ادامه از نوشتار پیشین
در نوشتار های پیشین از هدف فردوسی در سرودن شاهنامه و از ابتدای آن و سپیده دم تاریخ باستان ایران سخن گفتم.اما اکنون تصمیم گرفتم تا ابتدا فهرست همه مطالب شاهنامه را بیاورم که جوانان و کسانی که برای نخستین بار با این کتاب آشنا می شوند، فهر ستی از مطالب اصلی و سرفصل ها را در ذهن داشته باشند:
فهرست کتاب شاهنامه فردوسی
ادامه دارد.
۹۸-کتاب در در جستجوی معنا
دکتر فرانکل بسال ۱۹۰۵در وین بدنیا آمد و در همان شهر در ۱۹۳۰دانشکده پزشـکی را بپایـان رسـانید و در ۱۹۴۲کـهدر ابتدای کتاب آمده است:
ا"ین کتاب شرح اتفاقات و وقایع زندان نیست، بلکه سرگذشتی است از آنچه بر سر یک زندانی آمده است سرگذشتی کهریشه یابی واژه های جده و یده
یَد yad و یات yat ِلغاتی ترکی هستند که اصل انها واژه جَدَه است و به معنی به معنی « افسونِ باران خواندن» بوده است. ولی با طی زمان و گذشت ایام واژه سنگ نیز به یاد ویاتا اضافه شده و بصورتهای
اما می بینیم که با گذشت زمان واژه های «سنگی که باران می آورد»jada Cilan(mo)(مغولی)، yada,yede-tas(t)ترکی، سنگِ یَدَ(پ)sang-e yada(p)فارسی، و حجَرُ المطر(ه)hacaru'l-matarعربی ور این زبانها پدیدار شده است. در آن دوران ا فسونگری که با این فن آشنا بود یَدَه چی/ یده چی yede-ci,jada-ci خوانده می شد.
درباره افسونگری جَده یا سنگ باران زا، کاترمر Quatremere منابع و اشاره هایی را که در کتابهای تاریخی در اینجا و آنجا یاد شده است زودتر از دیگران جمع آورد و معرفی کرد. "
1- افسونگری جَدَه در«ثبت دیده ها و شنیده های غرب(چین)»
درباره افسونگری جَدَه یا درباره سنگ باران زا شرح هایی چند می یابیم، اما توضیحی در مبحث« رسوم» در شرح دیده ها و شنیده های آسیای میانه تألیف چوُن یوُان71(6) Chunyuan به نام «ثبت دیده ها و شنیده های غرب(چین)»(سال 42 دوره کنریوُ Kenryu، برابر 1777م، و در مقدمه مؤلف، جلد هفتم) آمده که از جالب تر از همه است.
این شرح نه فقط نسبهً مفصّل و دقیق است، که حاوی اسنادی است در زمینه اسلام آوردن ترکها و مغولها نیز می باشد که در پاسخ به امپراطور آمده است:
«این شیئی مثل سنگ است، و به رنگهای آبی و زرد و سرخ و سفید و سبز و سیاه و گونه گون(یافت می شود). اندازه کوچک و بزرگ دارد. آن را از شکم گاو و اسب می گیرند، و نیز از پشت سوسمار زنده و سرِ خوک بیابانی. سنگ هایی که از شکم (چارپایان) می گیرند بهترین است.
مسلمانان هنگامی که از خدا التماس باران دارند، شاخ بید به این سنگ می بندند و آن را در آب پاک می گذارند، و باران می بارد. چون خواهند که باد بروَزَد، کیسه بزرگ بر دُم اسب می بندند، و چون می خ اهند که سایه بوجود آید کیسه ای کوچک به دم اسب می نهند. بدینسان، برای هر درخواستی باید آن را در جایی دیگر بنهند تا کارگر شود. مسلمانان و مردمِ... در فصل تابستان برای ایمن ماندن از گرما به هنگام سفر این افسون را به کار می برند...»
این شرح با آنکه جاهایی از آن مبهم است و دریافته نمی شود، اما بخوبی می رسانَد که سنگ جَده در بدن حیوانها درست می شود و بیشتر همان سنگ سرگین bezoar-stone (پادزهر، زهر مهره، پادزهر) است، و طرز استفاده از این سنگ و افسون آن در طلب باران یا باد یا ابر تفاوت می کرد،
و هم چنین مغولان چادرنشین که به آیین لاما عقیده داشتند و هم ترکان اویغور که مسلمان بودند این شیوه را به کار می بردند. هوُی رِن hui-ren که در این شرح آمده نامی است که اوُیغوران مسلمان را به آن می خواندند و شاید که تورشوته toershute مثل تورهوته toerhute مقلوب تورقوت در آوانویسی این نام به خط چینی است، و ئه لوته e-lute که با دو لفظ با قرائت نزدیک به هم آوانویسی شده است مغولان غربی، همان طایفه قُلماق و طایفه اویرات، را می رساند.
این شرح از دیرباز مورد توجه دانشمندان روس بوده است، و ترجمه های متعدد از آن می یابیم. دانشمندان غرب اروپا در سده نوزده از این ترجمه ها بهره بردند؛ چنانکه وامبری نوشته که از این سندِ «ثبت دیده ها و شنیده های غرب» از طریق فرهنگ ترکی و تاتاری( نشر سالهای 1869 تا 1871) ویراسته بوداگُف استفاده کرده(7)؛
وامبری در حاشیه مدخلِ جَده در «فرهنگ زبان کهن مغول»(نشر سال 1944) ویراسته کوروفسکی نوشته که از کتابی درباره زوُنَقاریا از بیچورین Ikinf(Bicurin)نقل شده ، اما مضمونش با نوشته «ثبت دیده ها و شنیده های غرب» تقریباً یکی است.
شرحی نیز درباره جده در «سفرنامه پکن» تألیف تِماکوفسکی وجود دارد . . پس، این شرح ها بی گمان از «ثبت دیده ها و شنیده های غرب»ترجمه شده یا از مرجع واسطه ای نقل شده است.
نکتهای که نمی توان نادیده گرفت این است که چنانکه وامبری بروشنی نوشته، در نقل از«ثبت دیده ها و شنیده های غرب»، (کلمه مرکب)هویی رِن huiren را، که در اصل به معنی مسلمان است، همان «تَرک»گرفته؛ و از این رو در شرح ترجمه شده آمده که پرداختن به افسونگری جَدَه فقط کار ترک های بیابان نشین غیرمسلمان- یا شمنی-بوده، و این اشتباه است.
ناحیه هایی در شمال کوههای تیان شان Tian shan وجود دارو که پستی و بلند ی بسیار دارد، مانند زوُنقاریا، حوضه رودِ و سمیرچه، این ناحیه ها علاوه بر سرما به شدت تغییرات هوا معروف هستند.
گمان می رود که جَده یا باران خواستن با سنگ جادو در روزگاران گذشته در میان مردم این نواحی پیدا آمده باشد. اینکه میر عزّت الله، مسافر هندی در اوائل سده نوزده، گفته که این افسونگری فقط در نواحی سرد شمال آسیای میانه مؤثر است نمی تواند مطلبی را ثابت کند.
افسونگر بارانساز
گذشته از این، در شرح مملکت یوُئه- بان Yueban در مبحث ژیوژوان xiyozhuan در جلد یکصد و دوم کتاب تاریخ بِی وِی Beiwei چنین می یابیم که فرستاده ای که در سال 448م به چین آمد گفت:« در این کشور افسونگر بزرگی هست. هرگاه که طوایفِ روُروُ Ruru به قصد غارت به اینجا تاخته اند، آن افسونگر باران متمادی و برف و باد شدید و سیلاب به وجود آمده و بیست- سی درصد مهاجمان از سرما یخ زده و مرده اند.»
این نخستین سند معتبری است که نشان می دهد که در میان چادرنشینان حوزه رودِ ایلی و سمیرچه، جده یا افسونِ باران خواستن با سنگ از قدیم به کار برده می شد. البته محدوده زیست قوم یوُئه- بان معلوم نیست، و حتی نمی دانیم که ترک بودند یا نه. اما نوشته ای در فصل توجوُئه ژوان Tujue zhuan در جلد پنجاهم کتاب تاریخ ژوُئو zhou می گوید که نیشیدوُ Nishidu نیای توجوُئه حالت عجیبی داشت، و بارها باد و باران فرا می خواند. او دو زن داشت، و می گویند که یکی از این دو خدای تابستان و دیگری خدای زمستان بود. این می بایست هنگامی باشد که قوم یوُئه بان هنوز در زوُنقاریا بودند، و پیوستگی نزدیک جَدَه و ترکان را نشان می دهد.
در سده دهم هم ابودُلف عرب که شاعر دربار سامانی در آسیای میانه و نیز مسافر( این نواحی) بود، با آنکه این نام را نیاورده گفته است که میان ترکان قماق( از اقوامی که بعد جای خود را به قیچاقان دادند)در ناحیه رود ارتیش جادوی«طلب باران»معمول بوده است.
محمود کاشغری در میانه سده یازدهم نوشته که در زیستگاه قوم ترکِ یغما در ناحیه میان کوههای تیان شان Tian-shan و بخصوص در حوضه رود ایلی Ili و نواحی جنوبی ترِ تیان شان مشاهده کرده بود که برای فرونشاندن آتش سوزی از این جادو استفاده می شد.
کسی که کلمه یَد، یات را، که باید شکل قدیم«جَده» باشد. برای نخستین بار از واژگان زبان این قوم یغما ثبت کرد، همان کاشغری است. این کلمه را مغولان تابع چنگیزخان با مصداق افسونگری آن- چنانکه در میان نایمانهای ترک و دیگر اقوام فر گرفتند و با بالا گرفتن کار مغولان باز در میان اقوام ترک رایج شد.
ادامه دارد.
امیر تهرانی
ح.ف
ادامه از نوشتار پیشین
سنگ یده و یا سنگ باران ساز
در مقاله نخست و در ارتباط با علوم پنهانی و اسرار دانشهای مخفی از چیزی بنام سنگ یده یعنی سنگ دستی باران ساز سخ به میان آوردم. سنگی که قدیمی ها معتقدبودند با انجام کارهای مختصری مانند دعا خواندن و نیایش در کنار آن و یا دو نوع از این سنگ را بر هم مالیدن می توان باران تولید کرد.
در جستجوی مطالب در ارتباط با این سنگ به گزارشاتی رسیدم که می گفتند چنین سنگی در شهر اردبیل و در میدان تا دوران صفویه وجود داشته است.و گزارشات دیگر گفته اند که این سنگ در بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی نگهداری می شود. ولی من چند سال پیش از شهر دوست داشتنی ار دبیل و آثار باستانی فوق العاده ارزشمند آن بخصوص بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی بازدید کردم و از این سنگ خبری نبود .
پیش از بر رسی گزارش مربوط به سنگ باران ساز اردبیل گوشه هایی از مقاله جالب یک استاد دانشگاه توکیو ژاپن را همراه با توضیحاتی می آورم که ما را در بررسی تاریخچه این اثر اسرار آمیز یاری می کند.
شادروان مجتبی مینوی در افزوده های خود بر کتاب سیرت جلال الدین منکبرنی نوشته است:
« این عمل جادوگری باران و برف آوردن بوسیله سنگ مخصوص را به ترکی یای و به زبان مغولی جَدَه می گفتند، و سنگی که به کار می بردند سنگ پادزهر بوده است...و آن را یِده و جده تاش می خواندند، و کسی را که واقف بر این علم بوده است و این عمل را انجام می داده، یای چی، یَدَه چی، جَده چی می نامیدند»اخیرا گزارش جالبی در ارتباط با سنگ باران ساز اردبیل منتشر شده که من اصل گزارش را با ذکر منبع در اینجا می آورم:
منبع : خبر گزاری تسنیم
ادامه دارد...
امیر تهرانی
ح.ف
تا اینجا ۹۷ جلد
کتاب جاودانه هزار ویک شب چگونه بوجود آمد؟
من یکی از نخستین نسخه های کتاب هزا ر و یک شب را خواندم که کتابفروشی و انتشاراتی کلاله خاور با مدیریت محمد رمضانی و در سال ۱۳۱۵ شمسی در ایران به جاپ رسانده بود.
این کتاب در زمان قاجار و بوسیله عبدالله طسوجی از عربی به پارسی ترجمه شد. یعنی کتابی که ایرانیان سهم بزرگی در آن داشتند به زبان عربی موجود بود که مردم ایران از آن سر در نمی اوردند.
این در حالی است که کتاب هزار و یک شب پانصد سال قبل توسط آنتوان لگران فرانسوی به فرانسه ترجمه شد و بعد به انگلیسی ترچمه گردید.یعنی دورانی بود که ترجمه فرانسه و انگلیسی هزار ویک شب موجود بود ولی مردم ای ان از خواندن هزار و یک شب محروم بودند.چون ترجمه پارسی از آن در دسترس نبود.
حسن کتاب هزار و یک شب چاپ کلاله خاور در مقدمه عالمانه و تحقیقی شادروان علی اصغر حکمت نویسنده، دانشمند و سیاستمدا ر آن دوران بود. تاریخچه ای که حکمت برای هزار و یک شب تهیه کرده هنوز بعنوان مرجع اطلاعات بکار می رود.
حکمت تاریخ نگارش و جمع آوری داستانهای هزار و یک شب را به دوران پیش از هخامنشی می رساند و برخی قصه ها و داستانها را هندی می داند.
در هزار ویک شب داستان از سرزمین های محتلف ایر ان، هند، مصر، عراق(بغداد) و جود دارد و نشان می دهد که پس از ترجمه اصل کتاب از هندی به پارسی که به هزار افسان معروف بوده در قرن سوم هجری به عربی ترجمه شده و از مصریان و اعراب نیز داستانهایی بر آن افزوده شده است.
این کتاب بر ادبیات غرب اعم از امریکا و اروپا تاثیر بسیاری گذارده چنانکه خورخه لوئیس بورخس نویسنده مشهور آرژانتینی همه آثارش را مدیون هزار و یک شب می دانست .
غربیان آنقدر در این کتاب تفکر کردند تا به کمک آن و داستانی که این کتاب بر مبنای آیاتی از قران عرضه کرده تمدن گمشده قوم عاد و شهر گمشده ارم را از دل خاک و پس از قرنها بیرون کشیدند.
همان گونه که علی اصغر حکمت در مقدمه کتاب نگاشته هیچ کتابی به اندازه «هزار و یک شب» معرف وئژگیهای مشرق زمین نیست، و شاید هیچ کتابی به اندازه هزار و یک شب یادگار و یادآور مشرق زمین نباشد.
هزار و یک شب کتاب قصه ها و افسانه های قدیم کشورهایی چون ایران، هند و برخی سرزمین های عربی است و باز به قول بورخس به یک گنجینه ادبی فراملیتی تبدیل شده است. حکمت معتقد بود که هزار و یک شب اطلاعات مفیدی در باره آداب و رفتار و کردار مردم سرزمین هایی چون ایران، مصر، شام(سوریه)، عراق ارائه می کند .
در این کتاب از تمدن ساسانی تا حکومتهای عباسیان ، خلفای فاطمی و فرزندان آنان، و سرزمین های اسلامی سخن می گوید، و همه مطالب را در قالب قصه بیان می کند.
آغاز کتاب چگونه بوده است؟
کتاب با دو گزارش اروتیک از خانه و قصر دو برادر ایرانی که از فرزندان شاهان ساسانی بودند آغاز می شود. دوبرادر که شهر باز و شاه زمان نام داشتند هر کدام بخاطر خیانتهای همسران خود ترک زندگی مشترک می کنند. نخستین را شاه زمان تجربه می کند و آن زمانی است که او برای دیدا ر برادر عازم و دیار دیگرش می شود. ولی در اولین منزلگاه متوجه می شود که هدیه ای را که برای برادرش تهیه دیده بود جای گذارده به همین خاطر به قصر مراجعه می کند که ناگهان متوجه خیانت همسرش می شود.
زمانی که به قصر بر ادرخود وارد می شود چهره غمگین او برادر بزرگتر یعنی شهر باز را که سلطان سمر قند بود متوجه ساخته و از او علت را می پرسد.
ولی شاه زمان سکوت کرده و سخنی نمی گوید. شهرباز برادر را به نخجیر گاه می برد تا قدری گردش و تفرج کنند و خود عازم کاری می شود. ناگهان شاه زمان متوجه می شود که همسر برادر او نیز به بادرش خیانت می کند. در نتیجه او در می یابد که در این مصیبت تنها نیست.
وقتی شهر باز باز می گردد برادر را شادمان می بیند و علت این شادی و علت آن غمگینی را می پرسد . شاه زمان می گوید : علت غمگینی را باز گویم و لی علت شادی را نخواهم گفت.
سپس شاه زمان داستان خیانت همسر را شرح می دهد. و سپس در اثر اصرار برادر خیانت همسر بر ادر را نیز فاش می کند.
آنگاه هردو سمرقند را ترک گفته و آن قدر می روند تا به ساحل دریای عملن می رسند.وقتی در آنجا استراحت می کردند دیوی را می بینند که از درون دریا بر آمده و صندوقی بر سر دارد.
دیو صندوق در کنار نهاده و از درون آن دختری جوان و زیبا بیرون می آورد. دیو دختر را در شب عروسی از کنار داماد ربوده و در ون صندوق زندگانی کرده بود. چون خود به مهر دختر گرفتار شده بود.
وقتی دیو به خواب می رود دختر ، آن دو برادر را که از ترس بر بالای در خت رفته بودند به خود فرا می خواند و در ازای آن انگشتری از آنان می طلبد.
آن دو برادر مجددا به شهر و دیار خود باز می گردند و شاه زمان به انزوا روی آورده و از همه کس دوری می کند ولی شهر باز ضمن کشتن همه آنانی که به او خیانت کرده بودند هرشب دختری دوشیزه می طلبد و صبحگاه به قتل او فرمان می دهد.
این داستان آن قدر ادامه می یابد تا شهرزاد دختر دانا و تاریخ دان و اهل ادب وزیر خود خو استار می شود که به قصر شهر باز برود. و در ضمن از شهرباز می خواهد که خواهر ش دنیازاد را به قصر بیاورد تا در کنار او باشد.
آن دو خواهر با هم توافق کرده بودند که پس از ازدواج با شهر باز ، عروس یعنی شهرزاد از اتاق بیرون آمده و خواهرش از او بخواهد داستانی به صدای بلند روایت کند تا شهر باز هم بشنود.
از این زمان بعد است که شهرزاد قصه گو آعاز به داستانسرایی می کند و هر شب داستانی را شرح می دهد و این قصه گویی بنیان کتاب هزار و یک شب را رقم می زند.
شهر زاد قصه های خود را با این جمله آغاز می کرد: ای ملک (سلطان) جوانبخت شنیده ام که و یا : ای ملک جوانبخت...
AMIRTEHRANIRAD(H.F)
ادامه دارد