از پاریز تا باستانی پاریزی و از او تا تاریخ ایران
تاریخ کشور ما از عجایب و غرایب انباشته است. از حوادثی که شنیدن و خواندن اش مو بر تن راست می کند و از وقایعی که شیندن و خواندن آنها فروزش های افتخار و سر بلندی را بر وجود هر ایرانی وطن پرست نازل می کند.گزیده کتاب هفت پیچ بخش اول : نوشته شادروان دکتر ابراهیم باستانی پاریزی استاد تاریخ
شما پالان ندیده اید!
در زمانی که ملکشاه سلجوقی که ترک تبار بود و بر ایران حکومت می راند فرماندهان او از ترس تنبیه ملکشاه کمتر جرئت می کردند خطا بکنند. بنابر روایت استاد پاریزی و به نقل از افضل کرمانی نویسنده کتاب عقد العلی زمانی شاه سلطان حاکم کرمان در بعلیآباد بساط عیش و عشرت پهن کرده و به باده گساری و عیش مشغول بودکه ناگهان به او خبر دادند ملکشاه سلجوقی از اصفهان به سمت کرمان حرکت کرده است. با شنیدن این خبر وحشت همه وجود حاکم یعنی سلطان شاه را گرفته و به دوستانش و ندیمانش گفت برای رفتن و مراجعت به شهر فو را اماده شوند . ولی آنان به سلطان شاه گفتند که ملکشاه تازه از اصفهان حرکت کرده و تا مسافت بیش از صدو جهل فرسنگ تا کرمان را به پیماید به زمانی طولانی نیاز خواهد بود. سلطان شاه گفت : شما پالان ندیده اید ، اگر دیده بودید در رفتن به شهر درنگ نمی کردید. دوستان و همنشینان از اوپرسیدند : جناب سلطان شاه ،پالان دیگر چیست؟آب الو یادت نرود
آقا خان نوری صدر اعظم دوره ناصر الدین شاه که در شهادت میرزا تقی خان امیر کبیر نقش فعال داشت مبتلا به یبوست مزاج بود. هر روز که مرض خشکی مزاج صدر اعظم شدت داشت اوقاتش تلخ بود هیچ چیز را امضا نمی کرد . ولی اگر آب آلویی وچیزی مانندآن سر موقع و در صبح اول وقت و ناشتا میل کرده بود و مزاجش به کار افتاده بود سر حال و بود و بشاش ، و هرچه جلویش می گذاشتند امضا می کرد. مقامات هم فهمیده بودند که صدرات آقاخانی به آب آلو ی به موقع بستگی دارد، به همین دلیل عصرها به سراغ مستخدم آقاخان نوری می رفتند به او پول می دادند تا صبحگاه به صدر اعظم به اندازه کافی آب آلو بدهد و مزاج صدر اعظم کار کند . وقتی مزاج صدر اعظم کار می کرد او روحیه بدست می آورد و هر چه جلویش می گذاشتند امضاء می کرد. به همین دلیل هر کس کاری با صدر اعظم داشت بعد از ظهر پول به مستخدمش !!می داد و ا و را سفارش می کرد: آب آلو یادت نرود!
ادامه دارد
امیر تهرانی
ح.ف