شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.
شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

رازهای کتابخانه من(۲۲): جهان مرموز علوم پنهانی و دانشهای مخفی(۱)


علوم ماوراء، غیبی، و...(بخش یکم)
من تاکنون شاید بیش از یکصد کتاب در ارتباط با علومی و یا دانشهایی خوانده ام که اصطلاحا به علوم و دانشهایی بنام علو م پنهانی، غیبی، ماورائی، اکالت(Occult), روحی و مانند اینها مربوط می شوم. در ضمن بطور اتفاقی و یا اختیاری در جلساتی شرکت کرده ام که در آن کارهایی صورت گرفته که نمی توان دلیل علمی پابرجا بر رد و یا قبول آنها ارائه نمود . ولی حقیقت این است که اتفاقاتی افتاده است که وقوع آنها را نیز نمی توان انکار کرد.

اصولا در این ارتباط سه دید گاه وجود دارد:
۱-از بن و اساس دروغ محض است.
۲- این امکان وجود دارد که کسانی مجهز به چنین قدرتهایی باشند.
۳-نمی توانیم آنها را رد یا قبو ل کنیم. چون ما در جهان مادی زندگی می کنیم و با ماده سر و کار داریم.

 ۷۲-یک سال در میان ایر انیان

پرفسور ادوارد براون ایران شناس معروف که خیابانی در تهران بنام او نیز وجود دارد و عاشق فرهنگ و ادب ایر ان بود یک پزشک و یک متخصص ادبیات ایر انی بود که با ایران رفت و آمد و ارتباط زیادی داشت. او کتابی با عنوان " یک سال در میان ایر انیان " نوشته و شرح سفرهایش را به شهرهای مختلف ایران به رشته نگارش در آورده است.
این کتاب سفرنامه است و بیشتر علاقه ادوارد براون شناسایی تاریخ، ادب و زبان ای ان است و ربطی به علوم پنهانی و ماورایی ندارد. ولی در همین کتاب او به خاطر علاقه مردم ایر ان به این موصوعات بحثهایی ارائه کرده و درضمن دو سه گذارش از برخوردش با ماوراء می دهد که جالب است.

رمال دروغگو
براون در یکی از شهر ها با یک رمال زرتشتی آشنا می شود و او پس از انداختن رمل قدری از حوادث گذشته و قدری از حوادث آینده او را فهرست کرده و بر ای براون باز گو می کند . براون هم همه این موارد را در کتابش ثبت کرده ولی اعلام می کند که هیچکدام از آنها اصلا و ابدت صحت نداشته است.

تاریخچه رمل
گفته شده که رمل میر اثی از دانیال پیامبر است که معجزه او بشمار می آمده است. ولی این ها همه روایات تاریخی است که سند و مدر ک خاصی برای آن موجود نیست. اما من کتابی تحت عنوان "ژئومانسی" یا دانش رمل به زبان انگلیسی در کتابخانه دارم که توسط یک محقق استرالیایی به نگارش در آمده و تاریخچه پیدایش چنین فنی را از دو هزار سال پیش به اینطرف با مدرک و سند بررسی کرده و اساس و بنیان این فن را شرح می دهد.
نکته جالب این که این محقق استرالیایی دو سال در ایران بسر می برده و مدتها در خانقاه صفی علیشاه صوفی معروف در نزدیکی میدان بها ر ستان بسر می برده تا به کتابخانه آن خانقاه دسترسی داشته باشد و در ضمن اگر کسی چیزی می داند او هم آنرا بیاموزد.
او در این کتاب می نویسد که فن رمل با صحرا و سنگ ریزه و شن و خاک در ارتباط است. در سرزمین هایی که تا چشم کار می کند صحرا و بیابان دیده می شود برای آنکه انسان دست به دستگیره دروازه آینده بزند و از حوادث آینده مطلع شود چاره ای ندارد مگر آن که به زمین زیر پای خود نگاه کند و نقشی برروی زمین بکشد و یا شب به آسمان بنگرد و از ستاره ها حدس و گمان دریافت کند.
اتفاقا این فن دومی سر انجام به خلق دانش بسیار سودمند ستاره شناسی و کیهان شناسی شد که هر روزه بر انبوه کشفیات دانشمندان در این دو زمینه افزوده می شود.
رمل یا با نقطه گذاری بر روی کاغذ توسط مداد و خودکار و یا هر وسیله نگارش صورت می گیرد و یا از وسیله ای ویژه اینکار استفاده می شود.

حمله اول امریکا به عراق
زمانی که بوش پدر یعنی پدر جورج دبلیو بوش رییس جمهور امریکا بود و تصمیم داشت به عر اق حمله کند، من در شهر لاه هلنداین سرزمین گل و گیاه و تجارت و کتاب و سیاست بسر می بردم و مدیر یک شرکت بازرگانی بودم. شب هنگام شبکه تلو زیونی سی ان ان رپورتاژی از محله رمالهای یهودی در بروکسل تهیه کرده و با یکی از آنان به گفتگو نشست بود. رمالی انها برروی کاغذ نبود بلکه از تسبیح های بلندی استفاده می کردند و تعداد نقطه را با شمارش اتفاقی روی تسبیح انجام می دادند.

وقتی خبر نگار سی ان ان از یکی از آنان پرسید که فکر می کند آمریکا به عراق حمله می کند؟ او روی تسبیح محاسباتی کرده و پاسخ داد: بله حمله می کنند ولی نیمه کاره بر می گردند. و درضمن رئیس جمهور آمریکا پس از آن در طی یک سفر بیماری سختی پیدا می کند و بستری می شود.
دست بر قضا امریکا به عر اق حمله کرد و لی آنرا نیمه کاره گذاشت و درضمن بوش رئیس جمهور امریکا پس از آن به ژاپن مسافر ت کرد و در میهمانی شام امپراطور ژاپن ناگهان از هوش رفتند. بعد ها اعلام شد که وی دچار آنفولانزای شکمی شده بوده است.
ولی تا انجا که بیاد دارم رمال یهودی در بر وکسل علت بیماری رییس جمهور امریکا را مشکلی در یکی از پاهایش عنوان کرده بود.
ادامه دارد...

رازهای کتابخانه من(۲۱): فر هنگها های لغات پارسی، زرادخانه های زبان وادب(۱)

فرهنگ های لغات

۷۱-فرهنگ برهان قاطع

من همیشه در دبیرستان نمره های بسیار خوبی در درس انشاء می گرفتم . چون از نوجوانی با کتابهای ادبیات آشناشدم و همین مرا مدد می رساند تا متن های انشاء قوی و جالب بنویسم.

در همان زمانها همیشه بر این فکر بودم که حافظ و سعدی این همه ترکیب لغتی را چگونه یافته اند.؟ بر ای مثال به نمونه های زیر توجه نمایید:
-صبح امید، دختر رز، خوشه چرخشت، پنجه آفتاب، سلیمان گل، باد صبا، هاتف دیرینه، شانه بر زلف زدن، زلف خم اندر خم، صحبت گل، مسئله آموز...
فراش باد صبا، فرش زمردین، لاحول گویان، قناعت طبع، سرمست درآمدن، خاک وجود، کیمیای هستی و...

اگر مجموعه این لغات و ترکیبات لغتی از از شعرهای حافظ و سعدی و نثر سعدی حذف کنیم گویی ب پیکر این شاهکارها ضربه سنگین وارد ساخته ایم.
خوشبختانه جستجوی من نتیجه مثبت داد و دو جلد کتاب قطور فرهنگ لغات بر هان قاطع دری از پاسخ به روی من گشود.
این کتاب را محمدحسین بن خلف تبریزی، متخلص به «برهان»، و به عنوان فرهنگ لغات فارسی به فارسی و در سال ۱۰۶۲ به نام سلطان عبدالله قطب شاه نوشته است. این کتاب ابتدا در هندوستان و سپس در ایران به شهرت رسید

نویسنده هدف نگارش کتاب را جمع‌آوری تمامی لغات فارسی پهلوی، دری، یونانی، سریانی، رومی، اصطلاحات و کنایات به‌عربی‌آمیخته و لغات زند و پازند عنوان کرده که در فرهنگ های لغت آن زمان و دوران موجود بوده است.

خوشبختانه کتاب دارای ترتیبى الفبایى و بر پایه حروف اول‌، دوم‌، سوم و... هر واحد واژگانى تنظیم شده است.

کتاب داراییک دیباچه‌، مشتمل بر ۹ «فایده» و متن شامل ۲۹ «گفتار» است. دیباچه در باب موضوعاتى مانند زبان‌های ایرانى‌، حروف‌، دستور زبان و املای فارسى است و گفتارها که بخش اصلى فرهنگ را شامل مى‌شود، بر مبنای حروف فارسى و عربى ترتیب یافته و هرکدام خود به چندین «بیان» تقسیم گردیده است‌.

در این کتاب بود که من ب ای نخستین بار با مجموعه ای از اصطلاحات و ترکیبات لغتی پارسی آشناشدم  که در اشعار و گفته بزرگانی هم چون سعدی و حافظ یافت می شود. این دو جلد کتاب بر هان قاطع بر ای من در حکم دستگیره ای بودند که با آن گنجینه ادب پارسی را تا حد امکان توانستم بگشایم.


برای نمونه به بعضی از ترکیبات لعتی جالب تعریف شده در کتاب بر هان قاطع نگاهی می اندازیم:

-تاج فیروزه کنایه از آسمان،
- تاج گردون کنایه از خورشید،
- از دست دهر جستن کنایه از جهان رفتن و مردن،
- از دست بر گرفتن کنایه از نیست و نابود گردانیدن،
- از رگ اندیشه چکیدن کنایه از دقت در فکر و اندیشه ،
-بهشتی روی کنایه از زیبا روی
-بیضه چرخ، کنایه از آفتاب
-در آینه نقش،پری دیدن، کنایه از دین شراب در کاسه بلوری،
-دختر آفتاب،کنایه از،شراب لعل
-دختر روزگار، کنایه از حوادث روزگار،
-دامگاه دیو کنایه از دنیا و عالم فانی
-دامن بر افشاندن کنایه از سفر کردن

البته باید توجه داشت که چون نویسنده قصد داشته همه لغات و اصطلاحات مرسوم در زبان پارسی را گرد آورد برخی لغات را نیز اورده که امروزه معمول نیستند.برای نمونه لغاتی مانند بواشه، بوب، بوبویه، بوبک که اینروزها پارسی زبانان با چنین لغاتی اشنایی ندارند.

برهان قاطع، در حدود بیش از ۲۰،۰۰۰ واژه و ترکیب دارد که برخی از این واژه ها از زبان‌ها و لهجه‌های غیر ایرانى نیز می باشد. زبان‌های ایرانى عبارتند از: اوستایى‌، فارسى باستان‌، پهلوی‌، خوارزمى و سغدی؛ و -لهجه‌های ایرانى: مروزی‌، بخاری‌، سیستانى‌، کرمانى‌، عراقى‌، آذری‌، گیلکى و....
هم چنین وازه هایی از زبان‌ها و لهجه‌های غیرایرانى مانند عربى با لهجه‌های یمانى‌، دمشقى‌، اندلسى و...، بربری‌، عبری‌، سریانى‌، ترکى‌، هندی‌، یونانى‌، رومى‌، ارمنى در این کتاب وجود دارد.

فرهنگ برهان قاطع نویسنده اصلی در دوجلد چاپ شده ولی لغت شناس و دانشمند فقید شاد روان  استاد دکتر محمد معین با مقدمه و شرح و اضافات انرا در پنج جلد عرضه کرده است.


ادامه...


امیر تهرانی

ح.ف

تا اینجا ۷۱

رازهای کتابخانه من(۲۰): جهان پر رمز و راز رمان و داستان( عاقبت گوژ پشت نوتردام)


عاقبت گوژپشت نوتر دام
در نوشتار پیشین گفته شد که “کلود فرولو”، رئیس شماس‌های نو تر دام که در نهان عاشق اسمرالدا شده بود
سعی کرد با کمک “کازیمودو” ناقوس زن و گوژپشت بدشکل کلیسای نو تر دام اسمرالدا را بدزدد، ولی این آدم ربایی با دخالت کاپیتانی نطامی بنام “فوبوس دوشاتوپر” ناکام ماند و کازیمودو بعنوان متهم اصلی دستگیر شد.
قضات کازیمودو را در میدان اعدام به مجازات شلاق محکوم نموند. وقتی کازیمودو شلاق می خورد و خون از بدنش جاری بود کشیش با چشم باز به این صحنه می نگریست.
در این میان تنها اسمرالدا دختر کولی رقاص بود که به کازیمودو کمک کرد و به او آب 
داد.

در این میان اسمرالدا نیز به شدت عاشق فوبوس می‌شود ولی فوبوس که جوانی سبکسر و هوسباز است تنها لحظاتی کوتاه با اوست و تقریباً توانسته اسمرالدای پاکدامن را مغلوب سازد که در یک شب و در حالی که فوبوس و اسمرالدا در کنار هم نشسته و نرد عشق می بازند  توسط کلود فرولو رئیس شماسها  مورد اصابت خنجر قرار می‌گیرد.
این بار نیز اسمرالدا به جرم قتل به اعدام محکوم می‌شود. کلود فرولو در زندان به اسمرالدا ابراز عشق می‌کند ولی اسمرالدا او را از خود می‌راند و همچنان به یاد فوبوس رنج‌ها را تحمل کند.
در روز اعدام وقتی اسمرالدا را برای توبه به درکلیسای نوتردام می‌برند، او در آنجا اتفاقی چشمش به فوبوس که از ضربت چاقو جان بدر برده بود می‌افتد ولی فوبوس از او رو برمی گرداند. اسمرالدا تا این دم هر رنج و سختی را تحمل کرده بود. اما با این اتفاق روح او را درهم می کوبد.

در این زمان کازیمودو گوژپشت ندتردام به کمک اسمرالدا می آید و در این لحظه کازیمودو  اسمرالدا را از دست نگهبانان نجات داده  و او را با خود به برج‌های نوتردام می‌برد . اسمرالدا در آنجا پناهنده شده و به اصطلاح به بست می نشنید. 


اسمرالدا که کماکان به عشق فوبوس دل بسته‌ است متوجه شدت عشق کازیمودو به خود نمی‌شود. بعد از مدتی کولیان و خلافکاران شهر با تحریک غیر مستقیم کلود فرولو برای نجات اسمرالدا و البته غارت کلیسا، به نوتردام حمله می‌کنند ولی کازیمودو که متوجه نیت واقعی آنها نشده‌ است برای دفاع از اسمرالدا برای مقابله با آن‌ها از بالای کلیسا بسوی آنها سنگ پرتاب می کند..

به هر حال اقدامات کینه توزانه   کلود فرولو رئیس شماسها باعث می شود که ، اسمرالدا دستگیر و به دار آویخته شود.. در همین زمان کازیمودو  متوجه  خیانت کلود فرولو می‌شود و می بیند که او از بالای برج مشغول تماشای اعدام اسمرالدا می باشد:


“گوژپشت گامی چند پشت سر رییس شماسان برداشت و ناگهان خود را دهشت به روی او افکند و با دو دست زمخت خویش او را به پرتگاهی که بر آن خم شده بود انداخت. بعد از آن کسی کازیمودو را ندید تا روزی که در میان اجساد اعدام شدگان دو اسکلت دیده شد که بطور شگفت آوری در آغوش هم خفته بودند… وقتی خواستند اسکلت کازیمودو را از اسمرالدا جداکنند به ۷اکستر تبدیل شدند"

رازهای کتابخانه من(۱۹): جهان پر رمز و راز رمان و داستان (۳).گوژ پشت نوتردام(۱)


۷۰-گوژ پشت نوتردام(۱)

دومین کتاب رمان خارجی که خواندم باز هم چون بینوایا ن از ویکتور هوگو بود و "گوژپشت نوتر دام " نام داشت. در ابتدا باید اشاره کنم که نوتر دام ( notre dame ) در زبان فرانسه به معنی بانوی ما می باشد. این دوکلمه برای یک مسیحی اصطلاح "مریم مقدس" را تداعی می کند. بنابراین نام نوتر دام دو پاری یعنی کلیسای بانوی ما در ماریس می باشد.

ماجرای کتاب از یک روز ششم ژانویه ۱۴۸۲ مسیحی آغاز می شود که در آن روز چشن شاهان و دیوانگان با هم یکی شده بودند. در جشن دیوانگان نمایش تئاتری انجام می شد که مجمع کاردینالها آنرا ممنوع کرده بود ولی دارالفنون پاریس رائ به انجام آن داد. پس ازنمایش یکی را بنام کازیمودو بعنوان شاه دیوانگان انتخاب کرده و بر روی تخت روان نشاندند و براه افتادند.

کازیمودو (Quasimodo ) موجود مذکری با ظاهری و حشتناک و گوژپشت بود. طبق روایت ویکتور هو گو کولیها دخترکی زیبا بنام اسمرالدا را از مادرش ربوده و کازیمودو را بجای اسمرالدا و نزدیکی کلیسای نوتردام پاریس بر جای گذاشتند. در فرهنگ مسیحی پس از عید پاک عیدی بنام کازیمودو نیز وجود دارد.خود واژه کازیمودو چیزی مانند شبه مد معنی می دهد.

اسمرالدا ( Esmeralda) دختری بظاهر کولی است که از نسل کولیها نمی باشد بلکه او فرزند یک زن روسپی زیبا بوده که پس از آنکه کولی‌ها اسمرالدا را از او دزدیدند نا امیدی بر همه وجوش چیره شده، سال‌ها گوشه‌نشین گردیده و در انتظار دیدن دخترش ماند. اما خود اسمرالدا دختری پاک و معصوم است. این نکته مهمی است که افرادی مانند ویکتور هوگو در پی اثبات و آن بوه اند.
البته در این داستان ویکتور هوگو به معرفی کلیسای نوتر دام که تحت عنوان نوتر دام دو پاری معروف است نیز نظر داشته و سعی می کرده بناهای گوتیک اروپا و عطمت آنها را یاد آور شود.

کلود فرولو چهره دیگر داستان است که یک کشیش است و رئیس شماسهای کلیسای نوتر دام پاریس است و البته او بود که جرئت به خرج داد و کازیمودو سر راهی را به نزد خود برد و او را بزرگ کرد. کلود همه عمر خود را وقف علم اموزی بویژه آموزش و تجربه در زمینه کیمیاگری کرده بود که آخر هم بجایی نرسید.

ماجرای اصلی از آنجا آغاز می شود که کشیش کلود فرولو عاشق اسمرالدا می شود که دیگر او نیز به سن رشد رسیده و از زیبایی و جمال بر خوردار است.
اسمرالدا با رقص درمقابل مردم پول بدست می آورد. کلو د فرولو در ابتدای دلباختگی پای شیطان را به میان می کشد و مقدماتی را می چیند تا اسمرالدا به اتهام جادوگری محاکمه و اعد ام گردد.
کلود فرولو، در مقام رئیس شماسهای کلیسای نوتردام پاریس و راهب است. او سالها ریاضت به خود داده و از زن دوری کرده ولی ناگهان عشق اسمرالدا او را کلافه می کند.و به شدت عاشق اسمرالدا می‌شود.
به همین دلیل سعی می کند با کمک «کازیمودو»، ناقوس‌زن گوژپشت و بدشکل نوتردام، اسمرالدا را برباید. ولی در اینجا سر و کله یک ناجی بنام کاپیتان فوبوس دوشاتوپر پیدا شده و آدم ربایی ناکام می‌ماند. در پی آن کازیمودوی بیچاره دستگیر شده و او را در میدان اعدام با شلاق مجازات می‌کنند .
در میان آن مردم که به شلاق خوردن کازیمودو می خندیدند و به التماسهای برای دریافت جرعه ابی می خندیدند تنها یک قلب برای او نگران می شود و به او آب می دهد و آن اسمرالدا ست ‌که قلبی مهربان دارد. او به کازیمود کمک می‌کند و جرعه‌ای آب به او می‌دهد: .

«دخترک بدون اینکه سخنی بر زبان راند به محکوم نزدیک شد، گوژپشت می‌خواست به هر قیمتی شده خود را از وی کنار کشد؛ ولی دختر قمقمه‌ای را که بر کمربند آویخته بود باز کرد و به آرامی آن را با لب سوزان مرد بینوا آشنا ساخت. در چشم شرربار و خشک گوژپشت اشکی حلقه زد و بر چهره نازیبای او فروغلتید. شاید این نخستین قطره اشکی بود که در سراسر زندگی از دیده فرو می‌ریخت.


ادامه دارد...

امیر تهرانی

ح.ف

تا اینجا ۷۰ جلد

رازهای کتابخانه من(۱۸): فلسفه و حکمت(بخش دوم)- سقراط ورازهای او


سقراط ورازهای او

استیو جابز بنیانگدار موسسه معروف اپل یکبار گفته بود: " من حاضرم همه ثروت خود را بدهم و به حضور سقراط بر سم."
من با سقراط فیلسوف مشهور یونان و استاد افلاطون بر ای نخستین بار از طریق کتاب۶۹- "سیر حکمت در اروپا" نوشته محمد علی فروغی آشنا شدم.
محمد علی فروغی هم نویسنده بود و هم سیاستمدار ! او نخست وزیر رضاشاه و مدتی هم نخست وزیر محمد رضا شاه بو د. وی کتابهای مختلفی نوشته که "سیر حکمت در اروپا" مشهور ترین آن است.
این کتاب اولین کتابی بود که من بعنوان کتاب آشنایی با فلسفه یونان و بقیه اروپا و مغرب زمین انتخاب کردم . کتاب با توضیحات مختصری در مورد فیلسو فان پیش از سقراط آغاز و انگاه نوبت به سقراط می رسد.
فروغی سقراط را پیشوای حکیمان و فیلسوفان خوانده و می نویسد که او اهل نوشتن نبوده و اثر مکتوب مستقلی از  او بجای نمانده است. آنچه که به سقراط نسبت داده شده از زبان افلاطون ودیگر شاگردان او نقل شده است.
در کتاب سیر حکمت از قول سقراط گفته شده " من دانش خاصی ندارم بلکه فن مامایی بلدم. درست مانند یک قابله که کمک می کند که کودک زاده شود. من هم کمک می کنم که نفس انسان زاده شود."
از نظر سقراط بهترین چیز در زندگی سعادت و خوشی است که البته با پناه بردن به شهوات و لذتها بدست نمی آید بلکه با خود داری از آنها حاصل می شود، 

و این دانایی است که فضیلت است.

دیگر ان که سعادت فرد در سعادت جامعه است و هر کس باید وظیفه خود را به طرز شایسته انجام دهد.
یعنی سعادت و خوشبختی از را ه دانایی وعلم بدست می آید.
از سقراط دو روش بجای مانده که یکی تجاهل سقراطی و دیگر دست انداختن سقراطی است.
تجاهل سقراطی این گونه بود که او اغلب خود را به نفهمی می زد و آنگاه طرف مقابل را با پرسش به پاسخ وا می داشت.
روش دوم او این بود که شخص طرف صحبت را دست می انداخت و او قافیه را می باخت و سقراط برنده می شد.

در مورد علم و حکمت و دانایی سقراط،معتقد بو د که وقتی انسانی می داند که از چه چیز هایی باید حقیقتا بترسد و از چه چیزهایی نترسد این را علم یا حکمت شجاعت می نامند. و وقتی انسانی می داند چگونه جلوی شهوتها را بگیرد اینرا ا پاکدامنی و تقوی می نامند. و اگر انسان بیاموزد که روابط صحیح افراد د ر جامعه بایکدیگر چگونه است این را عدالت می نامند. و اگر کسی بداند که در مقابل خداوند خالق چگونه رفتار کند اینرا دین داری می نامند.

راستش این سقراطی بود که من از کتاب سیر حکمت آموختم ولی بعدا حدسی در من تقویت شد که می گفت  :سقراط دیگری نیز وجود دارد.

سقراط از نوع دیگر
افلاطون شاگرد سقراط،کتابی بنام " ضیافت" دارد که در آن به شرح یک میهمانی می پردازد که میهمان اصلی سقراط است. در آن میهمانی در باره "عشق" سخن می رود، هر کس بر اساس درک خود و دانایی خود از عشق سخن می گوید. سقراط نیز عقایدی چند را از قول یک زن کاهن بنام دیوتیما بیان می کند که او گفته بود :
"عشق نه خوب است و نه بد! مانند پریان است،
"عشق نه به آدمی شباهت دارد نه به خدایان،
"عشق مانند شکارچی است یک روز تیر ش به هدف می خورد و روز دیگر به هدف نمی خورد،
" عشق یعنی هر گونه تلاش برای رسیدن به سعادت و خوشبختی بشرط آن که از طریق پول و مقام و شهرت و مانند آنها نباشد"

خوب این تعاریف قابل بحثند و لی آنچه که  در ضمن در کتاب ضیافت به سقراط نسبت داده می شود این است که او عشق و علاقه شدید به هم صحبتی با پسران و جوانان زیبار و داشته است.

 البته از قول همان همصحبتی های زیبا روی سقراط نقل می کند که آنان در آن ضیافت در مقابل سقراط،اعتراف از او گرفته اند که سقراط،به آنان سخت علاقمند بوده است و وقت خود را با آنان می گدراند ه ولی در ضمن بدنبال بر قرای شهوات ولذات جسمانی با آنان نبوده است. فقط سقراط میل مفرط داشته که حقیقت را برای آنان بیان کند‌. البته بیشتر برای آنان که زیبارو بودند.

در اینجا پرسشی به میان می آید : پس تکلیف کسی که زیبا نیست ولی بدنبال حکمت و دانایی است چه می شود؟

او نباید دانایی و حکمت بیاموزد. برای او نباید وقت صرف کرد؟
ایا فقط باید به فکر نجات خوشگلها بود و با آنان وقت گذراند؟
در گفتاری که سقراط از قول کاهنه دیو تیما نقل می کند او نیز به سقراط هشدار می دهد: " سقراط اصرار نورز اثبات کنی که هر زیبا نیست لازم است زشت باشد!"

می دانید که تهمت اصلی که به سقراط زدند این بود که: " سقراط جوانان ما را فاسد می سازد ." و سر انجام سقراط را وادار به نوشیدن جام زهر نمودند.

راستی در این میان چه کسی درست می گوید؟


ادامه دارد...

امیر تهرانی 

ح.ف

تا اینجا ۶۹