رازهای کتابخانه من

رازهای کتابخانه من

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.
رازهای کتابخانه من

رازهای کتابخانه من

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

ارباب حلقه ها و ارباب ارباب حلقه ها کیست؟


کتاب تالکین بنام «ارباب حلقه ها»تاکنون در تیراژ بیش از صد میلیون فروش‌رفته است و این علیرغم مخالفتهایی است که بر علیه این کتاب صورتگرفته است. تا جایی که کمیته جایزه نوبل این کتاب را شایسته جایزه نوبل ندانسته است.

من در این سری مقالات سعی می کنم به موضوعی فراتر بپردازم و آن ارباب ارباب حلقه هاست.

البته لازم است که ابتدا در باره خود کتاب صحبت کنم. باتوجه به مشکل چشمی که دارم سعی می کنم اطلاعات مربوطه را از نوشتار های دیگر مطلعین بیاورم . 

در این نوشتار و شاید نوشتار بعدی از مقاله آمده در zoomg استفاده می کنم و از نوشته های دیگران که دستشان درد نکند و سر انجام

نتیجه مورد نظرم را خدمتتان ارایه می کنم:

«ارباب حلقه‌ها اثر حماسی و جذاب تالکین، شخصیت‌های مختلف از نژادهایی گوناگون را به مخاطب معرفی می‌کند. هابیت، کوتوله، الف، دورف، ارک و البته انسان‌های فانی که همگی روی صفحه‌ی نقره‌ای سینما حضوری جذاب داشتند. به طوری‌که قرار است به‌زودی صفحه کوچک تلویزیون را هم با حضور خود درخشان کنند.

اما یکی از این شخصیت‌ها در روند داستان حضوری پررنگ‌تر دارد. به طوری که ما در طول داستان شاهد رشد و بالیدن او از جادوگری نسبتا ژنده پوش با عنوان گندالف خاکستری و تبدیل شدنش به جادوگری باعظمت به نام گندالف سفید هستیم.

 جادوگری منحصربفرد که نه‌تنها نقشی کلیدی در پیشبرد داستان برعهده دارد، بلکه حضورش به‌عنوان یک جادوگر سرسخت و قدرتمند معنا و مفهوم بیشتری به این اثر می‌بخشد.

البته باید یک نکته را مد نظر داشته باشیم، اینکه جادوگران دنیای تالکین در قعله باشکوه هاگوارتز آموزش نمی‌بینند، همچنین آن‌ها افرادی از نژادهای گوناگون نیستند که صرفا به انجام سحر و جادو مشغول باشند. در همان نگاه اول مشخص است که مفهوم جادوگری در دنیای میانه چیزی متفاوت است که به این دنیای فانتزی رنگ و لعابی دیگر می‌دهد والبته این مفهوم، به همان اندازه منحصربفرد است که شخصیت گندالف در ارباب حلقه‌ها جذاب و جادویی است.

پس جادوگران تالکین دقیقا از چه خمیر مایه‌ای تشکیل شده‌اند و این چه سحر و افسونی است که گندالف را این‌ چنین خاص و متفاوت کرده است؟ داستان زنگی این پیرمرد سرگردان عجیب و غریب با لباس خاکستری چیست؟ او به راستی از کجا آمده است ؟ و شاید همان ابتدا باید از خودمان بپرسیم که چرا او درهمه امور دخالت می‌کند؟ اگر دوست دارید بدانید چه چیز گندالف را لایق این چنین نقش آفرینی مهم در طول دو داستان جذاب تالکین یعنی هابیت و ارباب حلقه‌ها کرده است، درادامه این مطلب با ما همراه باشید.


نقطه آغاز زندگی گندالف

گندالف برای اولین‌بار در آغاز دوران خود ظاهر شد. او در ابتدا موجودی فراطبیعی بود که توسط برترین موجودات حماسه تالکین یعنی ایلوواتار (Ilúvatar) خلق شد. پس از خلقت آردا یا همان کل جهان، او هزاران هزار سال قبل از وقوع رویدادهای ارباب حلقه‌ها، همراه انبوهی از موجودات آسمانی دیگر همانند خودش که با نام آینور (Ainur) شناخته می‌شدند، زندگی می‌کرد.

دراین عهد جوانی، نام او نه گندالف که اولورین (Olórin) بود و در سرزمین‌های غرب سرزمین میانه زندگی می‌کرد. او بخش زیادی از وقت خود را در لورین (Lorien) می‌گذراند، سرزمینی بهشتی مملو از باغ‌های باشکوه، دریاچه‌های دلفریب و البته رودخانه‌های خروشان و دراین زمان با نینا، والار یا رهبر آینور که به‌دلیل همراهی با غم و اندوه شناخته می‌شود. همدل و همداستان بود. همین همراهی باعث شد که گندالف چیزهای زیادی در مورد صبر و ترحم بیاموزد.


گندالف در طول دوران زندگی، همواره در سمت فرزندان ایلوواتار یعنی هم الف‌ها و هم انسان‌ها قرار داشت، گویی مجذوب آن‌ها شده و همواره مشتاق کمک کردن به ایشان بود. بااین‌حال او معمولا شکل و شمایل واقعی خود را به آن‌ها نشان نمی‌داد، بلکه ترجیح می‌داد ازطریق رؤیا و عالم خیال با آن‌ها ارتباط برقرار کند. شاید همین مسئله به‌سادگی نام واقعی او را توجیه کند. اینکه چرا او را اولورین می‌نامیدند، چون تالکین در زمان‌های مختلف این نام را معادل خیال و رؤیا ترجمه کرده است.


گندالف یک مایار (Majar) است

آینورهای ماورایی، بالاترین مرتبه موجودات در سرزمین میانه هستند که به دو گروه تقسیم می‌شوند: یکی والارها متشکل از چهارده آینور از جمله «نینا» که دراصل پادشاهان و ملکه‌هایی هستند که به نام ایلوواتار بر نظم خلقت حکومت می‌کنند. بخش دیگر مایار است، مخلوقاتی که از نظر قدرت در رتبه‌ای پایین‌تر از والارها قرار دارند.

گندالف در اصل یک مایار است، فرشته‌ای که قدرتش کمتر از والار است

در کتاب داستان‌های ناتمام که در قالب آن بسیاری از آثار منتشر نشده و ناتمام تالکین به‌صورت یکجا گردآورده شده است، نویسنده از این موجودات به‌عنوان بخشی از نظم فرشته‌ای یاد می‌کند. تعداد مایارها مشخص نیست، اما گاهی در طول تاریخ سرزمین میانه بعضی از آن‌ها خود را نشان داده‌اند که اغلب موجوداتی بسیار قدرتمند بودند. به‌عنوان مثال می‌توان به سائورون اشاره کرد که احتمالا شناخته شده‌ترین مایار است، همچنین بالروگ، آن موجود اهریمنی که در معادن موریا زندگی می‌کرد هم جزو مایارها البته از نوع کمتر قدرتمندشان بود.

بااین‌حال درحالی که این دو جزئی از ارتش شر و تاریکی هستند، اما مایارهای دیگری هم بودند که در بخش روشن تاریخ قرار گرفته و برای پیروزی خیر بر شر از تمام توان خود مایه گذاشتند که از آن جمله می‌توان به گندالف دوست داشتنی اشاره کرد.

اگرچه درابتدایی که با او مواجه می‌شویم، ظاهر او با آن لباس خاکستری و کلاه فرسوده چندان چشمگیر نیست، اما باید بدانید که این شخصیت لایق احترام فراوانی است چرا که به‌عنوان مثال در کتاب سیلماریلیون از گندالف با نام عاقل‌ترین مایار نام برده می‌شود. و این عنوان از جهاتی حتی باشکوه‌تر هم است، چرا که نباید این واقعیت را فراموش کنیم که تک تک مایارها موجوداتی ابدی و عمیقا معنوی هستند و همین نشان می‌دهد که گندالف چه ویژگی شگفت‌انگیزی دارد.


شورای جادوگران

همان‌طور که اشاره کردیم، گندالف همانگونه که یکی از عاقل‌ترین مایار است، یک ساحر و جادوگر هم است. اما همانگونه که گفتیم، ایده جادوگر دوران مینه در مقایسه با تعریف آن در انگلیسی مدرن کمی تاحدودی متفاوت است. در داستان‌های ناتمام، تالکین توضیح می‌دهد که جادوگران سرزمین میانه دقیقا چه موجوداتی هستند و چرا آن‌ها با دیگر همتایان خود تفاوت دارند.


او در توضیحات خود اشاره می‌کند که جادوگر، ترجمه‌ای از کلمه الفی ایستار (istar) است که نشان‌دهنده نظمی است که مدعی دانشی برجسته از تاریخ و طبیعت جهان است. این جادوگران یا همان ایستاری، از جادوگران و ساحران معمولی متمایز هستند، چراکه آن‌ها درواقع زیرمجموعه‌ای خاص از مایار بوده که فعالیت خود را در عصر سوم تاریخ سرزمین میانه آغاز کردند.


در نوشته‌های تالکین، خواننده با پنج جادوگر مهم و اصلی رو‌به‌رو می‌شود که در کتاب «دو برج» به معنای واقعی پنج جادوگر نامیده می‌شوند. اما در داستان‌های ناتمام توضیحات ارائه شده نشان از آن دارد که تعداد کل جادوگران درواقع ناشناخته است و ممکن است برخی از آن‌ها از دیگر مناطق سرزمین میانه هم بازدید کرده باشند.


جادوگران تالکین چگونه مخلوقاتی هستند؟


بازهم طبق توضیحات تالکین، ایستاری شاید در ظاهر جادوگر باشد، اما در باطن به اصطلاح همان فرشته‌ است، یعنی موجوداتی فراطبیعی از غرب باشکوه. بااین‌حال وجه تمایز مهمی که مایار را تبدیل به جادوگر می‌کند، این واقعیت است که آن‌ها داوطلبانه می‌پذیرند در قالب یک بدن ضعیف و میرای دنیوی حلول کنند. و خب، این فقط نمایشی ظاهری نیست که آن‌ها بتوانند ازطریق آن با جامعه انسان‌ها و الف‌ها ارتباط برقرار کنند، چرا که این بدن میرا برای آن‌ها یک حقیقت واقعی است که آن‌ها را از بُعد جادوانگی‌شان دور می‌کند.


در داستان‌های ناتمام گفته می‌شود که اشکال فیزیکی جادوگران همچنین روی توانایی‌های آن‌ها هم تأثیرگذار است. به عبارتی زندگی در بدنی ضعیف و میرا باعث محدود شدن قدرت آن‌ها شده و حتی خرد و دانش عمیق‌شان را هم تاحدی کمرنگ می‌کند و درمقابل تحمل ترس، نگرانی، خستگی و دیگر مشکلاتی که یک موجود فانی با آن‌ها درگیر است هم به مشکلات‌شان اضافه می‌شود. البته این محدودیت در گام اول، یکی از عوارض جانبی طبیعی برای ماهیت وجودی آن‌ها است.


جادوگران یا همان ایستاری به‌صورت خاص برای کمک به ایستادگی در مقابل سائورون شکل گرفته و به سرزمین میانه فرستاده شدند. به همین خاطر است که در سیلماریلیون گفته می‌شود که آن‌ها اجازه نداشتند با استفاده از قدرت‌های نهفته خود بر ارباب تاریکی غلبه کنند یا اجازه نداشتند از این نیرو برای تسلط بر الف‌ها یا انسان‌ها استفاده کنند. به عبارت دیگر جادوگران مایار، هم در بدنی فیزیکی و محدود کننده محصور شدند و هم اجازه استفاده از نیروی عظیم خود را نداشتند. اما هدف واقعی آن‌ها کمک به مردم در راه مقاومت دربرابر قدرت رو به رشد سائورون بود و درواقع این همان مأموریت مهمی بود که آن‌ها برای انجامش به سرزمین میانه فرستاده شدند.»

ادامه دارد...

امیر تهرانی


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد