شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.
شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

۱۰۰۱ کتاب که باید خواند: قلعه حیوانات نوشته جورج اورول بخش دوم


ادامه از نوشتار پیشین 

قلعه حیوانات   نوشته جورج اورول بخش دوم 

...«بنابراین رفقا! آیا مثل روز روشن نیست که تمام نکبت این زندگی ما از ظلم بشریسرچشمه گرفته؟ بشر را از میان بردارید و مالک دسترنج خود شوید.فقط از آن پسمیتوانیم آزاد و ثروتمند گردیم. چه باید بکنیم؟ بسیار ساده است باید شب و روز،جسما و روحا برای انقراض نسل بشر تلاش کنیم.

رفقا! پیامی که من برای شما آوردهام انقلاب است! من نمیدانم این انقلاب کی عملی خواهد شد، شاید ظرف یک هفته شاید بیش از

یکصد سال،اما به همان اطمینانی که این کاه را زیر پای خود میبینم قطع و یقیندارم که دیر یا زود عدالت اجرا خواهد شد. 

رفقا این مطلب را در بقیه عمر کوتاهتانمدنظر دارید! و از آن واجبتر اینکه این پیام را به کسانی که پس از شما پا به عرصه گیتی میگذارندبرسانید تا نسلهای آینده تا روز پیروزی به تلاش ادامه دهند.» 

«رفقا به یاد داشته باشید که هرگز نباید در شما تردیدی پیدا شود،هیچ استدلالینباید شما را گمراه سازد. هیچگاه به کسانی که میگویند انسان و حیوانمشترکالمنافعند و یا ترقی یکی منوط به پیشرفت دیگری است اعتماد نکنید. اینحرفها دروغ محض است .بشربه منافع هیچ موجودی نمیاندیشد. در این مبارزه باید

 بین ما حیوانات رفاقت و اتحاد کامل وجود داشته باشد. بشر جملگی دشمن و حیوانات!جملگی دوست 
در این هنگام اغتشاش عجیبی ایجاد شد.وقتی که میجر گرم سخنرانی بودچهار موشصحرایی از سوراخهای خود بیرون خزیده بودند و چمباتهزده بودند و مشغول استماعسخنرانی بودند چشم سگها ناگهان به آنها افتاده بود و اگر جانی به سلامت دربردندصرفا در اثر فرار سریع آنها به سوراخهایشان بود. میجر پاچه خود را بعنوان سکوتبلند کرد.
گفت:«رفقا، در این جا نکته ای است که باید روشن شود و آن اینکه حیوانات غیراهلیاز قبیل موش
در عداد دوستانند یا دشمنان ؟بیایید رای بگیریم .

من پیشنهاد میکنم که موضوع آیا موشها در زمره دوستان هستند در جلسه مطرح مذاکره و اخذ رای شود.»
فورا رای گرفتند و با اکثریت چشمگیری تصویب شد که موشها از دوستانند.فقطچهار رای مخالف بود:سه سگ و یک گربه. بعد معلوم شد گربه علیه هر دو رایداده است.
میجر به سخن خود ادامه داد «مطلب زیادی برای گفتن ندارم. فقط تکرار میکنم که برای همیشه وظیفه خود را دردشمنی نسبت به بشر و راه وروش او به یاد داشته باشید.هر موجودی که روی دو پا راهمیرود دشمن است.

 هر موجودی که روی چهار پا راه میرود یا بال دارد دوست است.همچنین به خاطر بسپارید که در مبارزه علیه بشر هرگز نباید به او تشبه کنیم حتیزمانی که بر او پیروز گردید از معایب او بپرهیزید.

هیچ حیوانی نباید در خانه سکنا جوید یا بر تخت بخوابد یا لباس بپوشد یا الکل بنوشدیا دخانیات استعمال 

کند یا با پول تماس داشته باشد و یا در امر تجاری وارد شود.

تمامعادات بشری زشت است. مهمتر از همه اینکه هیچ حیوانی نباید نسبت به همنوع خودظالمانه

 رفتکند ضعیف یا قوی، زیرک یا کودن همه با هم برادریم. هیچ حیوانینباید حیوان دیگری را بکشد،همه حیوانات برابرند.» 

«و حالا رفقا میروم سر داستان خواب شب قبل.من نمیتوانم این خواب را برایشماتشریح کنم، رویایی بود از دنیا در روزگاری که نسل بشر از بین رفته. اما خوابچیزی را به خاطر من آورد که مدتها بود فراموش کرده بودم .سالها پیش هنگامی کهبچه خوکی بیش نبودم مادرم و سایر خوکهای ماده سرودی قدیمی میخواندند که جزآهنگ و سه کلمه اول آن را به یاد نداشتند. من آن آهنگ را در بچگی میدانستم،ولی مدتها بود که از خاطرم محو شده بود ولی شب گذشته آن آهنگ در عالم رویا بهیادم آمدو عجیبتر اینکه کلمات سرود هم به خاطرم آمدـ بله کلمات، یقین دارم،

کلماتی که بوسیله حیوانات در ازمنه خیلی پیش خوانده میشده و نسلهاست که بهدست فراموشی سپرده شده است. رفقا من هم اکنون این سرود را برای شمامیخوانم.من پیرم و صدایم خش و گرفته است اما شما وقتی آهنگ را یاد گرفتیدخواهید توانست آن را بهتر بخوانید. اسم این سرود،" حیوانات انگلیس " است. »
میجر سینه خود را صاف و شروع به خواندن کرد. همانطور که گفته بود صدایشخشن و گرفته بود معذلک سرود را به نحو شایستهای خواند. سرود پر هیجانی بود وآهنگش چیزی بود بین کلمانتین و لاکوکاراچ و سرود این بود:
حیوانات  سراسر گیتی
همه خاموش چشم و گوش به من
میدهم مژدهای مسرتبخش
خوشتر از این نبود و نیست سخن
هان به امید آنچنان روزی
کاین بشر محو گردد و نابود
وین همه دشتهای سبز جهان
خاصه ما شود چه دیر و چه زود

یوغها دور گردد از گردن
حلقه ها بازگردد از بینی
بر سر دوش ما وحوش ،دگر
نکند رنج بار سنگینی

گندم و کاه و شبدر و صیفی
یونجه و ذرت و چغندر و جو
هر چه از خاک سرکند بیرون
میخوریمش نبرده رنج درو

دشتها سبز گردد و روشن
جویباران زلال گردد و پاکنرمتر بادها وزد از کوه
پاکتر سبزهها دمد از خاک

این چنین روزی میرسد از راه
مژده کان روز دوره شادی است
گاوها، استران ،خران واسبان
مژده کان روز، روز آزادی است

حیوان سراسر گیتی
همه خاموش چشم و گوش به من
مژدهای مژدهای مسرتبخش
خوشتر از این نبود و نیست سخن

خواندن این سرود حیوانات را سخت به هیجان آورد. میجر هنوز آن را به اتمام نرساندهبود که همه حیوانات شروع به زمزمه آن کردند. حتی کودنترین آنها آهنگ و چندکلمهاش را فرا گرفته بود و زیرکترها از قبیل خوکها و سگها ظرف چند دقیقه تمام س
رود را از برداشتند. پس از مختصر تمرین مقدماتی تمام حیوانات مزرعه با هم وهمآهنگ سرود "حیوانات انگلیس" را سر دادند. گاوان با ماق ،سگان با زوزه گوسفندان

با بعبع، اسبان با شیهه و مرغابیها با صدای مخصوص خود آن را خواندند. این سرودچنان حیوانات را به وجد آورد که پنجبار پی هم تکرارش کردند و چه بسا اگر اتفاقیپیش نمیآمد سراسر شب به خواندن ادامه میدادند. بدبختانه سروصدا، آقای جونز را از خواب بیدار کرد.از تخت پایین جست و به تصور
اینکه روباهی وارد مزرعه شده است تفنگی را که همیشه در کنج اتاق خوابش بودبرداشت و تیری در تاریکی انداخت. ساچمه بر دیوار طویله نشست و جلسه به سرعتبرهم خورد و همه به محل خواب خودگریختند.پرندگان بر شاخهها و چرندگان رویکاه جای گرفتند و در لحظهای، تمام مزرعه را سکوت فرا گرفت.


امیر تهرانی

ح.ف 

ادامه دارد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد