شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.
شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

۱۰۰۱ کتاب که باید خواند: کتاب در جستجوی معنی نوشته ویکتور فرانکل : خاطرات روزانه بازداشتگاه های نازی


ادامه از نوشتار پیشین

کتاب در جستجوی معنی نوشته ویکتور فرانکل : خاطرات روزانه بازداشتگاه های نازی


جیره غذایی روزانه : کم تر از ۳۰۰ گرم نان و نیم لیتر سوپ

سرکارگرانی هم بودند که با ما همدردی می کردند و تلاش می کردند دست کم در محیط کار تسهیلاتی

برای ما فراهم آورند.
با این حال آنان نیز هماره یادآوری می کردند که یک کارگر عادی در مدت کمتر، چندین برابر ما کار
انجام می دادند. اما آیا آنان می دانستند که سهمیه نان کارگران عادی دیگر روزی سیصد گرم نبود (که
غالبا ما کمتر از این مقدار را دریافت می داشتیم) و روزی نیم لیتر سوپ بسیار رقیق نمی خوردند، که
کارگران عادی زیر چنان فشاری روانی که ما بدان محکوم بودیم، نبودند که از خانواده هایمان خبری
دریافت نمی کردیم-خانواده هایی که یا به اردوگاههای دیگری فرستاده شده و یا بی درنگ به اتاق های
گاز روانه شده بودند، که کارگران عادی مرتبا هر روز و هر ساعت تهدید به مرگ نمی شدند. 


بی احساسی سر کار گرها

من حتییکبار به خود جرات دادم و به یک سرکارگر گفتم، « اگر شما هم در همان مدت زمان کوتاهی که من

راهسازی را یاد گرفتم، جراحی مغز را یاد گرفتید احترام فراوانی برایتان قایل می شدم. » سرکارگر باشنیدن این حرف پوزخندی زد.بی احساسی، که مهمترین نشانه مرضی مرحله دوم بود مکانیزم ضروری «دفاعاز خود» به شمار میرفت. رفته رفته واقعیت سست می شد، و همه تلاشها و همه عواطف و هیجانها، روی یک مساله دورمی زد، حفظ جان و حفظ سایر دوستان. شامگاهان وقتی زندانیان چونان گله از محل کار به اردوگاه بازگردانده می شدند، 

خوب یک روز هم گذشت

شنیده می شد که می گویند، «خوب یک روز دیگر هم گذشت.»به خوبی می توان پی برد، آنچنان فشاری که با نیاز دائم به تلاش برای زنده ماندن همراه بود موجبمی گردید، وضع روحی زندانیان به سطح پایینی افت کند. چند نفر از همکاران من در اردوگاه که آموزشو زمینه ای در روانکاوی داشتند، اغلب از «واپس روی» در میان زندانیان اردوگاه سخن می گفتند، «واپسروی» به معنای بازگشت به یک نوع زندگی ذهنی ابتدایی است. در چنین مرحله ای، زندانی آرزوها وخواسته هایش را در خواب می بیند.


زندانیان چه نوع خوابهایی می دیدند؟

زندانیان اغلب چه نوع خوابهایی می دیدند؟ نان، شیرینی، سیگار و حمام گرم، خوبی را به خواب میدیدند. چون این آرزوها در عالم بیداری برآورده نمی شد، از این رو به شکل رویا تظاهر می کرد. اینکه آیادیدن این خوابها مفید بود یا نه بحث دیگری است، زندانی باید پس از بیدار شدن با واقعیت زندگیاردوگاهی و تضاد وحشتناک آن با توهمات و هذیانهای رویا ، رویاروی می گردید.
هرگز فراموش نمی کنم که چگونه یک شب با قرقر یکی از زندانیان از خواب جستم. او به شدت دست
و پا می زد و گویا دچار کابوس وحشتناکی شده بود. از آنجا که هماره، به ویژه نسبت به کسانی کهخواب های ترسناک می دیدند یا هذیان می گفتند، حس ترحم داشتم، خواستم مرد بیچاره را از خواب
بیدار کنم، اما ناگهان دستم را که می رفت او را تکان دهد پس کشیدم، چون از عملی که می خواستم
انجام دهم، وحشت کردم. و در آن لحظه به این حقیقت رسیدم که هیچ خوابی هر چند هولناک نمی تواند
به تلخی و گزندگی واقعیت زندگی اردوگاهی پیرامون ما باشد و من ناآگاهانه می خواستم او را به آنزندگی بازگردانم.
طبیعی بود که به علت غذای ناکافی که از نظر کیفیت و کمیت صفر بود و زندانیان از آن رنج می
بردند، آرزوی یک غذای خوب، غریزه ابتدایی اصلی شده بود که ذهن زندانیان را هماره مشغول می
داشت. حال بیایید با هم به دیدار زندانیانی برویم که در حال کار کردن هستند، بهم نزدیکند و اتفاقا
کسی هم مراقب آنان نیست. بیدرنگ در زمینه مواد غذایی شروع به گپ زدن می کردند یک زندانی از
دیگری که داخل گودال کار می کرد، می پرسید غذای دلخواهش چیست. و پس از آن دستور غذاهایی را
که می توانستند بپزند با یکدیگر رد و بدل می کردند، صورت غذای روز آزادی خود را که بار دیگر گرد هم
می آمدند در ذهن آماده می کردند، روزی که در آینده ای دور از بند رها شوند و به کاشانه های خود باز گردند.


ادامه دارد

امیر تهرانی

ح.ف

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد