کتاب شنل نوشته گوگول نویسنده روس(1)
شِنِل (به روسی: Шинель)نام داستان کوتاهی است نوشتهٔ نیکلای گوگول نویسنده روس اوکراینیتبار. این کتاب در سال ۱۸۴۲ منتشر شد.
داستان شنل تأثیر زیادی بر ادبیات روسیه داشتهاست که این امر باعث گفتهٔ معروف فیودور داستایفسکی شد که گفت: «ما همه از شنل گوگول درآمدهایم.»
گوگول روی زندگی مردی دست می گذارد که ورود یک شنل به زندگی فلاکت بارش عمیق ترین معنای ممکن را به هستی او می بخشد.
اما چرا یک شنل ساده می تواند برای این مرد تا این حد مفهوم پرطمطراقی داشته باشد؟
چرا می تواند او را به چنین عرشی ببرد که قدرت به قتل رساندنش را هم پیدا کند؟
نویسنده موفق ،هنر منطق سازی و باور پذیر کردن یک اتفاق در ذهن مخاطب را دارا می باشد.
در داستان «شنل» به هرمیزان که روی فلاکت و بدبختی شخصیت اصلی و سایر «کارمندان دون پایه» تاکید می شود، مخاطب این نکته را بهتر می تواند بپذیرد که یک عنصر بسیار معمولی – مخصوصا برای مردم روسیه که دائما با سرما سرو کار دارند و داشتن شنل های ضخیم بین آن ها امری بسیار رایج و مرسوم است – می تواند تمام زندگی این مرد را تخت الشعاع قرار دهد:
«در سنپترزبورگ، برای کسانی که چهارصد روبل در سال یا در همین حدود عایدات دارند، دشمنی سرسخت کمین گرفته است. این دشمن چیزی جز یخبندان شمالی نیست. گرچه بسیاری معتقدند که این یخبندان برای سلامتی مفید است. در فاصله ساعت هشت و نه صبح، درست هنگامی که خیابانها مملو از کارمندانی است که به سوی ادارههایشان روانند، باد یخبندان شمالی بیتبعیض و بیمحابا چنان شلاق بر دماغها (از هر نوع و جنس) میکشد، که کارمندان بیچاره نمیدانند دماغشان را توی کدام سوراخ فرو
کنند»