رازهای کتابخانه من

رازهای کتابخانه من

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.
رازهای کتابخانه من

رازهای کتابخانه من

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

کتایهایی که طی سه ماه خواندم و یا دوره کردم(8)

کتاب دن آرام نوشته شولوخوف

(2)نظر دیگران(2)

علل حوادث :روابط سرمایه داری به شدت در حال گسترش است، در ساختار اجتماعی جامعه تغییراتی رخ می دهد، فرهنگ شهری عرصه را بر فرهنگ روستایی تنگ می کند، اندیشه ی تجدید ساختار جامعه از طریق قهری، در اذهان عمومی رواج می یابد. 

همه ی این ها به زمین های دورافتاده ی دُن نیز هجوم می آورد. انتخاب راه و سرنوشت خود نیازمند تلاش فراوان و مبارزه بود و مبارزه به خونریزی منجر می شد.

صحنه های مربوط به جنگ جهانی اول

از دید شولوخوف، جهان طبیعت و جهان انسان هایی که آزادانه بر روی این زمین کار می کنند و عشق می ورزند، زیبا و طبیعی است، و هر چه باعث نابودی این جهان شود، هولناک و ناپسند است.

هیج خشونتی با هیچ چیزی قابل توجیه نیست، حتی با اندیشه هایی که بسیار عادلانه به نظر می رسند و خشونت به نام آنها انجام می گیرد. همه ی آنچه با خشونت و خون مرتبط است، از زیبایی عاری است و آینده ای نخواهد داشت. 

فقط زندگی، عشق، دل رحمی، شکیبایی و کار است که در همه زمان ها جاودان و ارزشمند می ماند و نه ویرانی و تباهی. 

به همین دلیل است که صحنه های رویدادهای خونبار جنگ جهانی اول، صحنه های خشونت و کشتارهای بی هدف و توجیه ناپذیر تا این حد غم انگیزند، زیرا با طبیعت انسانی و طبیعت زندگی همخوانی ندارند.

 به همین دلیل است که این جملات «بونچوک» یا چنین دردی بیان می شوند:

«خیال نکن آدم هایی از آهن ساخته شده اند. همه ی ما از یک ماده درست شده ایم… در دنیا آدمی وجود ندارد که در جنگ نترسد و آدمی نیست که موقع گشتن دیگران  خراشی به روحش نیفتد»

«گریگوری مِلِخوف» نیز هنگامی که در اینجنگ برای نخستین بار دشمنی را می کشد(دشمن،ولی انسان!)، همین درد غیر قابل تحمل را احساس می کند و گویی بخش مهمی از وجودش از دست می رود

گویی باری فراتر از توانش بر دوش می کشید. بیزاری و سردرگمی روحش را درهم می فشرد.”

 او مدتها نمی توانست به خود بیاید. سپس، هنگامی که با عذاب فراوان بر این زخم درونی چیره شد، سخت تر و بی رحم تر شده بود و باز از این رنج می کشید که نمی تواند میان دو مقوله ی متضاد آشتی ایجاد کند، از یک سو، رشادت و شرافت سربازی که با انجام وظیفه در میدان جنگ به دست می آید، و از سوی دیگر، فقدان جبران ناپذیر و بیهوده ی زندگی یک انسانی که والاترین ارزش جهان است. نویسنده با درد می نویسد:

 “قلبش همانند نمکزار بی بارانی سفت و خشن شده بود و همان طور که نمکزار آب را به خود نمی کشد، قلب گریگوری نیز درهای رحم به خود راه نمی داد.

جنگ سرخ ها و سفید ها

مبارزه ی سرخ ها و سفیدها در منطقه ی دن در «دُن آرام» از رخدادهای جنگ جهانی اول هم فاجعه بارتر و پوچ تر است، زیرا اینجا برادر علیه برادر می جنگید، کسانی یکدیگر را می کشتند که زمانی باهم بزرگ شده و با هم دوست بودند… برای چه؟

 برخی برای آن که بنا به روال همیشگی سرزمین خودشان زندگی کنند، عده ای برای آن که نظامی را که به نظر شان عادلانه بود برقرار سازند، دسته ی سوم برای ترقی و افتخارات نظامی، گروهی نیز فقط وظیفه ی سربازی خود را انجام می دادند و از وظیفه ی اصلی انسان در برابر خویش غافل مانده بودند: این که صاف و ساده زندگی کنند.

در «دُن آرام» سرخها و سفیدها به یک اندازه بی رحم و غیرانسانی اند. صحنه های وحشیگری هر دو گروه (نه فقط در میدان جنگ، بلکه در صحنه های کشتن اسیران یا چپاول و خشونت علیه غیرنظامیان بی دفاع) انگار در آینه بازتاب یافته و تفاوتی با هم ندارند. (توجه به این نکته ضروری است که میخاییل شولوخوف بارها وفاداری خود را به ارتش سرخ اعلام کرده بود و حتی برای آنها جنگیده بود) .حق و حقیقت با هیچ یک از طرفین نیست و فاجعه بار و غیرممکن بودن این انتخاب که «با کدام طرف باید بود» در همین نکته نهفته است، انتخابی که سر راه گریگوری ملخوف نیز قرار می گیرد. او هنگام جنگیدن کنار سفیدها در درون احساس می کند از رهبرانی که آنها را به دنبال خود می کِشند بسیار دور است. ولی ماهیت و طبیعت سرخ ها نیز برای او بیگانه است.

منبع: کتاب لازم.کام

انتخاب:امیر تهرانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد