شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.
شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

رازهای کتابخانه من(۱۳): سیری در تاریخ ایر ان و جهان


سیری در تاریخ انسان وجهان
کمتر خواننده حرفه ای کتاب را می توان یافت که علاقمند به خواندن و مطالعه کتابهای تاریخی نباشد. این علاقمندی در افرادی مانند من به توان چها ر و پنج است.البته طی ارائه گزارشات و طی نوشتار های این وبلاگ عدد دقیق آن بشر حیات مشخص خواهد شد. ولی فکر می کنم حد اقل پانصد جلد از سه هزار وپانصد جلد کتابی که خوانده ام کتابهای تاریخی باشد.

۴۷-کتاب تاریخ بیهقی

نخستین کتاب تاریخ که مرا بشدت جذب نمود و هنوز همان علاقمندی را به آن دارم کتاب تاریخی بیهقی بود.

نویسنده این کتاب با ارزش ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی است. گویا این کتاب بخشی از کتاب مفصّل تری به نامهای جامع التواریخ ، جامع فی تاریخ سبکتگین ابوالفضل بیهقی، و یا تاریخ آل محمود یا تاریخ آل سبکتگین است. آن طور که بیاد دارم خود بیهقی مجلدات تاریخ جامع را سی عدد ذکر می کند که انروزه فقط همین بخش باقیمانده است.

این بخش ۴۲ سال از سلطنت غزنویان را پوشش می دهد که خود کتاب با مرگ سلطان محمود و به تخت ر سیدن سلطان مسعود غزنوی آغاز می شود.

نقطه آغاز این تاریخنگاری مرگ سلطان محمود غزنوی و حرکت سلطان مسعود از سپاهان یا همان اصفهان است و سپس ورود به شهر ری نزدیک تهرا ن  و از تهران به نشابور و آنگاه به هرات می رسد.
محمود غزنوی که فردوسی بزرگ شاهنامه را بنام او سرو ده بود در غزنین سر بر خاک گور گذاشت. او همان کسی بود که می گفت :"انگشت در جهان کرده و بد نبال رافضی( شیعیان ) می گردم."
چون مسعود در سپاهان بود برخی از بزرگان دربار غزنوی فرزند دیگر سلطان محمود را به تخت شاهی نشاندند. از جمله این بزرگان امیر حسنک وزیر ایرانی والاتبار و غیر تمندی بود که ایران در نظر او مهمتر از سلطان محمود و مسعود بود. اما بعد در همین کتاب تاریخ بیهقهی شرح جانگداز ی از بیهقی وجود دارد که داستان بر دار کشیدن حسنک وزیر را ارایه می کند که بر اثر حسادت همکاران و کینه خلیفه قلدر عباسی فرمان قتل او صادر شده بود.

علی بن زید بیهقی گزارش نموده هر سی جلد کتاب جامع تاریخ نوشته شده توسط ابولفضل بیهقی را در کتابخانه سرخس و کتابخانه مدرسه خاتون مهد عراق در نیشابور دیده بوده است. 

مسعود و خطاهای دوران نوجوانی
بین مسعود و محمود پدر و پسر در بسیاری از موارد اختلاف بود حتی یکبار روبروی همدیگر صف جنگی آراستند و می رفت که یا پدر پسر را بکشد و یا برعکس پسر پدر را به قتل رساند.اما با پا در میانی افرادی مانند همین بیهقی و احتمالا حسنک وزیر ، مسعود به دستبوسی پدر رفت.

تصویر خانه شهوانی مسعود
زمانی که مسعود بعنوان ولیعهد و در شهری دور از پایتخت غزنویان و دور از چشم پدر بود دستور داده بود که برایش سالنی با تصویر های مستهجن از صحنه های شهوانی بسازند و شب هنگام در آن سالن بسر می برد.
جاسوسان پدر خبر را به سلطان محمود دادند و محمود دستور تحقیق داد تا تنبیه مقرر کند. ولی پیش از آن که پیک او غزنین را ترک کند ساعتها قبل جاسوس مسعود که در دربار پدر خبر چینی می کرد عازم محل اقامت مسعود شده بود. و پیش از رسیدن گزارشگر دربار غزنوی، جاسوس مسعود خبرش کرده و او دستور تخریب تصویر ها را به نحوی داده بود که وقتی عامل سلطان وارد شد هیچ اثری از آ ن تصاویر نمانده بود.

تاریخ بیهقی مهمترین و معتبرترین تاریخ عصر غزنوی است که شش مجلد به دست آمده آن شامل حوادث روزگار پادشاهی امیر مسعود، فرزند سلطان محمود غزنوی است .
این کتاب مورد قبول تاریخنگاران غربی نیز بوده است و در نگارش تاریخ ایر ان دوران غزنوی منبع مهنی به شمار آمده است. علاوه بر آن کتاب اطلاعات خوبی در باره سلجوقیان، سامانیان، صفاریان و طاهریان را ارائه می کند.
همچنین کتاب اطلاعات مفیدی از ادیبان، شعرا، سرزمین خراسان به ویژه خوارزم، امثال و حکم و به طور کلی حیات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ادبی ایران در عصر غزنوی به دست می‌دهد .

بیهقی خود گفته است:
سخنی نرانم تا خوانندگان این تصنیف گویند شرم باد این پیر را.

"غرض من آن است که تاریخ پایه‌ای بنویسم و بنایی بزرگ افراشته گردانم، چنان که ذکر آن تا آخر روزگار باقی‌ماند."

در نوشتار بعدی در باره تاریخ بیهقی ماجرای حسنک وزیر را بیان خواهیم داشت...

ادامه دارد.

امیر تهرانی

ح.ف

تا اینجا ۴۷ جلد

رازهای کتابخانه من(۱۲): کتابهای داستان و رمانهای جاودانه


نخستین رمانها و کتابهای داستان
پیامبر
بینوایان

ریشه ها
پاپیون
بوف کور
اتللو
مایده های زمینی
مدیر مدرسه

همسایه ها
شاد کامان در قره سو


-کتاب پیامبر اثری جاودانه
زین العابدین رهنما از موفقترین افراد دوران خود بود. هم نویسنده ای بود که کتاب پیامبر او شاید سی بار تجدید چاپ شد و هم داستانها و کتابهای دیگری نوشت که خریدار و مشتری فراوان داشتند. در ضمن توی سیاست هم سرک کشیده و مدتی سفیر دوران پهلوی بود.
کتاب پیامبر که داستانی دل انگیز و زیباست و از همه جا سخن گفته شرح زندگی پیامبر بزرگوار اسلام می باشد. این کتاب از همان آغاز مر ا بخود جدب نمود.
او از رم و ایران شروع می کند تا به مکه می رسد. توجه کنید منظور من از رم شهر رم در ایتالیا ی امروزی نیست بلکه منظورم رم شرقی است .جایی که امروزه استانبول نام دارد و در کشور ترکیه است. مسیحیت سیاسی در زمان ژوستینین امپراطور روم شرقی در همین شهر رم پای گرفت. اگر به استانبول بروید در نزدیکی جایی که روبروی آیا صوفیا ست ستونی وجود دارد که برروی آن مسافت آن مکان تا دیگر کشورها مثلا ایران، بابل(عراق)و...را نوشته است. علامتهایی فلش مسافت طوری نصب شده که همه در یک مکان روی ستون به هم می رسند و آن رم شرقی یا استانبول امروزی است. و آن ضرب المثل معروف که می گوید :"همه راه ها به رم ختم می شود." منظورش رم ایتالیا نیست بلکه رم شرقی و یا همان استانبول امروزی است.
رهنما در آعاز کتاب و در شرح وقایعی که در شهر رم و در مرکز حکومت ژوستینین می گذرد به ایاصوفیا اشاره کرده و می نویسد:
"کلیسای معروف ایاسوفیه که از یاد گارهای برجسته دوران ژوستینین است هنوز در مقابل چشم زمانه می در خشد. این همان بناست که پروکوب در باره اش گفته است: "این اثر دهشت اور گویی روی سنگ و اجر قرار نگرفته است، گویی با زنجیر طلا از آسمان اویزان شده است.همین کلیسا(امروزه موزه است) بود که ژوستینین در روز افتتاحش از شکوه و عظمتش خیره شده و گفته بود: شکوه و جلال ۷دا راست که مرا لایق ساختن چنین بنایی قرار داد. ای سلیمان، من ترا شکست دادم(منطورش سلیمان پیامبر بود.) ولی هر گز خیال نمی کرد که روزی بر پیشانی این کلیسای با شکوه نام "الله" و " محمد" بدرخشد.


در صحنه ای دیگر رهنما شرح روزهای پس از تولد پیامبر را در خانه عبدالمطلب پدر بزرگ پیامبر و روز هفتم آنرا شرح می دهد:
"بزرگان سالخورده قریش و اشراف مکه که در خانه عبدالمطلب و بر سر سفره اوبودند از غذای او تمجید کردند .
یکی از سران قریش پرسید: نام این پسر چه خواهد بود.
عبد المطلب گفت :محمد
قریشی مزبور گفت: - چرا نامی به وی داده ای که میان عرب مرسوم نیست؟
عبدالمطلب جواب داد:"برای انکه اوهم نظیری نخواهد داشتو به این امید هستم که در آسمان و زمین عزیز و مفتخر شود.
گفتند همان روزی موی او را تراشید تا هموزن آن زر و طلا میان بینوایان و مستمندان تقسیم شود."

اثر کتابهای داستانی بد زندگی ما
رمان و داستان ها دیگر بخشی از ندگی ما شده اند. با داستانها زندگی می کنیم که برخی ریشه در زندگی انسان دارند.بدون شک این داستانها ، این رمانها بر طرز فکر ما اثر گذارده اند.
کدام خواننده است که شاهکار جاودانه ویکتور هوگو یعنی بینوایان را خوانده باشد و تحت تاثیر قرار نگرفته باشد. خود هوگو در یادداشتی بر روی کتاب نوشته بود : تا زمانی که بی عدالتی در جهان حکمفرماست این نوع کتابها مم
تاثیر گذارباشند.
در همان ابتدای کتاب وقتی از ژان والژان زندانی ازاد شده سخن می رود که هتل ها و مسافر خانه ها و حتی میخانه ها او را بخاطر سابقه اش نمی پذیرند و او که در سرمای زمستان سر گردان بوده با راهنمایی خانمی به خانه اسقفی می رود. با مشت به در کوفته و وارد می شود. خودش را به اسقف معر فی می کند :
" من یک محکوم هستم که نوزده سال زندان بوده و هیچ جا در شهر شما مرا نمی پذیرند پول می دهم و یک ظرف غذا می خواهم. کشیش دستور می دهد که ظرف اضافی برای تازه وارد خشن روی میز بگذارند به او غدا می دهد از او می خواهد کنار بخاری بنشیند تا گرم شود و سپس دستور می دهد اتاق میهمان را برای خواب او آماده کنند."

ژان والژان حیرت زده می شو د‌ و حیرتش بیشتر می شود وقتی اسقف به او می گوید:"
لازم نبود خود را معرفی کنید. من شما را می شناسم. ولی اینجا خانه عیسی مسیح است هر کس وارد می شود از او نمی پرسند کیست بلکه می پرسند دردش چیست؟شما آزرده خاطرید ، گرسنه اید، و خسته پس خوش آمدید! این خانه به کسی تعلق ندارد بلکه خانه کسی است که به آن نیاز دارد"

مرد در مانده که شوکه شده بود پرسید: " شما مرا می شناسید؟ نام مرا می دانید؟
اسقف گفت : بله ! نام شما را می دانم. نام شما برادر است . برادر من!

من اگر روزی چنین نماینده ای از عیسی مسیح را بیابم که از عمق قلب خود به بشر علاقمند باشد بر دستانش بوسه می زنم. ولی افسوس که یک عیسی مسیح در جهان ظاهر شد.

اما شگفتیهای داستان بینوایان همچنان ادامه دارند و آنجایی که پلیس ژان والژان را به خانه اسقف بر می گرداند. زیرا او را با شمعدانهای طلایی دستگیر کرده اند که از خانه اسقف دزدیده است. وقتی پلیس گزارش خود را ارایه می کند اسقف به پلیس می گوید:" من خودم این شمعدانها را به آقای والژان داده ام. ایشان آنها را ندزدیه است."

فکر می کنید در زندگی خود با چند نفر روبرو شده اید که مثل این آقای اسقف ملکوت آسمان د ر قلبش جای گرفته باشد؟

سالها پیش مرد روحانی بنام آقای قوام در تهران زندگی می کرد . دزد به خانه اش زد و دو عدد قالیچه بر داشت ولی پلیس دزد را دستگیر نموده و با قالیچه به خانه آقای قوام آورد.
قوام خطاب به پلیس گفت: " من خودم اینها را به ایشان هدیه کرده ام. چرا بی جهت به افراد محترم و دوستان ما تهمت دزدی می زنید؟."
آقای قوام روانت در ملکوت شاد باد که شایسته لقب" روحانی" بودی


امیر تهرانی 

ح.ف

تا اینجا ۴۶ جلد

رازهای کتابخانه من(۱۱): یک دنیا کتاب خوب(رمان ها و داستانهای خاطرات و سفرنامه ها ) (۱)


جهان پر رمز و راز رمان ، داستان و نمایشنامه


اصولا رمانها و  کتابهای داستانی سه نوع هستند:

-تاریخی

- تخیلی

-معمولی(داستانی)  


رمانهای ایرانی


از آنجا که من بر حسب  زمان و تاریخ زندگی خودم کتابها را فهرست می کنم ناچارم از همان زمان به بررسی رمانهای ایرانی و خارجی بپردازم.

در آن دوران رمانهای معروف و مشهور که من خواندم عبارت بودند از :

۳۳-پیامبر نوشته زین العابدین رهنما

۳۴-شادکامان دره قره سو    علی محمد افعانی

۳۵-شوهر آهو خانم      علی محمد  افعانی

۳۶-بوف کور    صادق هدایت

۳۷-زنده به گور  صادق هدایت

۳۸-سگ ولگرد       صادق هدایت

۳۹- سه قطره خون  صادق هدایت

۴۰-'همسایه ها احمد محمود

۴۱-مدیر مدرسه جلال آل احمد

۴۲-آتش بدون دود نادر ابراهیمی

۴۳-دای جان ناپلئون  ایرج پزشکزاد

۴۴-تنگسیر صادق چوبک

۴۵-ماهی سیاه کوچولو  صمد بهرنگی

۴۶-عزادارا بیل  غلامحسین ساعدی

۴۷-صحرای محشر  جمال زاده

۴۸-تهران مخوف  مرتضی مشفق کاظمی

۴۹- شکر تلخ   جعفر شهری

۵۰-زن زیادی  جلال ال احمد

۵۱-سوشون سیمین دانشور

۵۲- سیاحت غرب قوچانی


 کتابهای خاطرات و سفرنامه های ایر انیان :

۵۳- خاطرات حاج سیاح  سفرهای خارجی و داخلی

۵۴-جای پای اسکندر کاظم اسلامیه

۵۵- خسی در  میقات  جلال آل احمد

۵۶-خاطرات اعتماد السلطنه

۵۷- خاطرات و خطرات مهدیقلی هدایت

۵۸-سفرنامه میر زا صالح شیرازی 


کتابهای قدیمی 

۵۹-هزار و یکشب

۶۰-شمس و طغری

۶۱- داستانهای سند باد حسن بن عبدالله بحری


۴۵' من از هزار و یک شب شروع می کنم.

 برای نخستین بار مجموعه همه داستانهای هزار و یک شب را در یک مجلد بزرگ و قطور از یک کتابفروشی کنار خیابان خریدم.

یک دکه کتابفروشی  که در خیابان خیام و نزدیک به خیابان امام خمینی امروز و روبروی دفتر قدیمی  روزنامه اطلاعات قرار داشت . سال پیش که در داخل تاکسی از مقابلش رد شدم هنوز وجود داشت. این کتابفروشی خیابانی و یک کتابفروشی خیابانی دیگر که در خیابان  فردوسی و بالا ی خیابان منوچهری قرار دارد در دوران جوانی و حتی میانسالی از مهمترین مراکزی بودند که من از آنها کتاب می خریدم. 

البته کتابفروشیهای اصلی قدیمی هم بودند ک فکر می کنم پانصد جلد از آنها کتاب خریده باشم مانند کتابفروشی ایر انیان نرسیده به میدان توپخانه، کتا بفروشی اکبر آقا در پاساژ جنب میدان انقلاب، کتابفروشی آقای غیبی کنار همان پاساز  که فروشنده ای با وجدانست و با هم دوست شده ایم اگرچه تفاوت سنی داریم. کتابفروشی علمی، طهوری، معرفت، گوتنبرگ.

هم چنین کتابفروشی غیبی برادر همان آقای ِغیبی در میدان انقلاب که یک کتاب فروشی بسیار بزرگ و کتابهای خوب داشت.

یک کتاب فروشی هم در پاساژ ی در خیابان انقلاب بعد از میدان فردوسی روبروی کلاس زبان شکوه بود که کتابهای خارجی زیادی از او خریدم.

از کتابفروشیهای خیابان و میدان انقلاب خرید های زیادی کردم . کتابفروشی حسین آقا در پاساژ بالای میدان انقلاب در خیابان کارگر کتابهای خوب خریدم و او هم بعدا از من خرید کرد‌.)


هزار و یکشب 

هزار و یک شب مادر همه کتابهای داستانی و تخیلی است که بر عرصه داستان نویسی جهان اثری فر موش نشدنی داشته است.غربیها از این کتاب گنجهایی زیادی را بیرون آوردند.(ما در آن سهمی نداشتیم صد افسوس !) .

 ابتدا یک فرانسوی آنرا ترجمه کرد بعد فرانسیس ریچارد برتن کارمند و افسر نظامی اینتلیجنت سرویس انگلیس  که به زبانهای فارسی، عربی، هندی، سانسکریت، و...روی هم شاید نوزده زبان آنقدر مسلط بود که وقتی در ایران بسر می برد خودر ا عبدالله فارسی نامیده بود و وقتی در سرزمین  های عربی بود خودر ا شیخ عبدالله پشتو، صوفی قادری و مانند آن معرفی می کرد. او در حالی که مسیحی بود به زیارت مکه و مدینه رفت و زیارتنامه او معروف است. 

ترجمه ریچارد بر  تن از هزار و یک شب به انگلیسی هنوز هم معتبر است و غرب از طریق ترجمه او با هزار و یک شب آشنا شد.


در نوشتار بعد  ادامه دارد...


ادامه دارد...


تا اینجا ۴۵ جلد


-


-






رازهای کتابخانه من (۱۰): زبانهای دیگر ملتها ، زبان آلمانی را چگونه اموختم(۱)

زبان آلمانی 

سومین زبان خارجی که یاد گرفتم زبان المانی بود البته بدون هیچ گونه معلم و آموزگاری! خود م معلم خودم بودم . برای یاد گیر ی این زبان از سه کتاب استفاده استفاده کردم:

۳۳-آموزش زبان المانی محمد عباسی

۳۵-کتاب اموزش زبان المانی برای خارجیان(Deutsche Sprachkehre Fuer Auslaender) این کتاب آلمانی به آلمانی بود

۳۶-کتاب گرامر مفصل زبان المانی  سپهبد ی  

۳۷-فرهنگ لغت محیط  آلمانی -فارسی عباسی

۳۸- فرهنگ لعت فارسی آلمانی تالیف د.پ.ح چاپ خیام 

۳۹-انشاء و مکاتبه بزبان المانی

کتاب نخست بقدری واضح و ساده و پرمحتوی بود که تقریبا اعلب نکات گرامری را اموزش می داد وهمرا با تلفظ لعات و تمرین های کوتاه بود. این کتاب مشکلات گرامر زبان المانی را برای من آسان نمود.کتاب سوم بگونه ای بود که هم نوشتن و هم سخن گفتن به زبان آلمانی حتی بصورت طولانی را من از آن یاد گرفتم.

کتاب دوم روش خود را داشت و چون المانی به المانی بود باعث شد محفظات لغت من بیشتر شود ودر صمن با مردم آلمان و فرهنگ آلمانی آشنا شوم.

از کتاب نامه نگاری و انشاء نیز مکاتبات آلمانی و نوشتن نامه را یاد گرفتم که بعدها در کار و شغل مرا  فراوان یار بود.

پس از دوره یاد گیری زبان المانی به نطالعه کتابهای آلمانی پرداختم . از رمان و داستان شروع کردم. نخستین کتابها عبارت بودند از:

۴۰-عقاید یک دلقک نوشته هاینریش بول نویسنده مشهور آلمان

۴۱-مادر کوراژ و فرزندانش Mutter  Courage und ihre kinder   t

۴۲-زندگی گالیله Leben Des Galilei

۴۳- بر فهای کلیمانجارو     Schnee auf dem klimanscharo

۴۴-کتاب دویچلاند    در باره تاریخ و سرزمین المان

کتاب نخست  دربارهٔ دلقکی است  به نام هانس شنیر است که معشوقه‌اش، ماری، بخاطر مو ضوعات مذهبی  او را  ترک کرده وبا یک مرد کاتولیک به  نام هربرت تسوپفنر سر وسر پید ا کرده که دارای نفوذ مذهبی و سیاسی قابل توجهی است. 

هانس وقتی به این مطلب پی می برد  دچار افسردگی شدید شده و مرض‌های همیشگی‌اش، مالیخولیا و سردرد تشدید می یابند  و او رو برای رهای از درد شکست در عشق   به مشروب رو آورده‌ است. 

جمله را هاینریش بل از زبان هانس می آورد که دارای معنی مفید و قابل توجهی است: «دلقکی که به مشروب روی بیاورد، زودتر از یک شیروانی ساز مست سقوط می‌کند».

کتاب مصیبتنامه این مرد جوان آلمانی است که آسمان بر سر او خراب شده و او همه مشکلاتش را از کلیسا و مردان مذهبی و مقررات کلیسایی می داند. فقر او ،بیکاری، شکست دایمی در بدست آوردن ماری تا اخر زندگی او ادامه می یابد . وقتی هانس کارش را از دست می دهد  به همه کس زنگ می زند تا پول قرض بگیرد ولی هیچ کس به او کمک نمی کند. بعضی ها بخاطر لامذهب بودن از او گریخته اند. 

پدرش مرد ثروتمندی است ولی حاضر نیست کمک قابل توجهی به او بکند. بر ادرش نیز او را وا می گذارد چون هانس بی اعتقاد ست. و هانس به هر حال سر انجام خوبی ندارد.

در پایان هانس به گدایی می افتد و در آخرین گزارش او د ر ایستگاه راه اهن با قیافه تغییر داده شده بعنو ان گیتار زن می نشین  و باز گشت ماری را از ماه عسل با شوهرش شاهد می گردد .

کتاب تصویر خوبی از مذهب کلیسایی و مردان ان بدست نمی دهد هانس یک مردی را که در کلیسا منشی ایت مسیول بدبختی خود می داند،

کتاب  نمایشنامه مادر کوراژ را بر تولت برشت نویسنده آلمانی در دو ماه نوشت و این شرح زندگی زنی بنام کوراژ  و کتاب دوازده فصل دارد. این ز یعنی روناگیت کوراژ یا همان مادر کوراژ بخشی از زندگیش  در این کتاب در دوران جنگ المان و لهستان به تصویر کشیده شده که البته او بصورت یک شخصیت شریف و نجیب معرفی  نمی گردد، فقط نشان می دهد که او در ان مدت چگونه زندگی را اداره می کرده است.

کتاب زندگی گالیله نیز نمایشنامه ای زندگی گالیله است


زندگی گالیله  نمایش‌نامه درامیاز یک بخش تاریخی از زندگی مردی دانشمند است  که اثبات می‌کند خورشید ثابت است و این زمین است که دور آن می‌چرخد. 

 حوادث تاریخی این نمایشنامه به اواخر قرن شانزدهم ایتالیا مربوط می شود.نمایشنامه از یک سحر گه ودرخانه کوچک گالیله چهل و شش ساله واقع  در ونیز آغاز می شود. پایان نمایشنامه نیز در خانه گالیله و در تاریکی شب در خانه بزرگ او در دهی، از حوالی فلورانس در سن هفتاد و هشت سالگی پایان می‌پذیرد.

 کتاب در حقیقت شرح رنجهای گالیله در مصاف با کلیساست که با علم بیگانه است.


نمایشنانه وصف حال گالیله را در آخر کار می دهد که  به حکم دادگاه تفتیش عقاید  تا آخر  عمر و در دهکده‌ای به نزدیکی فلورانس تبعیدشده  و زندانی می‌شود وا و به تکمیل رساله خود می پردازد. 

گالیله بنابر نقل نمایشنامه بر  شت گفته بود:

-آن کس که حقیقت را نمی‌داند، احمق است. اما کسی که حقیقت را می‌داند و آن را دروغ می‌نامد تبهکار است. 

-خداوند عالم ماده را آفریده است، همچنان‌که مغز بشر را آفرید. پس با علم فیزیک مخالفتی ندارد.


ادامه دارد...

تا اینجا ۴۴ جلد

امیر تهرانی

ح.ف


رازهای کتابخانه من (۹): ورود به معبد فلسفه(بخش دوم). فلسفه چیست؟

رازهای کتابخانه من (۹): ورود به معبد فلسفه(بخش دوم). فلسفه چیست؟


ادامه از نوشتار پیشین

تعریف فلسفه

 چون علاقه بسیار زیادی به فلسفه ایرانی داشتم که پس از اسلام توسط فیلسوفانی هم چون فارابی، ابن سینا، خواجه نصیرالدین طوسی، محمد زکریای رازی بنیان گزاری بود مشتاقانه در پی یافتن کتابهایی بودم که آنان در این زمینه نوشته بودند.

بخشی از کتاب شفای ابن سینا ، و فصوص الحکم فارابی در کتابخانه پدری موجود بودند.ولی من می خواستم در ابتدا ی ورود م به سرزمین اسر ار آمیز فلسفه کتابی بزبان پارسی مطالعه کنم که یک اطلاعات کلی در اختیار من بگذارد و انگاه آثار جاودانه فلسفه ایرانی را بخوانم.

از آنجا که شانس و بخت من در زمینه کتاب و دانش،و ادب و هر موضوع علمی، ادبی ، تاریخی که علاقه به مطالعه آن داشته باشم، بختی و شانسی طلایی و آسمانی است ،دوجلد کتاب فلسفه عام و خاص نوشته شدروان استاد مهدی الهی قمشه ای  پدر دانشمتد و سخنران نابغه استاد دکتر حسین الهی قمشه ای در کتابخانه پدر موجود بود ابتدا از این کتاب ورود به معبد فلسفه ایرانی اسلامی نمودم‌ .

وقتی مرحوم پدرم که روحش در بهشت برین باد متوجه شد که من به خواندن این کتاب مشغولم بی نهایت شادمان گردید و علیرغم آن که هیچوقت به من و یا هیچ بیک از فرندانش اصرار برای خواندن و یا مطالعه مطلبی و کتابی نداشت ، با لبخندی حکایت از رضایت گفت:" حتما این کتاب را مطالعه کن! این مرد یعنی آقای قمشه ای یک داشمند به معنای واقعی است.".

و من د رجواب گفتم :" ایشان را می شناسم،"

با گفته من تعجب پدر بیشتر شد.

و من افزودم" ترجمه فارسی اقای قمشه ای از قرآن را تا به آخر حوانده ام. و از روی این کتاب فهمیدم قرآن چه می گوید.

‌ بخوبی می توانستم آثار رضایت کامل را در چهره زیبا و با هیبتشرا  مشاهده کنم. او در حالی که سراپا رضایت بود گفت :" این ها را ادامه بده!." و سپس از اتاق خارج شد.

من تا امروز و در سرحد تو ان دستور آن پدر که قلبش کهکشان مهربانی بو د و آن نخستین استادم و استاد صد ها تن از بر جسته ترین استادان ، و پزشکان، مهندسان و مدیران و این سرزمین را تا به امروز در گوش خودم هوشیارانه نگاه داشته ام.

استاد قمشه ای خود در آغاز کتاب  جلد اول و دوم آنرا این گونه معرفی کرده است: "این کتاب تقسیم می شود به چهار تعلیم و یک خاتمه،

تعلیم اول در فلسفه اعلی(اولی) که علم الهی اعم و علم کلی و امور عامه معروف است و این تعلیم مشتمل بر یک مقدمه و هفت فصل و دو تذکره است،

تعلیم ثانی(دوم) در جواهر و اعراض است و این تعلیم مشتمل بر چهارفصل و یک تبصره است.

تعلیم سوم در الهیات خاص و در آن چهارفصل و یک خاتمه است.

تعلیم چهارم [که در جلد دوم واقع شده] شرح رساله حکیم فارابی است که مشتمل است بر شصت‌وشش فصل و یک ضمیمه در روانشناسی و یک خاتمه در علم منطق."

چهار تعریف از فلسفه

استاد قمشه ای در آغاز کتاب چهار تعریف از فلسفه ارایه می کند:

۱حکمت (فلسفه) خروج نفس(انسان) از نقص و قوه به سوی کمال لایق انسان در علم و عمل است. (حکمت به انسان راه به فعلیت در آوردن نیروهای ذهنی و عقلی را نشان داده و انسان به کمالی که لایق اوست می رسد.)

۲-حکمت باعث می شود انسان عاقل مانند جهان آفرینش شود و خود به جهانی تبدیل گردد که نظم و عقل در آن حکمفر ماست.این چنین انسانی از جهان بی نیاز می شود:

ای نسخه اسرار الهی که تویی                  ای آئینه جمال شاهی که تویی

بیرون زتو نیست هر چه در عالم هست    از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی

۳-علم به احوال موجودات همان گونه که هستند.(شناسایی ودرک جهان و آنچه در آن می گذرد). فلسفه امروز غرب بر این اساس شکل گرفته است.

۴-حکمت تشبه به اخلاق الهی است. (یعنی حکمت باعث می شور که انسان اخلاق الهی پید اکند.)

این تعریف چهارم در فلسفه امروز غرب مورد توجه نیست و من با مطالعه کتاب حکمت الهی بود که دریافتم فلسفه حکیمان و فیلسوفان مسلمان ایرانی مانند ابن سینا و فارابی می بایست تفاوت عمده ای با فلسفه غربی داشته باشد. این حدس من بعدها که کتابهای فلسفی ابن سینا مانند شفا و اشارات را و اسفار وملاصدرا و فصوص فارابی را خواندم تایید شد.

ادامه دارد