه نره دیوان و افسونگران
برفتند جادو سپاهی گران
دمنده سیه دیوشان پیشرو
همی به آسمان برکشیدند غو
جهاندار طهمورث بافرین
بیامد کمربستهٔ جنگ و کین
یکایک بیاراست با دیو چنگ
نبد جنگشان را فراوان درنگ
سیاست دو بخش افسون(پولیتیک) و دو بخش نیروی نظامی
ازیشان دو بهره به افسون ببست
دگرشان به گرز گران کرد پست
:
کشیدندشان خسته و بسته خوار
به جان خواستند آن زمان زینهار
که ما را مکش تا یکی نو هنر
بیاموزی از ما کت آید به بر
کی نامور دادشان زینهار
بدان تا نهانی کنند آشکار
چو آزاد گشتند از بند او
بجستند ناچار پیوند او
ایر انیان با هوش از دشمنشان سواد آموختند:
طهمورث از دیوان می خواهد که به او نوشتن بیاموزند. همین نشان می دهد که اینان دیو نبودند بلکه دشمنان دیو صفت بودند که سر به شورش برداشته بودند. . ولی طهمورث با هوش و خردمند نهایت استفاده را از دشپنان بعمل آوردند.
نبشتن به خسرو بیاموختند
دلش را به دانش برافروختند
دشمنان دیو صفت زبانهای مختلف می دانستند و طهمورث و ایر انیان آنها را از دشمنان فرا گرفتند.
نبشتن یکی نه که نزدیک سی
چه رومی چه تازی و چه پارسی
چه سغدی چه چینی و چه پهلوی
ز هر گونهای کان همی بشنوی
طی سی سال طهمورث همه ارکان و سازمان کشوری را متحول نمود:
جهاندار سی سال ازین بیشتر
چه گونه پدید آوریدی هنر
برفت و سرآمد برو روزگار
همه رنج او ماند ازو یادگار
.
امیر تهر انی
ح.ف