شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.
شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

رازهای کتابخانه من(۳۱): تاریخ ایران: کتاب تاریخ بیهقی: اعدام حسنک وزیر(۲)


تاریخ بیهقی (۳)

بر دار شدن حسنک وزیر


در نوشتار پیشین از زبان ابلولفضل بیهقی تاریخنگار بزرگ ایران و در کتاب تاریخ بیهقی بخش نخست سرنوشت امیر حسنک وزیر دوران سلطان محمود غزنوی را شرح دادم که در زمان قدرت با مسعود فرزند سلطان محمود و عاملان او روی خوش نشان نمی داد، به تندی سخن می گفت، و حتی گفته بود: اگر مسعود به سلطنت رسید مرا بردار کند. ضمنا خلیفه کینه جوی عباسی امیر حسنک را که بر مذهب شیعه بود قرمطی اعلام می کرد. کاری که خلفای عباسی و اموی قرنها می کردند.

بیهقی بقیه مجرای را این گونه شرح می دهد:
...چون امیر مسعود، رضی الله عنه، از هرات قصد بلخ کرد و علی رایض، حسنک را ببند می‌برد و استخفاف می‌کرد و تشفی و تعصب و انتقام می‌برد، هر چند می‌شنودم، از علی، پوشیده، وقتی مرا گفت که: «از هر چه بوسهل مثال داد از کردار زشت، در باب این مرد، از ده یکی کرده آمدی و بسیار محابا رفتی.»
(علی رایض عامل بوسهل زوزنی که کینه دیر ینه با امیر حسنک وزیر داشت در مجلسی بدور از چشم بوسهل به بیهقی گفته بود ، من فقط یک دهم دستورات بوسهل مبنی بر اهانت و اذیت امیر حسنک وزیر را انجام می دادم .)

...و ببلخ در ایستاد و در امیر می‌دمید که: ناچار حسنک را بردار باید کرد و امیر بس حلیم و کریم بود، جواب نگفتی و معتمد عبدوس را گفت، روزی پس از مرگ حسنک، از استادم شنودم که: «امیر بوسهل را گفت: حجتی و عذری باید،‌ بکشتن این مرد را». بوسهل گفت: «حجت بزرگتر از این که مرد قرمطی است و خلعت از مصریان استد، تا امیرالمؤمنین القادر بالله بیآزرد و نامه از امیر محمود باز گرفت؟

( و شخصی معتمد به عبدوس عامل مسعود گفته بود: بو سهل زوزنی هر روز به حضور سلطان مسعود می رفت و می گفت: این مرد یعنی حسنک را بردار باید کرد. و مسعود می گفت :آخر برای کشتن او دلیل و برهان و مدرکی باید داشته باشیم،
و بوسهل می گفت : حسنک قرمطی است و از مصریان خلعت گرفت و دل خلیفه عباسی را آزرده است.).
در پی اصرار های بوسهل ، مسعود همیشه می گفت : در این باره فکر می کنم.خداوند حکومت را به آسانی به من داد و من حاضرم از گناهان او بگذرم و لی در باره اعتقادش سخنها می گویند. خواجه احمد حسن از من پرسید این حسنک چه گرده که بوسهل این چنین در پی ریختن خون اوست.

در ادامه گزارش بیهقی می افزاید که مسعود از طریق عامل خود عبدوس برای خواجه احمد حسن پیغام فرستاده بود که حسنک در زمان پدرم مرا آزرده بود و گفته بود هر گاه مسعود به سلطنت رسد مرا که قرمطی ام بر دار کند. و از مصریان خلعت و دل خلیفه را هم آزرده ساخت.
خواجه احمد حسن از من پرسید این حسنک چه گرده که بوسهل این چنین در پی ریختن خون اوست؟

گفتم: «نیکو نتوانم دانست، این مقدار شنوده‌ام که: یک روز بر سرای حسنک شده بود، بروزگار وزارتش، پیاده و بدراعه، پرده‌داری بروی استخفاف کرده بود و وی را بینداخته». گفت، «ای سبحان‌الله، این مقدار شغر را از چه دردل باید داشت؟»

گویا روزی در زمان وزارت حسن بوسهل سوزنی به در خانه انیر حسنک می رود در حالی که سر و ضع مناسبی نداشته بود و یکی از محافظان خانه حسنک بوسهل را از آن مکان دور ساخته بود.
خواجه احمد حسن گفته بود: سبحان الله این مطلب این قدر مهم نیست که این جنین بدل گرفته شود. و این که به سلطان بگویید که من نذرها کردم که دست در خون دیگران نداشته باشم. و در مورد حسنک از ابو نصر مشکان باید پرسید.او حقیقت را می دانم. ولی امیر را نصیحت می کنم خون مردم ریختن همچون بازی نیست.(
خواجه بونصر مشکان زوزنی ، دبیر دیوان رسالت سلطان محمود و پسرش سلطان مسعود بود. گفته شده که بدستور مسعود او را مسموم ساختند. مزار او هم اکنون در مصلای شهر مشکان و در نزدیکی سبزوار است.گزارش بیهقی حکایت از آن دارد که سلطان مسعود در اواخر عمر بونصر بر او خشم گرفته بود.البته بیهقی می گوید که گزارشات در باب مرگ او بسیار است و لی مرا با آنها کاری نیست.


ادامه دارد...

رازهای کتابخانه من(۳۱): ورود به معبد فلسفه: فلسفه و حکمت ایرانی(۲)


ادامه از نوشتار پیشین

حکمت ایرانی


وجود مجهول ابدی است
زمانی که در هفده سالگی شروع به خواندن کتاب۸۴- حکمت الهی استاد الهی قمشه ای کردم که در دوجلد به نگارش در آمده بود احساس این را داشتم که در فضایی قرار گرفته ام که ابن سینا، فارابی و ملا صدرا قرار داشتند. آن پهنه و عرصه باشکوهی که سالها ابن سینا و فارابی یکه تاز آن بودند. 

شنیده بودم که ابن سینا بمدت پانزده سال در اصفهان تدریس می کرده و هنوز خوشبختانه مدرسه یا کلاس درس او باقی است.

اگر چه چند ین مرتبه از اصفهان بازدید کرده ام ولی هنوز فرصت این را نیافته ام که از ان مدرس و محل درس حکیم، فیلسوف و دانشمند ایر ان بازدیدی بعمل آورم.

آن زمان  که من به فلسفه روی اوردم کتاب شفاء و کتاب اشارات که کتابهای اصلی فلسفی ابن سینا هستند و کتاب فصوص فارابی فقط به عربی موجود بود. این درست بود که من از سیزده و چهارده سالگی عربی آموخته بودم، ولی برای درک کتابهای این دانشمندا ن که بنابه اجبار زمان به عربی  تخصصی نوشته بودند، به تسلط بیشتری بر این زبان نیاز بود.


ولی خوشبختانه ۸۵- دو جلد کتاب حکمت الهی استاد قمشه ای بزبان پارسی نوشته شده بود و این برای من به معنای کلید ورود به معبد فلسفه حکما و فیلسوفان ایر انی بود. 

وجود چیست؟ 

یکی از نخستین نکاتی که استاد قمشه ای  در فصل اول که در باره "وجود" نوشته شده بود بعنوان نتیجه ذکر کرده بودند این بود که :"وجود مجهول ابدی است، و مفهوم آن بدیهی..."
این جمله مرا به تعجب واداشت. چرا وجود مجهول ابدی است ولی مفهوم آن بدیهی است. استاد در توضیح گفته بودند که وجود خودش مجهول ابدی است چون همه می خواهند بدانند وجود چیست و لی در ضمن که مفهوم وجود برای افراد بدیهی است و لی تعریفش ممکن نیست.
دیگر این که برخی بر این باورند که وجود ذهنی است و برخی معتقدند وجود خارجی است یعنی در خارج ما به ازآء دارد . و گروهی معتقدند وجود هم می تواند ذهنی باشد و هم در خارج موجود باشد. 


برای مثال "اسب" حیوانی است و یا شی جانداری است که در خارج موجود است. یعنی وقتی به واژه اسب بیاندیشیم می توانیم در خارج از جسم خود آنرا نیز بیابیم لمسش کنیم اندازه قامت او را با وسیله مشخص کنیم، با چشمان خود ببینیمش ! پورسینا این اجسام را جسم طبیعی می نامد و می گوید که جسم طبیعی حتما باید از ماده تشکیل شده باشد و دا رای طول و عرض و ارتفاع باشد، یعنی بتوان آنرا اندازه گرفت.
اما زمانی که به واژه"حقیقت"، "فضیلت" فکر می کنیم این واژه ها مثال جسمی خارجی ندارند. یعنی در خارج چیزی بنام حقیقت و فضیلت وجود ندارد. ولی در ذهن ما هر دو واژه شناخته شده هستند.

عدم چیست؟
پور سینا بر ای عدم یا نیستی هم نوعی ارزش قایل است و می گوید در هر عدمی و در هر نیستی ، وجود بالقوه قرار دارد، و اصلا برای آن که چیزی بوجود آید ، باید یک عدم و نیستی باشد که وجود در آن و یا بجای آن قرار گیرد.پس شرط تشکیل وجود این است که عدمی و نیستی باشد.

حکیمان و فیلسوفان ایرانی یک تعریف دیگر برای وجود و عدم دارند و آن این است که: وجود، عدم عدم است، و عدم، عدم وجود است.

یعنی هرگاه وجود باشد عدم نیست و هر گاه عدم باشد وجود نیست. منتهی بنظر پور سینا وجود به عدم نیاز دارد، چون تا عدمی نباشد وجودی تشکیل نخواهد شد ولی عدم برای بودن به وجود احتیاج ندارد.

عدم عدم
پور سینا در کتاب سماع طبیعی می گوید: این عدم عدم خاصیتش کائن بودن است و چون وجود حاصل شود دیگر عدمی وجود نخواهد داشت.
سپس وی توجیه ساده تری می آورد و می گوید : عدم ذاتا وجود ندارد بلکه بودنش عرضی و اصلا " عدم" به معنی نبودن چیزی معین در چیزی است ،با این تفاوت که بصورت بالقوه در آن وجود دارد.

مثال: باغچه ای را درنظر بگیرید که هیچ گل وگیاهی در آن موجود نیست، ولی می توان در آن گل و گیاه بوجود آورد.
چون زمین و خاک باغچه این ویزگی بالقوه را دارند که در آنها گل و گیاه بوجود آید. ولی همین گل و گیاه را نمی توان در فضای خالی بدون زمین و خاک بوجود آورد. یعنی فضای خالی دارای این ویژگی بالقوه نیست که گل و گیاه در آن بوجود آید . نتیجه : هر عدمی دارای خاصیت بالقوه برای هر وجود ی نیست. و یا بعضی عدمها اصلا دارای ویژگی بالقوه نیستند که جیزی در عرصه آنها  وجود آید.

ژان پل سارتر فلسفه دان فرانسوی عدم عدم را نیستی صرف معرفی کرده است.

ادامه دارد...


امیر تهرانی

ح.ف

تا اینجا ۸۵ جل 

رازهای کتابخانه من (۳۰): جهان پر شکوه رمان و داستان (جنایت و مکافات(۳)


ادامه از نوشتار پیشین


جنایت و مکافات داستایوفسکی  (۳)


در دو نوشتار قبلی داستان جنایت و مکافات نوشته داستایوفسکی را تا آنجا شرح مختصر دادم که کاراکتر اصلی داستان یعنی جوان آس و پاسی بنام راسکلنیکف که حالت روان پریشی هم پیدا کرده پیرزنی رباخوار و خواهر او را با تبر به قتل می رساند.نام اصلی داستایوفسکی فئودور میخایلاویچ داستایوفسکی است. این نویسنده را مشهورترین نویسنده رمان نویس جهان در ارتباط با روانشناسی افراد روانپریش می دانند. برادران کارمازوف، یادداشتهای یک نویسنده، قمار بازو همین جنایت و مکافات از داستانهای مشهور او هستند.

خود او از صرع رنج می برد. قمار باز حرفه ای بودو شاید رمان قمار باز او بی ارتباط با خوددا ونباشد. وی فارغ التحصیل از دانشکده افسریبا درجه ستوان مهندس بود. زمانی او را در سیبری زندانی کردند و یک روز هم او را در مراسم اعدام قلابی حاضر ساختند.
اگر کتاب جنایت و مکافات و شخصیت روانی قهرمانان آن بدقت بررسی شود، ودر حین مطالعه به آنان دقت شود خواننده در می یابد که چگونه مشکلات روح افراد ضعیف و یا افرادی که از درد روحی رنج می برند را برای انجام جرم و جنایت اماده می سازد.

ادامه داستان جنایت و مکافات

به هر حال راسکلنیکف وقتی پیرزن ربا خوار و خواهرش را که چهره راسکلنیکف را دیده بود به قتل رساند در حال فرار ازخانه پیرزن بود که دو نفر به در خانه پیرزن رسیدند و راسکلنیکف در را از داخل چفت کرد.
آنها در را می کوبیدند و جوابی نمی آید. به همین دلیل از خود می پرسیدند که اگر در از داخل جفت است یعنی پیر زن در خانه است ، و اگر در خانه است چرا در را باز نمی کند؟ به همین دلیل سراغ سرایدار رفتند ، که راسکلنیکف از فرصت استفاده کرده و گریخت.

قاتل جوان به همه چیز مشکوک شده بود هر آن فکر می کرد دستگیر می شود چند بلر تصمیمی می گیرد خود را تسلیم کند، ولی باز عقب می نشیند.
بیمار می شود، نیمه بیهوش بر تخت می افتد ، مدتها مریض می ماند، در این مدت آن دونفر که به سراغ پیرزن ربا خوار رفته بودند و یک نقاش به جرم قتل زن رباخوار و خواهرش دستگیر می شوند. نقاش محکوم و متهم اصلی شناخته می شود، راسکلنیکف کیف پول و آثار جرم را در زیر تخته سنگ بزرگی پنهان می کند.
دوست او رازومیخین در این مدت به او کمک می کند و ناستازیا دختر کلفتی که در آن ساختمان کار می کند برای او غذا و چای می برد، سوپ به حلق او می ریزد ، پزشک بالای سر او می آورند.
پس از قتل سایه جرم و جنایت هم چون مکافاتی سخت همواره همراه راسکلنیکف است. وقتی آثار جرم راپنهان می کند، احساس ارامش می کند. .
یکبار که از کنار ساختمانی که قتل را در انجا انجام داده می گذرد از نگاه کردن به ساختمان وحشت می کند. از لحظه انجام قتل به بعد او یک همراه همیشگی دارد و آن ترس و وحشت و یک همزاد درونی ناپیدا که فقط،خودش آنر حس می کند و آن مالیخولیای مکافات است.
او دراین مدت دوبار دچار خوشحالی کاذب می شود یکی از آنها موقعی است که وقتی به کلانتری احضار می شود که از ترس در حالت قالب تهی کردن بود، ولی وقتی می فهمد بخاطر سفته ای بوده که سر موقع پرداخت نکرده چنان انرژی می گیرد که به افسر درون کلانتری بشدت می توپد.
خوشحالی کاذب بعدی زمانی است که اثار جرم را در زیر ان سنگ بزرگ و درجایی دور از محل اقامت خود پنهان می سازد.

ادامه دارد..

رازهای کتابخانه من(۲۹): زبانهای خارجی: کدام فرهنگهای لغت مناسب هستند؟(۲)


فرهنگ های لغات و اصطلاحات
تا آنجا که به زبان انگلیسی مربوط می شود ضرورت دارد که یک فرهنگ لغت که مورد استفاده همگان است از ویژگیهای زیر بر خوردار باشد:


-حد اقل مابین ۳۵ الی ۴۰ هزار واژه و اصطلاح رایج انگلیسی و برابر های فارسی آنها را در بر داشته باشد.

-تلفظ آوانگار بین المللی IPA در آن موجود باشد.

تلفظ های بریتانیایی و آمریکایی به تفکیک صورت گرفته باشد.

مثال های مناسب برای نشان دادن کاربرد واژه ها در جمله وجود داشته باشد.

واژه های تخصصی در حوزه های مختلف علمی به همراه معادل های فارسی آنها ذکر شده باشد.

حوزه های معنایی از هم تفکیک شده باشد.


در ضمن ترتیب مدخل های انگلیسی،تلفظ ها، حالت های دستوری ،نشانه گذاری¤ , نشانه ویرگول برای جدا کردن واژه های فارسی , شماره گذاری معادل ها , نشانه پرانتز( ) که در کاربردهای مختلف بکار گرفته شده است.نشانه قلاب در کاربرد های مختلف , نشانه های مساوی برای ارجاع به مدخل ها , شماره گذاری مدخل ها نیز در فرهنگ وجود داشته باشد. برای مثال فرهنگ جدید حییم که تحت عنوان فرهنگ معاصر حییم چاپ شده همه این موارد ملحوظ شده اند.
این ویژگیها در خود صفحه معرفی فرهنگ درج شده اند.
فرهنگ کوچک معاصر حییم بیشتر مناسب دانش آمزان و دانشجویان و یا کسانی است که آموزش زبان انگلیسی را بطور جدی شروع کرده اند.

فرهنگ لغت فارسی به انگلیسی
من از سن پانزده سالگی که یادگیری زبان انگلیسی را شروع کردم از دو فرهنگ فارسی انگلیسی زیر بسیار استفاده نمودم:
-فرهنگ فارسی به انگلیسی حییم
-فرهنگ فارسی به انگلیسی کاووسی برومند.
.
اولین فرهنگ فارسی انگلیسی حدود چهل هزار و دومی یعنی فرهنگ فارسی انگلیسی کاووسی حدود ۵۵۰۰۰لغت دارد و این فرهنگها با فرهنگ انگلیسی فارسی حییم نیاز دانش اموزان و کسانی را که اموزش زبان را شروع کرده بودند. بکار می آمد. البته امروزه فرهنگهای معاصر. فرهنگهای آریانپور و...نیز وجود دارند که بیشتر بکار مترجمان و سطوح بالاتر می خورد که در نوشتار بعدی به آنان می پردازم.

لازم به ذکر است که من از سن بیست سالگی مداوما از فرهنگ اانگلیسی به انگلیسی وبستر در قطع کوچک و دوسال بعد بطور مداوم و بر ای چهل سال از فرهنگ انگلیسی به انگلیسی وبستر استفاده کرده ام.

ادامه دارد...

رازهای کتابخانه من(۲۸): زبانهای خارجی: فرهنگ های لغات(۲)


فرهنگ های لغات 


ابتدا بر ای تغییر ذائقه هم که باشد به یکی از تجربیات و خاطرات  شیرین خودم  می مردازم  که سودمندیهای یادگیری زبان های دیگر ملل  را نشان می دهد.

سالها پیش و برای مدتی بنا به معرفی یکی از دوستان در شرکتی معظم کار کردم که بعدها وزارتخانه شد. با توجه به آن که این شرکت قبلا بتوسط گروه ایر انی انگلیسی اداره می شد تمام دفاتر فنی ، علمی ، وحتی اداری به انگلیسی بودند. من در آن سازمان مسئولیت سنگینی داشتم و بخش من حدود بیست کارمند داشت که بعض از آنها افرادی بودند که نوزده بیست سال در آن سازمان کار کرده بودند.
یکی از بخشهایی که جزو ما بودند بخش کامپیوتری بود که اطلاعات را از روی برگه ها ی چاپی به درون کامپیوتر می فرستادند. البته کامپیوترهای سی سال پیش!
 روزی دفعتا متوجه شدم که جعبه هایی انباشته از این برگه های چاپی حاوی اطلاعات در راهرو طویل مقابل اتاق من انبار شده است. حدود یک هفته این جعبه ها دست نخورده بر جای خود باقی ماندند.وقتی از مسئول مربوطه علت عدم انجام کار بر روی برگه ها را پرسیدم پاسخ داد که: "اطلاعات برگه ها کلا به زبان انگلیسی است و دوم آنکه ما نمی دانیم چگونه این اطلاعات را بدرون کامپیوتر وارد کنیم. قرار است همه اینها به انگلستان فرستاده شود . تا آنجا یک به یک بررسی کافی بعمل امده و اطلاعات مربوطه استخراج و برای ثبت د ر کامپیوتر به نگارش در ایند‌."

یکی از برگه ها را برداشته و پشت میز کارم مطالعه کردم. چون انگلیسی می دانستم متوجه شدم که چه نوع اطلاعاتی بر روی برگه ها ثبت شده است و از همه مهمتر این که  بایک فرمول ریاضییاتی می توان َاطلاعات و آمار و ارقام را محاسبه نمود و بصورت قابل استفاده درآورد.


همه آنچه را که در یافته بودم به مسئول بخش کامپیوتری توضیح دادم و گفتم سعی کند با این فرمول ریاضی اطلاعات را به کامپیوتر بدهد.
یک هفته بعد اثری از جعبه های حاوی برگهای اطلاعات و آمار و ارقام نبود. وقتی پرسیدم چه بر سر آنها امد گفتند : "خوشبختانه کامپیوتر با روش و فرمول ارایه شده تطابق نشان داده و اطلاعات در کامپیوترها ذخیره شدند. "
با آنکه من شش ماه پیش به آن شرکت رفته بودم بخاطر این موفقیت پایه ۱۲ کاری به من دادند که البته من به دلایل شخصی بیش از یک سال در آنجا نماندم.

فرهنگهای لغت که مور استفاده من بوده است:
این فرهنگها تا آنجا که به زبانهای خارجی مربوط می شود رکن و بنیان اصلی کتابخانه من بوده و هستند. من مانند بسیاری از زبان آموزان لغات و اصطلاحات زبانها یی را که آموخته ام از همین فرهنگهای لغات و اصطلاحات بوده است.
زبان آموزی که روش صحیح استفاده از فرهنگهای لغات و اصطلاحات را بداند نیمی از راه زبان آموزی را پیموده است. در ضمن چون سالها به شغل جنبی ترجمه نیز اشتغال داشتم این فرهنگهای لغات همیشه مرا یار و یاور بوده و صحت ترجمه های نرا تا حدود زیادی تسهیل کرده اند.

نخستین فرهنگ ها

۷۶-فرهنگ لغات دو زبانه حییم انگلیسی به فارسی
۷۷-فرهنگ لغات فارسی به انگلیسی حییم
اطلاعاتی که در ویکپدیا در مورد سلیمان حییم وجود دارد می گوید:

" سلیمان حییم اولین فرهنگ دوزبانه خود را، به نام فرهنگ جامع انگلیسی ـ فارسی، ارائه کرد. جلد اول در ۱۳۰۸ش و جلد دوم در ۱۳۱۱ش در تهران به چاپ رسید. این فرهنگ مفصّل و روشمند، به دلیل همکاری با آمریکاییان در کالج البرز و گروه میلسپو و دستیارانش، گرایش به انگلیسیِ آمریکایی دارد.

حدود ده سال بعد (تهران ۱۳۲۰ش و ۱۳۲۲ش، ج ۲)، همین فرهنگ با ویرایش و توسعه واژگان و با نام فرهنگ بزرگ انگلیسی ـ فارسی چاپ شد. در آن زمان حییم در شرکت نفت ایران و انگلیس کار می‌کرد و با اصطلاحات بریتانیایی بیشتر سر و کار داشت. در این فرهنگ، گرایش انگلیسیِ بریتانیایی غالب است.[۱]

حییم که قواعد کار را به‌درستی شناخته بود، چندی بعد (تهران ۱۳۱۲ش و ۱۳۱۴ش)، با استفاده از برگه‌های مدخل‌های فرهنگ جامع انگلیسی ـ فارسی، فرهنگ جامع فارسی ـ انگلیسی را در دو جلد به چاپ رساند[۲] و از آن پس، فرهنگ نویسی را تا آخر عمر ادامه داد.

شروع به کار فرهنگ نویسی ویرایش
فرهنگ بزرگ انگلیسی به فارسی حییم مفصّلترین اثر اوست که حدوداً شامل ۵۵ هزار مدخل و ۲۵ هزار زیرمدخل است که از میان مجموعه‌ای از لغتنامه‌ها دستچین شده‌است. چون وی عقیده داشت آموختن علم اولین شرط پیشرفت اجتماعی است، سهمی که در این فرهنگ برای لغات علمی قائل شده بیش از حد معمول فرهنگهای عمومی است.

حییم سال‌ها اصطلاحات رایج در حرفه‌های گوناگون را به دقت ضبط کرده بود و می‌کوشید به جای ساختن لغت، واژه‌هایی را که بین اهل فن مرسوم است به کار بَرَد. گفته‌اند که گاه در جستجوی ریشه بعضی لغات، کار خود را رها می‌کرده و به گفتگو با صنعتگری که مشغول کار بود، می‌پرداخت.

سلیمان حییم با زبان و ادبیات فارسی و آثار بزرگان ادب و واژگان کهن آشنا بود و در دادن معادلها ترجیح می‌داد از کلمات فارسی (هر چند غیر مصطلح و مهجور) و سپس از کلمات عربی استفاده کند و کلمات اروپایی رایج در فارسی را عمداً به کار نمی‌برد.

البته در این اواخر انتقاداتی بر فرهنگهای حییم بخاطر عدم تطابق با قوانین بین المللی فرهنگ لغت نویسی شده بود."


سایمان حییم فرهنگهای دیگری را نوشت که عبارتند از:

۷۸-فرهنگ جامع انگلیسی ـ فارسی در دو جلد (۱۳۰۸ش و ۱۳۱۱ش)؛
فرهنگ جامع فارسی ـ انگلیسی در دو جلد (۱۳۱۲ش و ۱۳۱۴ش)؛
۷۹-فرهنگ فرانسه ـ فارسی (۱۳۱۶ش)؛
فرهنگ بزرگ انگلیسی ـ فارسی، دو جلدی (۱۳۲۰ش و ۱۳۲۲ش)؛
-۸۰فرهنگ انگلیسی ـ فارسی (۱۳۳۱ش)؛
۸۱-فرهنگ فارسی ـ انگلیسی (۱۳۳۳ش)؛
۸۲-امثال فارسی ـ انگلیسی (۱۳۳۴ش)؛
فرهنگ کوچک انگلیسی ـ فارسی (۱۳۳۵ش)؛
فرهنگ عبری ـ فارسی (۱۳۴۰ش)؛
۸۳-فرهنگ کوچک فرانسه ـ فارسی (۱۳۴۵ش


کتاب امثال فارسی - انگلیسی او از جمله کتابهایی است که هر کس که تمایل به تبحر د ر کار ترجمه و یا آموزش فارسی و انگلیسی دارد و می خواهد به زبان خارجی مانند یک خارجی سخن گوید بسیار مفید است.

البته یک فرهنگ اصطلاحات انگلیسی فارسی نیز در ایران به طبع رسید که توسط شاپور ریپورتر جاسوس و عامل اینتلیجنت سرویس در ایران به رشته نگارش در آمده بود. اگرچه این فرهنگ کمیاب است که شاید بخاطر شهرت بد ریپورتر و پدرش باشد ولی حکایت از تسلط او در تبدیل اصطلاحات و ضرب المثل های فارسی و انگلیسی به یکدیگر دارد.


ادامه دارد...


امیر تهرانی

ح.ف

تا اینجا ۸۳ جلد