شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.
شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

۱۰۰۱ کتاب که باید خواند :گزیده کتاب هفت پیچ بخش اول : نوشته شادروان دکتر ابراهیم باستانی پاریزی استاد تاریخ

 

از پاریز تا باستانی پاریزی و از او تا تاریخ ایران

تاریخ کشور ما از عجایب و غرایب انباشته است. از حوادثی که شنیدن و خواندن  اش  مو بر تن راست می کند و از وقایعی که شیندن و خواندن آنها فروزش های افتخار و سر  بلندی را بر وجود هر ایرانی وطن پرست نازل می کند.
من خودم به شاروان استاد دکتر باستانی پاریزی  خیلی  مدیونم چون شاید پنجاه در صد اطلاعات تاریخی من در  باره ایران به کتابهای ارزنده این تاریخنگار دانشمند و موشکاف تعلق دارد. به بیان دیگر من باخواندن کتابهای دکتر باستانی پاریزی در فضاهای تاریخی مختلف ایران از پیش از اسلام و بویژه بعد از اسلام سیرهای بسیار  کرده ام. من مطالعه کتابهای ایشان را یکی از بختهای بلند کتاب خوانی خود می دانم.  کتابهای او مرا به شکار لحظات ناب و پرشکوه  تاریخی و  یا ایام رنج و بلا موفق ساخته و با زوایای مختلف مردم  و کشور و حکومتها آشنا کرده است.  من تصمیم دارم از  آخرین کتابی که ازاو خواندم شروع کنم ؛ یعنی کتاب "هفت پیچ ".
از این کتاب بخشهایی کوتاه را بر گزیده ام که خود گویای مطالب بسیاری است.


گزیده کتاب هفت پیچ بخش اول :  نوشته شادروان دکتر ابراهیم باستانی پاریزی  استاد تاریخ


شما پالان ندیده اید!

در زمانی که ملکشاه سلجوقی که ترک تبار بود  و بر ایران حکومت می راند فرماندهان او از ترس تنبیه ملکشاه کمتر جرئت می کردند خطا بکنند. بنابر روایت استاد پاریزی و به نقل از افضل کرمانی نویسنده کتاب عقد العلی زمانی شاه سلطان حاکم کرمان در بعلیآباد بساط عیش و عشرت پهن کرده و به باده گساری و عیش مشغول بودکه ناگهان   به او خبر دادند ملکشاه سلجوقی از اصفهان به  سمت کرمان حرکت کرده است.  با شنیدن این خبر وحشت همه وجود حاکم یعنی سلطان شاه را گرفته و به دوستانش و ندیمانش گفت برای رفتن و مراجعت به شهر فو را اماده شوند . ولی آنان به سلطان شاه گفتند که ملکشاه تازه  از اصفهان حرکت کرده و تا مسافت بیش از صدو جهل فرسنگ تا کرمان را به پیماید به زمانی طولانی نیاز خواهد بود. سلطان شاه گفت : شما پالان ندیده اید ، اگر دیده بودید  در رفتن به شهر درنگ نمی کردید. دوستان و هم‌نشینان از اوپرسیدند : جناب سلطان شاه ،پالان دیگر چیست؟
سلطان شاه گفت : در حادثه قاورد که با زه کمان پدر مرا بدستور ملکشاه خفه کردند من نیز حضور داشتم ، مر ا نیز گرفتند، چشمانم را میل کشیده و تقریبا کور کردند و بعد پالان یک حیوان سواری را آورده روی سر من کشید ند بعد یک نفر هم روی من نشست تا من حرکت نکنم. بله شما هنوز پالان ملکشاهی را ندیده اید!
این اصطلاح پالان ندیده اید از آن به بعد بر سر زبانها افتاد که حکایت از بلاهایی می کرد که د  ر اثر تخلف در حکومت ملکشاه شخص متخلف باید تحمل می کرد.


آب الو یادت نرود

آقا خان نوری صدر اعظم دوره ناصر الدین شاه که در شهادت میرزا تقی خان امیر کبیر نقش فعال داشت مبتلا به یبوست مزاج بود. هر روز که مرض خشکی مزاج صدر اعظم شدت داشت اوقاتش تلخ بود هیچ چیز را امضا نمی کرد . ولی اگر آب آلویی وچیزی  مانندآن   سر موقع و در صبح اول وقت و  ناشتا میل کرده بود و مزاجش به کار افتاده  بود سر حال و بود و بشاش ، و هرچه جلویش می گذاشتند امضا می کرد. مقامات هم فهمیده بودند که صدرات آقاخانی به آب آلو ی به موقع بستگی دارد، به همین دلیل عصرها به سراغ مستخدم آقاخان نوری می رفتند به او پول می دادند تا صبحگاه به صدر اعظم به اندازه کافی آب آلو بدهد  و مزاج صدر اعظم کار کند . وقتی مزاج صدر اعظم کار می کرد او روحیه بدست می آورد و هر چه جلویش می گذاشتند امضاء می کرد. به همین دلیل هر کس کاری با صدر اعظم داشت  بعد از ظهر پول به مستخدمش !!

می داد و ا و را سفارش می کرد: آب آلو یادت نرود!


ادامه دارد

امیر تهرانی

ح.ف

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد