ادامه از نوشتار پیشین
کتاب ۱۱ دقیقه نوشته پائلو کوئیلو
جرات بله گفتن!
..ماریا به خواب نرفت. او فکر می کرد که همه ی این هـا فقـط یـک رویـا مـیباشد. وقتی از خواب برخواست، دید که آن رویـا نبـوده: لبـاس روی صـندلی دراتاق معمولی او، کفش های زیبا و وعده گاهش در ساحل را دید که حقیقی بودند
همه به من می گویند که دارم تصمیم اشتباهی می گیرم، اما اشـتباه کـردنبخشی از زندگی است. جهان از من چه می خواهد؟ آیـا مـی خواهـد کـه هـیچریسکی نکنم، و به جایی برگـردم کـه از آن آمـاده ام چـون جـرٱت آن کـه بـهزندگی "بله" بگویم را نداشتم؟من اولین اشتباهم را در یازده سالگی کردم، وقتی آن پـسر از مـن پرسـید کـهآیا می توانم به او مداد قرض دهم؛ از آن زمـان، تـشخیص دادم کـه بعـضیاوقات تو هیچ شانس دومی بـه دسـت نمـی آوری و بهتـرین ایـن اسـت کـههدایایی که دنیا به تو می دهد را قبول کنی.البته ریسکی در این کار است، اماآیا این ریسک بزرگتر از چهل و هشت ساعت دراتوبـوس نشـستن تـا اینجـا ووقوع این حادثه است؟
در وهله اول باید به خودمان وفادار باشیم.
اگر من قرار است به کسی یا چیزی وفادار باشـم، اولاز همه باید نسبت به خودم با وفا باشم. اگر من به دنبال عشق واقعـی مـیگردم، ابتدا باید توانایی یک عشق متوسط را در خـودم کـشف کـنم، تجربـه یکمی که از زندگی دارم به من درس داده که هیچ کس صاحب هیچ چیز نیست،همه چیز یک فریـب اسـت، و ایـن مـورد هماننـد چیزهـای غیرمـادی در مـوردمادیات هم صادق است. تمام کسانی که چیزی را از دست داده انـد همیـشهفکر می کنند آن چیز برای همیشه ماندگار است(که بارها برای خـود مـن هـم اتفاق افتاده)و در آخر نتیجه گرفته اند هیچ چیز واقعا به آنها تعلق ندارد. و اگر هیچ چیز به من تعلق ندارد، هیج دلیلی ندارد که وقتم را بـرای جـستجویچیزهایی که برای من نیستند، تلف کنم. بهتـرین آن اسـت کـه جـوری زنـدگیکنم که امروز روز اول و آخر زندگی ام است
سوئیسیها رقص سامبا بلد نیستند
روز بعد، به همراه ملسون-مترجم و مـسئول امنیـت هتـل کـه حـالا در ذهـنماریا به نماینده او تبدیل شده بود-ماریا پیشنهاد مرد سوییسی را بـه شـرطیکه پرونده ای در کنسولگری سوییس تشکیل دهند قبول کرد. مرد کـه بـه نظـرمی رسید به چنین خواسته هایی عادت دارد، گفت از آنجایی که ماریا هـم بـهمدرکی نیاز دارد که ثابت کند فرد دیگری در آنجا نمی تواند کاری که او برایشدر نظر گرفته شده انجام دهد، او هم با درخواست ماریا موافـق اسـت(اثبـاتاین که زنان سوییسی استعداد خاصی برای رقص سـامبا ندارنـد سـخت نبـود).
(سوئیسیها به رقص سامبا نیاز ندارند چون نیمی از ثروت نقد و غیر نقد جهان در آنجا انبارشده، یکی از کوچکترین کشورهای جهان است ولی بزرگترین شرکتهای دارویی درآنجا ست، ساعت های سوئیسی از گرانترین و پر طرفدار ترین ساعتهای جهان است، بزرگتریت شتابدهنده ذرات بنیادی در این کشور وجو د دارد و شکلات سوئیسی از گرانترین شکلاتهای جهان است. ا.ت)
آنها با هم به مرکز شهر رفتند و مرد مترجم، مسئول امنیت هتل و نماینـده،تقاضای سهمی از معامله کرد، سی در صد از پانصد دلاری که ماریا دریافت کرد این مبلغ فقط حقوق هفتگی می باشد. یک هفته، متوجه می شوی؟ از این بهبعد هر هفته پانصد دلار "دریافت خواهی کرد، بدون هیچ کسری، چون من فقطاز اولین حقوق تو سهم گرفتم. تا آن لحظه، سفر و اندیشه ی رفتن به سرزمین های دور فقط یک رویـا بـود، ورویاها تا لحظه ای لذت بخش هستند که به مرحله ی عمل نرسند. در رویـا مـاهمه ی ریسک ها، نا امیدی ها و سختی ها را نادیده مـی گیـریم، و وقتـی کـهپیر می شویم دیگران را - ترجیحا پدر و مادر، همسر یـا فرزنـدانمان – بـه خـاطرکوتاهی خودمان برای تشخیص دادن رویاهایمان سرزنش می کنیم...
ادامه دارد
امیر تهرانی
ح.ف