ادامه از نوشتار پیشین
کتاب زندگینامه یک یوگی نوشته یوگاناندا
دانش یوگا و کریا یوگا چیستند؟مهار تن و ذهن
دانش یوگایی نتیجه ملاحظات تجربی در همه انواع کار تمرکز و مدیتیشن است. یوگا به جوینده می آموزد که چطور با اراده خودش جریان زندگی را در حواس پنجگانه بینایی، سمعی، بویایی، چشایی و لامسه خاموش و روشن کند.با بر گرفتن چنین توانی یک یوگی به آسانی ذهنش را با حیطه های الهی یا جهان مادی یکی میکند. دیگر نیروی زندگیبخش نمیتواند او را ناخواسته به حوزه دنیوی حواس و افکار مغشوش بکشاند. با رسیدن به درجه استادی در مهار تن و ذهن، یک کریا یوگی سرانجام در برابر "دشمن نهایی" یعنی مرگ به پیروزی میرسد.
و اینچنین تو مرگ را خوراک خود میسازی، همانطور که مرگ انسانها را خوراک خودش میکند: و مرگ، حالا مرده، دیگر چه مردنی امکان دارد؟
زندگی یک کریا یوگی پرتجربه بجای زیر تاثیر اعمال گذشته بودن تحت کنترل راهنمایی روح و جان است. به این طریق پارسا راه کند و حلزونی و تکاملی اعمال نفس پرورده خوب و بد زندگی معمولی را با پرواز عقاب عوض میکند.
این روش اعلای زندگی در روح و جان یک یوگی را آزاد میکند، چون با ترک زندان (ضمیر) نفس او هوای حضور در همه جا را می آشامد. اسارت زندگی طبیعی، در تضاد آن، تحقیر آمیزانه آهسته و کند است. انسان اگر تسلیم قانون تکاملی باشد باید بداند که امکانی برای خواستن عجله کردن از طبیعت نیست. او اگر زندگانیش را بدون لغزشی از قوانین فیزیکی و روانی خود بسر کند، باز هم یک میلیون سال زندگی و دوباره بدنیا آمدن تا آزادی نهایی طول میکشد.
راه های تلسکوپی یوگی ها
راههای تلسکوپی یوگی ها، در رها کردن شناسایی خود در جسم و روان و در عوض یافتن شخصیت در روح و جان، آنان را در برابر کسانی که هزار هزار سال مقاومت میکنند متمایز میکنند. این رقم برای یک فرد معمولی بزرگتر است، چرا که او حتی با طبیعت هم همسازی ندارد، چه برسد که با جان و روحش. در عوض او خود را در پیچیدگیهای غیر طبیعی گم میکند و بدن و اندیشه اش را از منطق شیرین طبیعت محروم میکند. برای او دو میلیون سال هم به ندرت برای رسیدن به سعادت بستنده است.
رازی که انسانهای معمولی نمی دانند
انسان زمینی به ندرت میفهمد یا هرگز نمیفهمد که بدن او یک قلمروی پادشاهی است، که در آن امپراتوری روح و جان، بر تاج و تخت جمجمه سر، به شش مرکز ستون فقرات یا کرات آگاهی حکومت میکند. این حکومت دینی یک امت بزرگ مطیع را زیر دست دارد: بیست و هفت هزار میلیارد سلول با هوشی بری از خطا و بلکه خودکار، که با آن همه وظایف رشد و تغییر و تجزیه بدن را انجام میدهند، و همچنین پنجاه میلیون پدیده درونی مثل فکر و احساس و نواسانات در آگاهی شخص در یک فرد به میانگین شصت ساله.
سوء استفاده و گذشته عامل بیماریها هستند
هر نوع قیام قابل مشاهده این سلولهای بدن و مغزی نسبت به امپراتور جان، که به شکل بیماری و یا افسردگی جلوه گر میشود، تقصیر این شهروندان بیچاره نیست، بلکه دلیل آن سوء استفاده از فردیت یا اختیار عمل در گذشته یا زمان حال است. آزادی عملی که همزمان با روح و جان به او داده شده و باطل نشدنیست.
آدم، که خودش را تنها در قالب ضمیر سطحی نفس میشناسد، فراموش میکند که اوست که می اندیشد و حس میکند و غذا را هضم میکند و زنده اش نگاه میدارد.
او هرگز با تعمق (تنها کمی لازم است!) به این حقیقت نمیرسد که در زندگی معمولیش او خودش هیچ نیست جز یک عروسک خیمه شب بازی به دست اعمال گذشته (کارما) و طبیعت و محیط.
واکنش های فکری و احساسات و احوال و عادات هر انسان زیر تاثیر علل گذشته اند، چه طی عمر فعلی و چه زندگی های پیشین. اما روح و جان شاهانه بالا تر از سلطه این تاثیرات است. یک کریا یوگی به این حقایق و آزادیهای موقتی پشت پا میزند و همه این اوهام را کنار زده و به آزادی هستیش میرسد.
انسان یک روح زنده است
همه متون آسمانی از فناناپذیری و تن مادی نبودن انسان سخن میگویند و او را یک روح زنده میخوانند. بوسیله کریا او میتواند حقیقت این متون را اثبات کند.
شانکارا در سده آیات (Century of Verses) معروفش مینویسد: "رسوم ظاهری نمیتوانند نادانی را از بین ببرند، چون این دو با هم تناقضی ندارند. تنها تحقق دانش و حکمت است که نادانی را سرنگون میسازد...
دانش فقط با پرسش و جویا شدن میتواند حاصل شود. 'من کیستم؟ این جهان چگونه پدید آمده؟ چه کسی آنرا پدید آورده؟ دلیل وجود مادی آن چیست؟' اینها نمونه سوالاتی هستند که از آن سخن میگویم." عقل پاسخی برای این پرسش ها ندارد. برای همین ریشی ها یوگا را به عنوان راه جستن معنوی تکامل دادند.
کریا یوگا آن "مراسم آتش" واقعیی است که در باگاوادگیتا بسیار به آن اشاره شده. آتش پاکساز یوگا روشنی جاودانه می آورد و بنابراین بسیار با مراسم بیرونی و کم اثر با آتش فیزیکی متفاوت است، مراسمی که در آنها اغلب دریافت حقیقت هم، به همراهی سرود غمگسا، با دود عود میسوزد!
استاد یوگی از خواسته های خود می گذرد
یک استاد یوگا، با خودداری از تمرکز فکر و حواس و اراده اش به هرگونه شناسایی خویشتن با خواسته های تن مادی، ذهنش را به نیروهای فرا آگاهی زیارتگاههای واقع در ستون فقرات پیوند میدهد. بدین ترتیب او زندگیی را که خداوند برای او میخواهد برمیگزیند، که نه زیر تاثیر خواسته های گذشته است و نه انگیزه های تازه یافته انسانی. چنین یوگیی به خواست اعلای خود دست میابد و در سعادت و سرور جاودانه روح محفوظ خواهد ماند.
یک استاد یوگی همه خواسته های انسانی را در آتش الهی می سوزاند
یک یوگی آرزوهای تو در تو و مارپیچ انسانی را به یک آتش توحیدی و بیهمتای مختص به خداوند پیشکش میکند. این همان آتش راستینی است که در رسوم یوگایی از آن یاد برده شده، که همه خواسته های گذشته و حال سوختی میشوند برای آتش عشق الهی.
این آتش نهایی تمام جنون بشر را در خود میسوزاند و او را از هر گونه تفاله پاک میکند و خلوص میدهد. استخوانهایش از هر گوشت خواسته و تمایل برهنه میشوند و اسکلت کارمایش در خورشیدهای دانایی و حکمت ضد عفونی میگردد. سرانجام او پاکیزه است و در برابر انسان و خالق زشت و زننده نیست.
یک یوگی باش!
لرد کریشنا حاصل مندی و بی نقصی یوگا و فن آوری یک یوگی را چنین میستاید: "یک یوگی بالاتر از مرتاضان استاد تن و اندام است، حتی بالاتر از آنان که راه دانایی (گیانا یوگا) و یا کار و تلاش (کارما یوگا) را پیش میگیرند. ای مرید، ای آرجونا، یک یوگی باش!"
دانشمند شناخته شده دکتر جرج. دبلیو. کریل از کلیولند به سال ۱۹۴۰ خطاب به جمعی از انجمن آمریکایی پیشرفت علم آزمایشهایی را شرح داد که طی آنان ثابت میشد که همه بافتهای بدن از دید الکتریکی منفی هستند به غیر از بافتهای مغز و سیستم عصبی که قطب مثبت دارند چون اکسیژن جان بخش را سریعتر به خود میگیرند.
ادامه دارد
امیر تهرانی
ح.ف