رازهای کتابخانه من

رازهای کتابخانه من

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.
رازهای کتابخانه من

رازهای کتابخانه من

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

رازهای کتابخانه من (۱۰): زبانهای دیگر ملتها ، زبان آلمانی را چگونه اموختم(۱)

زبان آلمانی 

سومین زبان خارجی که یاد گرفتم زبان المانی بود البته بدون هیچ گونه معلم و آموزگاری! خود م معلم خودم بودم . برای یاد گیر ی این زبان از سه کتاب استفاده استفاده کردم:

۳۳-آموزش زبان المانی محمد عباسی

۳۵-کتاب اموزش زبان المانی برای خارجیان(Deutsche Sprachkehre Fuer Auslaender) این کتاب آلمانی به آلمانی بود

۳۶-کتاب گرامر مفصل زبان المانی  سپهبد ی  

۳۷-فرهنگ لغت محیط  آلمانی -فارسی عباسی

۳۸- فرهنگ لعت فارسی آلمانی تالیف د.پ.ح چاپ خیام 

۳۹-انشاء و مکاتبه بزبان المانی

کتاب نخست بقدری واضح و ساده و پرمحتوی بود که تقریبا اعلب نکات گرامری را اموزش می داد وهمرا با تلفظ لعات و تمرین های کوتاه بود. این کتاب مشکلات گرامر زبان المانی را برای من آسان نمود.کتاب سوم بگونه ای بود که هم نوشتن و هم سخن گفتن به زبان آلمانی حتی بصورت طولانی را من از آن یاد گرفتم.

کتاب دوم روش خود را داشت و چون المانی به المانی بود باعث شد محفظات لغت من بیشتر شود ودر صمن با مردم آلمان و فرهنگ آلمانی آشنا شوم.

از کتاب نامه نگاری و انشاء نیز مکاتبات آلمانی و نوشتن نامه را یاد گرفتم که بعدها در کار و شغل مرا  فراوان یار بود.

پس از دوره یاد گیری زبان المانی به نطالعه کتابهای آلمانی پرداختم . از رمان و داستان شروع کردم. نخستین کتابها عبارت بودند از:

۴۰-عقاید یک دلقک نوشته هاینریش بول نویسنده مشهور آلمان

۴۱-مادر کوراژ و فرزندانش Mutter  Courage und ihre kinder   t

۴۲-زندگی گالیله Leben Des Galilei

۴۳- بر فهای کلیمانجارو     Schnee auf dem klimanscharo

۴۴-کتاب دویچلاند    در باره تاریخ و سرزمین المان

کتاب نخست  دربارهٔ دلقکی است  به نام هانس شنیر است که معشوقه‌اش، ماری، بخاطر مو ضوعات مذهبی  او را  ترک کرده وبا یک مرد کاتولیک به  نام هربرت تسوپفنر سر وسر پید ا کرده که دارای نفوذ مذهبی و سیاسی قابل توجهی است. 

هانس وقتی به این مطلب پی می برد  دچار افسردگی شدید شده و مرض‌های همیشگی‌اش، مالیخولیا و سردرد تشدید می یابند  و او رو برای رهای از درد شکست در عشق   به مشروب رو آورده‌ است. 

جمله را هاینریش بل از زبان هانس می آورد که دارای معنی مفید و قابل توجهی است: «دلقکی که به مشروب روی بیاورد، زودتر از یک شیروانی ساز مست سقوط می‌کند».

کتاب مصیبتنامه این مرد جوان آلمانی است که آسمان بر سر او خراب شده و او همه مشکلاتش را از کلیسا و مردان مذهبی و مقررات کلیسایی می داند. فقر او ،بیکاری، شکست دایمی در بدست آوردن ماری تا اخر زندگی او ادامه می یابد . وقتی هانس کارش را از دست می دهد  به همه کس زنگ می زند تا پول قرض بگیرد ولی هیچ کس به او کمک نمی کند. بعضی ها بخاطر لامذهب بودن از او گریخته اند. 

پدرش مرد ثروتمندی است ولی حاضر نیست کمک قابل توجهی به او بکند. بر ادرش نیز او را وا می گذارد چون هانس بی اعتقاد ست. و هانس به هر حال سر انجام خوبی ندارد.

در پایان هانس به گدایی می افتد و در آخرین گزارش او د ر ایستگاه راه اهن با قیافه تغییر داده شده بعنو ان گیتار زن می نشین  و باز گشت ماری را از ماه عسل با شوهرش شاهد می گردد .

کتاب تصویر خوبی از مذهب کلیسایی و مردان ان بدست نمی دهد هانس یک مردی را که در کلیسا منشی ایت مسیول بدبختی خود می داند،

کتاب  نمایشنامه مادر کوراژ را بر تولت برشت نویسنده آلمانی در دو ماه نوشت و این شرح زندگی زنی بنام کوراژ  و کتاب دوازده فصل دارد. این ز یعنی روناگیت کوراژ یا همان مادر کوراژ بخشی از زندگیش  در این کتاب در دوران جنگ المان و لهستان به تصویر کشیده شده که البته او بصورت یک شخصیت شریف و نجیب معرفی  نمی گردد، فقط نشان می دهد که او در ان مدت چگونه زندگی را اداره می کرده است.

کتاب زندگی گالیله نیز نمایشنامه ای زندگی گالیله است


زندگی گالیله  نمایش‌نامه درامیاز یک بخش تاریخی از زندگی مردی دانشمند است  که اثبات می‌کند خورشید ثابت است و این زمین است که دور آن می‌چرخد. 

 حوادث تاریخی این نمایشنامه به اواخر قرن شانزدهم ایتالیا مربوط می شود.نمایشنامه از یک سحر گه ودرخانه کوچک گالیله چهل و شش ساله واقع  در ونیز آغاز می شود. پایان نمایشنامه نیز در خانه گالیله و در تاریکی شب در خانه بزرگ او در دهی، از حوالی فلورانس در سن هفتاد و هشت سالگی پایان می‌پذیرد.

 کتاب در حقیقت شرح رنجهای گالیله در مصاف با کلیساست که با علم بیگانه است.


نمایشنانه وصف حال گالیله را در آخر کار می دهد که  به حکم دادگاه تفتیش عقاید  تا آخر  عمر و در دهکده‌ای به نزدیکی فلورانس تبعیدشده  و زندانی می‌شود وا و به تکمیل رساله خود می پردازد. 

گالیله بنابر نقل نمایشنامه بر  شت گفته بود:

-آن کس که حقیقت را نمی‌داند، احمق است. اما کسی که حقیقت را می‌داند و آن را دروغ می‌نامد تبهکار است. 

-خداوند عالم ماده را آفریده است، همچنان‌که مغز بشر را آفرید. پس با علم فیزیک مخالفتی ندارد.


ادامه دارد...

تا اینجا ۴۴ جلد

امیر تهرانی

ح.ف


رازهای کتابخانه من (۹): ورود به معبد فلسفه(بخش دوم). فلسفه چیست؟

رازهای کتابخانه من (۹): ورود به معبد فلسفه(بخش دوم). فلسفه چیست؟


ادامه از نوشتار پیشین

تعریف فلسفه

 چون علاقه بسیار زیادی به فلسفه ایرانی داشتم که پس از اسلام توسط فیلسوفانی هم چون فارابی، ابن سینا، خواجه نصیرالدین طوسی، محمد زکریای رازی بنیان گزاری بود مشتاقانه در پی یافتن کتابهایی بودم که آنان در این زمینه نوشته بودند.

بخشی از کتاب شفای ابن سینا ، و فصوص الحکم فارابی در کتابخانه پدری موجود بودند.ولی من می خواستم در ابتدا ی ورود م به سرزمین اسر ار آمیز فلسفه کتابی بزبان پارسی مطالعه کنم که یک اطلاعات کلی در اختیار من بگذارد و انگاه آثار جاودانه فلسفه ایرانی را بخوانم.

از آنجا که شانس و بخت من در زمینه کتاب و دانش،و ادب و هر موضوع علمی، ادبی ، تاریخی که علاقه به مطالعه آن داشته باشم، بختی و شانسی طلایی و آسمانی است ،دوجلد کتاب فلسفه عام و خاص نوشته شدروان استاد مهدی الهی قمشه ای  پدر دانشمتد و سخنران نابغه استاد دکتر حسین الهی قمشه ای در کتابخانه پدر موجود بود ابتدا از این کتاب ورود به معبد فلسفه ایرانی اسلامی نمودم‌ .

وقتی مرحوم پدرم که روحش در بهشت برین باد متوجه شد که من به خواندن این کتاب مشغولم بی نهایت شادمان گردید و علیرغم آن که هیچوقت به من و یا هیچ بیک از فرندانش اصرار برای خواندن و یا مطالعه مطلبی و کتابی نداشت ، با لبخندی حکایت از رضایت گفت:" حتما این کتاب را مطالعه کن! این مرد یعنی آقای قمشه ای یک داشمند به معنای واقعی است.".

و من د رجواب گفتم :" ایشان را می شناسم،"

با گفته من تعجب پدر بیشتر شد.

و من افزودم" ترجمه فارسی اقای قمشه ای از قرآن را تا به آخر حوانده ام. و از روی این کتاب فهمیدم قرآن چه می گوید.

‌ بخوبی می توانستم آثار رضایت کامل را در چهره زیبا و با هیبتشرا  مشاهده کنم. او در حالی که سراپا رضایت بود گفت :" این ها را ادامه بده!." و سپس از اتاق خارج شد.

من تا امروز و در سرحد تو ان دستور آن پدر که قلبش کهکشان مهربانی بو د و آن نخستین استادم و استاد صد ها تن از بر جسته ترین استادان ، و پزشکان، مهندسان و مدیران و این سرزمین را تا به امروز در گوش خودم هوشیارانه نگاه داشته ام.

استاد قمشه ای خود در آغاز کتاب  جلد اول و دوم آنرا این گونه معرفی کرده است: "این کتاب تقسیم می شود به چهار تعلیم و یک خاتمه،

تعلیم اول در فلسفه اعلی(اولی) که علم الهی اعم و علم کلی و امور عامه معروف است و این تعلیم مشتمل بر یک مقدمه و هفت فصل و دو تذکره است،

تعلیم ثانی(دوم) در جواهر و اعراض است و این تعلیم مشتمل بر چهارفصل و یک تبصره است.

تعلیم سوم در الهیات خاص و در آن چهارفصل و یک خاتمه است.

تعلیم چهارم [که در جلد دوم واقع شده] شرح رساله حکیم فارابی است که مشتمل است بر شصت‌وشش فصل و یک ضمیمه در روانشناسی و یک خاتمه در علم منطق."

چهار تعریف از فلسفه

استاد قمشه ای در آغاز کتاب چهار تعریف از فلسفه ارایه می کند:

۱حکمت (فلسفه) خروج نفس(انسان) از نقص و قوه به سوی کمال لایق انسان در علم و عمل است. (حکمت به انسان راه به فعلیت در آوردن نیروهای ذهنی و عقلی را نشان داده و انسان به کمالی که لایق اوست می رسد.)

۲-حکمت باعث می شود انسان عاقل مانند جهان آفرینش شود و خود به جهانی تبدیل گردد که نظم و عقل در آن حکمفر ماست.این چنین انسانی از جهان بی نیاز می شود:

ای نسخه اسرار الهی که تویی                  ای آئینه جمال شاهی که تویی

بیرون زتو نیست هر چه در عالم هست    از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی

۳-علم به احوال موجودات همان گونه که هستند.(شناسایی ودرک جهان و آنچه در آن می گذرد). فلسفه امروز غرب بر این اساس شکل گرفته است.

۴-حکمت تشبه به اخلاق الهی است. (یعنی حکمت باعث می شور که انسان اخلاق الهی پید اکند.)

این تعریف چهارم در فلسفه امروز غرب مورد توجه نیست و من با مطالعه کتاب حکمت الهی بود که دریافتم فلسفه حکیمان و فیلسوفان مسلمان ایرانی مانند ابن سینا و فارابی می بایست تفاوت عمده ای با فلسفه غربی داشته باشد. این حدس من بعدها که کتابهای فلسفی ابن سینا مانند شفا و اشارات را و اسفار وملاصدرا و فصوص فارابی را خواندم تایید شد.

ادامه دارد

رازهای کتابخانه من (۹): ورود به معبد فلسفه(بخش دوم). فلسفه چیست؟


ادامه از نوشتار پیشین

تعریف فلسفه

 چون علاقه بسیار زیادی به فلسفه ایرانی داشتم که پس از اسلام توسط فیلسوفانی هم چون فارابی، ابن سینا، خواجه نصیرالدین طوسی، محمد زکریای رازی بنیان گزاری بود مشتاقانه در پی یافتن کتابهایی بودم که آنان در این زمینه نوشته بودند.

بخشی از کتاب شفای ابن سینا ، و فصوص الحکم فارابی در کتابخانه پدری موجود بودند.ولی من می خواستم در ابتدا ی ورود م به سرزمین اسر ار آمیز فلسفه کتابی بزبان پارسی مطالعه کنم که یک اطلاعات کلی در اختیار من بگذارد و انگاه آثار جاودانه فلسفه ایرانی را بخوانم.

از آنجا که شانس و بخت من در زمینه کتاب و دانش،و ادب و هر موضوع علمی، ادبی ، تاریخی که علاقه به مطالعه آن داشته باشم، بختی و شانسی طلایی و آسمانی است ،دوجلد کتاب فلسفه عام و خاص نوشته شدروان استاد مهدی الهی قمشه ای  پدر دانشمتد و سخنران نابغه استاد دکتر حسین الهی قمشه ای در کتابخانه پدر موجود بود ابتدا از این کتاب ورود به معبد فلسفه ایرانی اسلامی نمودم‌ .

وقتی مرحوم پدرم که روحش در بهشت برین باد متوجه شد که من به خواندن این کتاب مشغولم بی نهایت شادمان گردید و علیرغم آن که هیچوقت به من و یا هیچ بیک از فرندانش اصرار برای خواندن و یا مطالعه مطلبی و کتابی نداشت ، با لبخندی حکایت از رضایت گفت:" حتما این کتاب را مطالعه کن! این مرد یعنی آقای قمشه ای یک داشمند به معنای واقعی است.".

و من د رجواب گفتم :" ایشان را می شناسم،"

با گفته من تعجب پدر بیشتر شد.

و من افزودم" ترجمه فارسی اقای قمشه ای از قرآن را تا به آخر حوانده ام. و از روی این کتاب فهمیدم قرآن چه می گوید.

‌ بخوبی می توانستم آثار رضایت کامل را در چهره زیبا و با هیبتشرا  مشاهده کنم. او در حالی که سراپا رضایت بود گفت :" این ها را ادامه بده!." و سپس از اتاق خارج شد.

من تا امروز و در سرحد تو ان دستور آن پدر که قلبش کهکشان مهربانی بو د و آن نخستین استادم و استاد صد ها تن از بر جسته ترین استادان ، و پزشکان، مهندسان و مدیران و این سرزمین را تا به امروز در گوش خودم هوشیارانه نگاه داشته ام.

استاد قمشه ای خود در آغاز کتاب  جلد اول و دوم آنرا این گونه معرفی کرده است: "این کتاب تقسیم می شود به چهار تعلیم و یک خاتمه،

تعلیم اول در فلسفه اعلی(اولی) که علم الهی اعم و علم کلی و امور عامه معروف است و این تعلیم مشتمل بر یک مقدمه و هفت فصل و دو تذکره است،

تعلیم ثانی(دوم) در جواهر و اعراض است و این تعلیم مشتمل بر چهارفصل و یک تبصره است.

تعلیم سوم در الهیات خاص و در آن چهارفصل و یک خاتمه است.

تعلیم چهارم [که در جلد دوم واقع شده] شرح رساله حکیم فارابی است که مشتمل است بر شصت‌وشش فصل و یک ضمیمه در روانشناسی و یک خاتمه در علم منطق."

چهار تعریف از فلسفه

استاد قمشه ای در آغاز کتاب چهار تعریف از فلسفه ارایه می کند:

۱حکمت (فلسفه) خروج نفس(انسان) از نقص و قوه به سوی کمال لایق انسان در علم و عمل است. (حکمت به انسان راه به فعلیت در آوردن نیروهای ذهنی و عقلی را نشان داده و انسان به کمالی که لایق اوست می رسد.)

۲-حکمت باعث می شود انسان عاقل مانند جهان آفرینش شود و خود به جهانی تبدیل گردد که نظم و عقل در آن حکمفر ماست.این چنین انسانی از جهان بی نیاز می شود:

ای نسخه اسرار الهی که تویی                  ای آئینه جمال شاهی که تویی

بیرون زتو نیست هر چه در عالم هست    از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی

۳-علم به احوال موجودات همان گونه که هستند.(شناسایی ودرک جهان و آنچه در آن می گذرد). فلسفه امروز غرب بر این اساس شکل گرفته است.

۴-حکمت تشبه به اخلاق الهی است. (یعنی حکمت باعث می شور که انسان اخلاق الهی پید اکند.)

این تعریف چهارم در فلسفه امروز غرب مورد توجه نیست و من با مطالعه کتاب حکمت الهی بود که دریافتم فلسفه حکیمان و فیلسوفان مسلمان ایرانی مانند ابن سینا و فارابی می بایست تفاوت عمده ای با فلسفه غربی داشته باشد. این حدس من بعدها که کتابهای فلسفی ابن سینا مانند شفا و اشارات را و اسفار ولاصدرا و فصوص فارابی را خواندم تایید شد.

ادامه دارد

امیر تهرانی

ح.ف

رازهای کتابخانه من(۸): معبد فلسفه


فلسفه ، فیلسوفان ، فلسفه درست ، فلسفه نادرست

در نوشتار پیشین به ادبیات پارسی پرداختم و در شما ره های بعد مجددا به سراغ آن می روم. ولی برای آنکه خواننده احتمالی این نوشتار و البته اگر خواننده ای داشته باشد، در این بخش به آغاز کتابخوانی ام در زمینه فلسفه می پردازم. یک جمله خوبی یک فیلسوف آلمانی دارد  که می گوید:"هیچ کس نیست که فلسفه ورزی نکند، حتی همین که سعی می کند فلسفه را رد کند خود تعقلی فلسفی است.،"

یادم هست در یک از ملاقاتهای دوستانه ام و در خانه گونتر گراس نویسنده مشهور آلمانی و برنده جایزه نوبل در رشته ادبیات این نکته را به او گفتم و او افزود"خوشحالم که یک آلمانی این حرف را زده است."

اولین کتابهایی که در زمینه فلسفه خوانند اینها بودند:

-سیر حکمت در اروپا  نوشته محمد علی فروغی(۳۲)

-کلیات فلسفه   نوشته ریچارد پاپکین و آروم استرول  ترجمه دکتر سید جلال الدین مصطفوی(۳۳)

-حکمت الهی جلد ۱و۲ نوشته مهدی الهی قمشه ای(۳۴ و ۳۵۹

-  ?What is philosophy نوشته هیلد برانت(۳۶(


هر چهار جلد کتاب اثر عمیقی در من داشتند و مرا با رازهای فیلسوفان آشنا کردند.هر چهار کتاب را حد اقل دو یا سه بار خواندهام و یاد داشت برداشتهام.

ولی ترجیح می دهم که بحث رازهای فیلسوفان را از کتاب کلیات فلسفه شروع کنم.چون سخن را از نخستین مطلب آغاز کرده و این پرسش را مطرح کرده که اصلا فلسفه چیست؟ تعریف اصطلاحی فلسفه دوستداری حکمت است. و فیلسوف کسی است که با تفکر و تعقل سعی می کند نظم منطقی موجود در جهان و پدیده ها را بشناسد و به همه چیز با دید کلی نگاه می کند.

در همان آغاز خواندن کتاب کلیات فلسفه دو سه تا نکته اساسی گیرم آمد که سعی کردم آنها را بعنوان کلید راز در زندگی بکار برم. یکی از قول پاسکال دانشمند معروف فرانسه نقل شده بود:

-"فضیلت ما در فکر مااست، بکوشیم تا خوب فکر کنیم."

هم چنین از قول سقراط فیلسوف شهید یونان نقل شده بود:

"زندگی بدون تحقیق و تفکر بی ارزش،است."

چون در جهان و طی زندگهایی حرفهایی زیادی می شنویم ، می خوانیم ، و اموراتی را می بینیم، از نظراتی آگاه می شویم. اما آیا همه اینها با عقل سلیم جور در می آیند؟ آیا هر چه برایمان می گویند درست و مطابق با واقع است؟ پس تفکر و تعقل متطقی می تواند ما را برای درک موضوعات و مطلب یاری کند. این همان کاری است که فیلسوفان منطقی و حقیقی می کنند.آنان سعی می کنند که بفهمند.


ذهن سقراطی چگونه ذهنی است.

یادم است استیو جابز گفته بود "حاضرم همه ثروتم را بدهم و لی در عوض نزد سقراط باشم." پس قطعا ارزش دارد که به این پیر شهید فلسفه و افکارش نظری خیلی کوتاه بیاندازیم. سقراط کتاب ننوشت اما شاگردش افلاطون که از ۲۰ سالگی تا دم مرگ همراه او بود در کتاب مکالمات و ضیافت بیشتر نظرات و افکار سقراط را بیان کرده است. همه کوشش فلسفی سقراط و راز مشهور شدنش این بود که به تفکر و تعقل اهمیت اصلی می داد و می گفت ما باید با تفکر بفهمیم که آیا آنچه اعتقاد و قبول داریم و آنچه دیگران می گویند با عقل هماهنگی دارد و یا خیر؟ اگر ندارد آنها را دور           بر یزیم و افکار صحیح جایگزین کنیم.


افلاطون  هم درست می گفت و هم اشتباه می کرد.

افلاطون شاگرد ارسطو معتقد بود که با آموزش و پرورش همه درست و خوب می شوند. اگر کسی کار بد می کند و خطا می کند و شر از او سر می زند بخاطر جهل است. البته این در مواردی و بویژه در مورد افراد ساده و معمولی صدق می کند، ولی دانشمندانی که سلاحهای میکروبی ، اتمی، و سلاح کشتار جمعی را برای نخستین بار اختراع کردند افراد بی سواد و جاهل و نادان بودند؟ مسلما پاسخ منفی است. اتفاقا آنها می دانستند که چه بلایی بر سر بشریت می آورند.

بنابر این فلسفه افلاطون مبنی بر  این که یا آدم خوب وجود دارد که فهمیده و باسواد است و یا آدم بد وجود دارد که جاهل است و اگاهی ندارد  در در خیلی از موارد نادرست.

زمانی که برای اولین بار کتاب  کلیات فلسفه را خواندم از این که در همان صفحات اولیه نقص فلسفه افلاطون را توضیح داده قدری متحیر شدم  چون خودم روی آن سطور متوقف شدم و قدری فلسفیدم که مگر می شود اختراع کننده بمب اتمی یعنی پرفسور اپن هایمر نمی دانست چه می کند؟خوشبختانه توضیح کتاب مبنی بر  این که افلاطون بزرگ در این مورد اشتباه می کرد حیر ت مرا بر طرف ساخت.


ارسطو فیلسوف حد وسط

ارسطو شاگردان اکادمی افلاطون را بهتری پیش گرفت و گفت: در زندگی باید سعادتمند و خوشبخت بود، و راز سعادتمتدی و خوشبختی در این است که در همه چیز " اعتدال" را رعایت کنیم و حد وسط و یا حد طلایی را رعایت کنیم. برای مثال؛  به اندازه کار کنیم، به اندازه بخوریم، به اندازه استراحت کنیم، به اندازه تفریح کنیم، به اندازه ببخشیم و...

خوب این طرز تفکر اصلاح بزرگی در طرز تفکر افلاطونی بو د و حتی امروزه هم قابل پذیرش است. منتهی نویسنده کتاب کلیات ب این عقیده نیز ایرادی وارد ساخته و گفته بود: در بعضی موارد حد وسط کار ساز نیست. بلکه باید از حدی بالاتر و بیشتر و یا کمتر استفاده کزد. و دیگر این که اصلا این چیزها نسبت به افراد وزمان و مکان فرق می کند پس نسبیتی هستند.


ادامه دارد...


تا اینجا ۳۶ جلد

امیر تهرانی 

ح.ف





رازهای کتابخانه من (۷): پهنه شکوهمند ادب پارسی


شکر شکن شوند همه طوطیان هند     زین قند پا رسی که به بنگاله می رود.


پهنه شکوهمند ادبیات پارسی

با توجه به علاقمندی شدیدی که به شعر و ادب پارسی داشته و دارم د ر نوجوانی به خواندن و مطالعه دقیق کتابهای زیر روی آوردم:

کلیله و دمنه

مرزبان نامه

تاریخ بیهقی

تاریخ طبرستان

بوستان و گلستان

دیوان حافظ

رباعیات خیام


کتاب «کلیله و دمنه» منشاء هندی  دارد  و به زبان سانسکریت  « پنچه تنتره » یعنی پنج کتاب نامیده می شود که آنرا کتاب "پنج پند" نیز نامیده اند.

پیش از این که وارد اصل مطلب شوم این گزارش غمبار را بدهم که دو سه سال پیش کتابخانه ملی فر انسه یک نمایشگاه از نسخه های خطی کلیله تهیه کرده بود و از هر ده کوره ای آدم دعوت کرده بود بجز ایران، علیرغم آن که  کلیله و دمنه را ایر انیان به جهان شناسند. در این نمایشگاه سهم دعوت کنندشونده ۹۰ در صد عر ب بودند که این مردم هیچ نقشی در ایجاد و عرضه کلیله نداشته اند. ضمنا اولین کسی که کلیله و دمنه را از پهلوی به عربی ترجمه کرد دانشمند ایرانی روزبه پور دادویه یا همان ابن مقفع بود.


البته نام مؤلف کتاب  کلیله و دمنه مشخص نیست . کلیله و دمنه نام دو شغال است که با هم گفتگو می کنند.

و گویا تعدادی قصه عامیانه است که در کنار هم جمع شده است.


بررسی کلیله و دمنه و مطالعه دقیقی آن نشان می دهد که  انسان نیک  کسی است که:

 - ذهن و قلبش سرشار از عشق به زندگی باشد،

- تحرک و پویایی  داشته باشد ،

 -با اندیشه و خرد از پس مشکلات بر آید،

- تا سر حد امکان با استفاده از هوشمندی در مقابل خطرها موفق و سالم بیرون اید،

- از هر واقعه زندگی درسی و تجربه ای بیاموزد و آن را در زندگی بکار گیرد.

 بر اساس مدارک تاریخی ادبی انوشیروان ساسانی دستور ترجمه کتاب از هندی به پهلوی را داد و یکی از خردمندان و دانشمندان ایرانی بنام برزویه طبیب آنرا به پهلوی ترجمه کرد.


بر اساس  در زمان ساسانیان به دستور انو شیروان، برزویه‌ی طبیب این کتاب را به پهلوی ترجمه کرد. از ترجمه  این ترجمه در سال 570 میلادی تحت عنوان  کلیلگ و دمنگ به زبان سریایی برگردانده شد.  و آنگاه ابن مقفع آنرا  از پهلوی و یا سریانی به عربی ترجمه کرد .

سپس در سال ۵۳۹ هجری  ادیب و مترجم ایرانی ابوالمعانی نصرالله بن عبدالحمید منشی کلیله و دمنه را از عربی به فارسی برگرداند.

گفته اند که  ابو المعالی مردی صاحب ذوق، نکته پرداز و سخن‌شناس بود. سرسپردگی‌اش به دانش و ادبیات، او را بر آن داشت تا خانه‌اش را مجمع فضلا و ادبا قرار دهد. در این جمع، شعر و ادب نقل محفل بود. از میان این جمع، دوستی به نام علی بن ابراهیم اسماعیل نسخه ای از کلیله و دمنه عربی به او هدیه کرد.


ابو المعالی شیفته این کتاب شد و به فکر ترجمه آن افتاد. پس دست‌به‌کار شد و ترجمه بخش‌هایی از آن را هم به نظر دوستان صاحب‌ذوق و هم به نظر بهرام شاه غزنوی رساند. تایید هر دو و تاکید آنان بر ادامه کار مشوق او گردید. احاطه او بر علوم زمان مانع از آن شد که تنها بر ترجمه خشک و یکنواختی از آن اکتفا کند. بدین ترتیب یکی از زیبا ترین نثرهای زبان فارسی به وجود آمد.


من آن نسخه از کتاب کلیله و دمنه ترجمه نصر الله منشی را  خواندم که شادروان استاد عبدالعظیم قریب استاد کم نظیر ادب پارسی تصحیح کرده بود. 

با استفاده از دانشنامه رشد