ادامه از نوشتار پیشین
شرط بندی نوشته آنتوان چخوف بخش دوم: یاد گیری شش زبان ، فلسفه و تاریخ در شش سال
پس از انکه در یک شر ط بندی یک بانکدار پولدار قبول کرد که یک وکیل پانزده سال در زندان بطور انفرادی و زیر نطر او بماند و اگر دوام آورد او دومیلیون روبل به وکیل بپردازد و همه اینها بخاطر بحث بر سر حکم اعدام و یا زندانی ابد بود که وکیل معتقد بود حبس ابد بهتر از اعدام است و وکیل بر این باور بود که با اعدام انسان خطاکار با اجرای حکم اعدامراحت می شود ولی با حبس ابد هر روز مردن را تجربه می کند ، هردو شرط ها را پذی فتند.
اما وکیل پشیمان شده بود و همواره با خود حرف می زد و درد دل می کرد که چرا من این شرط را بستم؟ فایده اش چیست؟ وکیل پانزده سال از عمرش را ازدست میدهد و من دو میلیون را دور می ریزم. آیا این کار درست است؟ آیا این مردم را قانع خواهد کرد که مجازات اعدام بهتر یا بدتر از حبس ابد است؟ در نظر من این کار هوی و هوس از روی سیری بوده است . و البته از نطر وکیل این کار طمعی برای بدست اوردن طلا بود.
به هر حال طبق توافق تصمیم بر آن شد که وکیل تحت مراقبت شدید در گوشه ای از باغ بانکدار زندانی شود. او در این مدت از معاشرت با مردم، شنیدن صدای مردم، محروم بود . حق هیچ گونه معاشرت با کسی را نداشت ، او از دریافت نامه و روزنامه محروم بود. یک وسیله موسیقی در اختیارش قرا ر داده شده بود و میتوانست کتاب بخواند و مشروب بخورد و سیگار بکشد.
سال اول
او در همان روزهای او ل سیگار کشیدن و مشروب نوشیدن را رد کرد و گفت که سیگار هوای اتاق را زنده می کند و مشروب امیال درون انسان را بیدار می ساز د و این هردو برای زندانی ضرر دارد.
اما او می توانست در خواست کتاب کند و به همین علت فهرست کتابهای مختلف در زمینه رمان ، داستان ، داستانهای عشقی جنایی و ...را تهیه از پنجره ای که بر ای همین کارها تعبیه شده بود به بانکدار رساند و بانکدار همه انها را تهیه کرد.و وکیل به خواندن آن کتابها پرداخت.
سال دوم به بعد...
در سال دوم وکیل دیگر کتاب نخو اند و به نواختن پیانو پرداخت . شدیدا عصبانی بود. انزوا وجود او را در هم ریخته بود. سال سوم به مشروب خواری پرداخت. اغلب در حالت چرت و خمیازه بود. روی تخت می افتاد و مشروب می نوشید
سال ششم تا سال دهم: یاد گیری شش زبان خارجی ، تاریخ و فلسفه و رسیدن به مرزهای نبوغ
اما از ا واسط سال ششم او در خواست کتابهای فلسفی ، زبان و تاریخی داشت. طی شش سال بعد ششصد جلد کتاب برای او فر ستاده شد . او با علاقه به خواندن این کتابها و یاد گیری زبانهای خارجی پرداخت . سپس در سال دهم نامه به شش زبان برای بانکدار نوشت و از او خواست انها را به متخصصین این شش زبان نشان دهد و اگر حتی یک اشتباه در آنها پیدا نکردند بانکدار گلوله ای در فضای باغ شلیک کند. پس از آن که بانکدار نامه ها را به زباندانان متخصص نشان داد آنان تایید کردند که صد در صد صحیح نوشته شده اند بانکدار دستور داد دو گلوله در فضای باغ شلیک شود
او قبلا و هنگام ارائه نامه های شش زبانه گفته بود:
با این صدا من می فهمم که تلاش هایم بیهوده نبوده است و نوابغ در هر کشوری که باشند و به هر زبانی صحبت کنند در وجود تمام آنها شعله ای فروزان است.آه ، اگر شما می توانستید شادی و وجد مرا درک کنید!
سال یازدهمو دوازدهم فقط مطالعه انجیل
وکیل سپس به خواندن اثار شکسپیر و بایرون و مانند آنها پرداخت و آنگاه به مطالعه انجیل روی آورد. مطالعه انجیل و تاریخ ادیان دوسال طول کشید. و بانکدار متعجب شده بود که چطور وکیل با هوش که شش زبان همراه با فلسفه و تاریخ را در شش سال آموخته به دوسال برای مطابعه انجیل نیاز داشته است...
ادامه دارد
امیر تهرانی
ح.ف