شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.
شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

هزار و یک کتاب که باید خواند :کتاب نیرنگستان نوشته: صادق هدایت فصل: فال ، مرغوا، شگون بدوخوب و عقب ماندگیهای ما



هزار و یک کتاب که باید خواند

کتاب نیرنگستان نوشته صادق هدایت

فصل: فال ، مرغوا، شگون بدوخوب

تقریبا می توان با صراحت تمام گفت که یکی از علتهای مهم عقب ماندگی ما در سیصد سال گذشته باورهایمان به فال و شگون بد و خوب بوده است. آن قدر فر صتهای خوب را بخاطر همبن باورهای نادرست و بی اساس از دست داده ایم و آن قدر زمینه برای بدی فراهم کرده ایم و آن قدر خود را از حقیقت دور نگه داشته ایم که شرح آن به یک کتاب مفصل نیاز دارد...و بسیاری از  این زیانها و عقب ماندگیها ریشه در همین باورهای نادرست دارند که هم چون چنگگ های انتقام بر زندگی ما زخم زده اند.

چگونه می توان پولدار شد؟

-پاشنه ‌های کفش که جلو هم جفت بشود صاحبش پولدار می‌شود.

دود و پول

-دود بسوی کسی برود پولدار است.

دنبال دست خوب باش!

اول روز یا اول ماه یا اول سال از کسی پول دشت بکنند که دستش خوب باشد تا آخر پولدار خواهند بود.

قلیان و پول در آوردن

میلاب قلیان بیفتد پول گیر کشندهٔ قلیان می‌آید بشرط آنکه میلاب را از کوزه بیرون بیاورد، سرش را ببوسد و دوباره سر جایش بگذارد. 

لباس وارونه پول ساز است

هر کس ندانسته لباس وارونه بپوشد پول گیرش می‌آید.

از پشت لباست غافل مباش!

پشت لباس مرد که تا بخورد پول گیرش میآبد.

مرد نان اور کیست؟

پشت مرد که بزنند و گرد بلند بشود نان خودش را می‌تواند در بیاورد.


پیشگویی آمدن میهمان: 

بشقاب و میهمان

-بشقاب که سه تا قطار بشود مهمان می‌آید، اگر ظرف کوچکی پهلویش باشد بچه هم همراه دارد.

تفاله چای و میهمان

-تفاله چائی که در استکان راست بایستد مهمان می‌آید.

تکه و صدای جرقه

-تکه که از دهن بیفتد مهمان میآید، قلیان که صدا بدهد و جرقه بپراند مهمان میآید.

سلام آب بی طمع نیست

-آب سلام بکند (در هنگام ریختن روی خودش برگردد و صدا بدهد) مهمان میآید.

عرق روی کوزه

-روی کوزه که عرق میکند مهمان میآید

خوش شانسی ها بد شانسی ها

- آب یا لقمه بیخ گلو بجهد سوقاتی میخورند.

روشنایی است!

لیوان آب برگردد روشنائی است.

سیگارو زن

سیگار که از یکطرف آتش بگیرد زن خوب گیر کشنده آن میآید.

آینه نشکند

-آینه بخت عروس بشکند یکی از عروس با داماد خواهد مرد.

زن ، خانه ، اسب

زن و خانه و اسب خوشقدم و بد قدم دارد.

ادامه دارد...

انتخاب 

امیر تهرانی

ح.ف

هزار و یک کتاب که باید خواند: کتاب طاعون نوشته آلبر کامو: درسهایی که می توان از کتاب داستان طاعون گرفت

هزار و یک کتاب که باید خواند

کتاب طاعون نوشته آلبر کامو

درسهایی که می توان از کتاب داستان طاعون گرفت 

من در این وبلاگ بخش هایی از کتاب طاعون نوشته آلبر کامو را آوردم...ولی آن چه مهم است این است که چه نتایجی می توان از این گزارش داستانی بدست آورد و دراین دوران طاعون زده استفاده کرد.


نخست آن که  در آخر کتاب در می یابیم که دکتر ریو همان گزارشگر و راوی داستان است،  یعنی پزشکی که به معالجه بیماران  مشغول بوده و چهره کلیدی طب و بهداشت شهر به شمار می آمده است. وهمین پنهانکاری دکتر ریو طرز تصور ما از خود دکتر ریو و گزارش او متفاوت می سازد.

دکتر ریو در گزارش خود اشاره ای غیر مستقیم به اوضاع پیش از طاعونی شهر دارد...بزعم او چنین شهری و چنین جامعه ای می تواند با احتمال زیاد با طاعون مواجه شود...
زیرا روح پیش طاعونی بر شهر از قبل سایه افکنده بود و مردم با اتخاذ یک فلسفه کاملا بازاری و مادی در زندگی خود راه را بر ای  ورود طاعون آماده کرده بودند:

-مردم هر روزه یک زندگی تکراری را می گذراندند که شامل  موضوعاتی می گردید مانندکار، کافه و سینما  رفتن و به عشقهای مبتذل و توخالی  پرداختن.

-آنان نسبت به وقایع غیر معمول شهر شان بی اعتنا بودند.

- آنان می دیدند که هر روز در گوشه کنار موشها یی که خون از پوزه اشان روان بود از لانه های زیر زمینی بیرون آمده، و در حالی که می لرزیدند جان می دادند. ولی هیچکس توجه جدی نشان نمی داد.

- مردم و حتی مسئولین دست اندر کار این مسائل غرق بی تفاوتی بودند. به همین دلیل  پاسخ و عکس العمل فوری نسبت به این پیش آگهی یعنی مرگ خون الود موشها داده نشد.

- برای مثال سرایدار ساختمانی براین باور بود که چند جوان ولگرد موشهای خونین مرده را بدرون ساختمان آورده اند. و بیمار کهنسال دکتر ریو معتقد بود که موشها گرسنگی کشیده و از فرط گرسنگی از لانه ها بیرون جهیده اند.

-هر کس مسئولیت کار را به گردن دیگری می انداخت و سعی می کرد خود و بخش خود را از زیر بار مسئولیت بیرون بکشد.

- حتی روزنامه معروف شهر گزارش کاملی از آن منتشر نکرد

-دکتر ریو ظهور موشهای مرده و پف کرده و خو ن آلود را هم‌چون آبسه چرکینی      می داند که سر باز کرده و همین به منزله اعلام خطر است...ولی اکثریت دوست نداشتند زندگی عادی و شخصی و راحتی خود را فراموش کرده و به یک مشگل همگانی بپردازند. دکتر ریو این حالت را یک نوع بیماری مجازی در مردم تلقی می کند.

-گزارشات دکتر ریو حکایت از نکته مهم دیگری دارد و آن این که مردم شهر اوران طاعون زده در زندگی  از روشی درست و آگاهانه استفاده نمی کردند و به همین علت لذت حقیقی زندگی حقیقی را درک نمی کردند.

- ودست اخر این که  طاعون است که  باعث می شود مفاهیمی مانند ؛ مسئولیت اجتماعی، آگاهی از زمان ، و... اهمیت پیدا کنند و باعث می  گردد که زندگی با بهره مندی بیشتری همراه باشد.
امیر تهرانی

ح.ف

هزار و یک کتاب که باید خواند: ۲۱ درس برای قرن بیست ویکم: نوشته نوح حراری: آلمان یا عربستان ؟


هزار و یک کتاب که باید خواند

۲۱ درس برای قرن بیست ویکم

نوشته نوح حراری

آلمان یا عربستان ؟

...درنظر بگیرید که فرهنگ های مختلف به چه شکل بسا بیگانگان، مهاجرین وً پناهندگان رفتار می کنند. تمام فرهنگ ها دقیقا به یک اندازه خارجی ها را نمی پذیرند.

فرهنگ آلمانی در ابتدای قرن بیست و یکم بیشتر با مدارای بیشتری با بیگانگان رفتارمی کند و بیشتر از فرهنگ عربستان سعودی پذیرای مهاجرین است. برای یک مسلمان بسیار آسانتر است تا به آلمان مهاجرت کند تا برای یک مسیحی که بخواهدبه عربستان سعودی مهاجرت کند. در واقع حتی برای یک پناهندة سوری مسلمانشاید مهاجرت به آلمان ساده تر از عربستان سعودی باشد، و از سال ۲۰۱۱ آلمان پناهندة سوری بسیار بیشتری از عربستان سعودی گرفته است.

 به همین شکل،کثرت شواهد نشان می دهد که فرهنگ کالیفرنیا در اوایل قسرن بیست و یکم مهاجرپذیرتر از فرهنگ ژاپن بوده است. بنابر این، اگر فکر می کنید که مدارا در قبال   بیگانگان و پذیرش آن ها خوب است، آیا نباید حداقل از این نظر فکر کنیم که فرهنگ آلمانی برتر از فرهنگ عربستان سعودی است و فرهنگ کالیفرنیایی بهتر از فرهنگ ژاپنی است؟


ادامه دارد

انتخاب

امیر تهرانی

ح.ف

گفتگو با خدا :نوشته نیل دونالد والش : دنیا همین گونه هست والا همه چیز بر چیده می شد.


هزار و یک کتاب که باید خواند

گفتگو با خدا

نوشته نیل دونالد والش   ترجمه مالکی

دنیا همین گونه هست والا همه چیز بر چیده می شد

...دنیا دقیقاً آنطور که هست، وجود دارد، تا تو این گونه قضاوت کنی. اگر دنیـا در شـرایط کـاملی وجود داشت، روند زندگیِ تو در خلق خودت (Self (به انتها می رسید. شغل وکالت، فـردا برچیـده می شد، اگر دیگر موضوع مورد منازعه ای وجود نداشت. شغل طبابت فردا برچیده مـی شـد، اگـر دیگر بیماری و مرضی وجود نداشت. شغل فیلسوف فردا به آخر می رسید اگر دیگر سـؤالی بـاقی نمی ماند. 

 وظیفه پروردگار فردا به پایان می رسید اگر مسئله و مشکلی دیگر وجود نداشت؟  دقیقاً، سؤال بسیار خوبی را مطرح کردی. همه ما، دیگر چیزی برای خلـق کـردن نداشـتیم، اگـر دیگر چیزی باقی نمی ماند که خلق کنیم. همه ما منافعی پنهان در تداوم ایـن بـازی داریـم . همـه مـا ادعا می کنیم که مایلیم کلیه مسائل را حل کنیم، البته توان اینکه همه مشکلات را حـل کنـیم نـداریم چون در آن صورت دیگر کاری باقی نمی ماند که انجام دهیم. 

 نظام سیاسی – نظامی شما این را بسیار خوب متوجه شده، به همین دلیل اسـت کـه بـا قـدرت بسیار با هر کوششی در هر کجای دنیا برای برقراری حکومتی که دم از « دیگـر جنـگ نـه » بزنـد، مخالفت می کند. 

 نظام طبابت هم این را خوب می داند، به همین دلیل است کـه بـه طـور سـر سـختانه ای بـا هـر دارو و یا درمان معجزه آفرینی – حالا اگر نخواهیم امکان هـر گونـه معجـزه ای را مطـرح کنـیم –مخالفت می کند. که البته باید هم بکند، و برای بقاء خود، می کند. 

 برخی از ارگانهای مذهبی هم این کار را انجـام مـی دهنـد . بـه همـین دلیـل اسـت کـه بـه طـور متحدالشکلی به هر توصیفی از ذات حق که مفاهیم ترس، خـوف، داوری، جـزا و مکافـات را در بـر نداشته باشد، حمله می کنند و با هر توصیفی از انسان کامل که با عقیدة آنها نخواند، مخالفـت مـی ورزند. آنها ادعا دارند که صرفاً راهبردهای آنها به خداشناسی می انجامد.


انتخاب

امیر تهرانی

ح.ف

هزار و یک کتاب که باید خواند : کناب ۱۱ دقیقه : نوشته پائیلو کو ئیلو فصل نهم از دفترچه ی ماریا، روز بعد:


هزار و یک کتاب که باید خواند

کناب ۱۱ دقیقه  نوشته پائیلو کو ئیلو

فصل نهم

از دفترچه ی ماریا، روز بعد: 

 در نوشتارهای پیشین بخش هایی از کتاب ۱۱ دقیقه  آورده شد. کتاب داستان زندگی دختری برزیلی را شرح می دهد که در کشورش شغلی داشت و قرار بود با مدیر شرکتش ازدواج کند. ولی به سفر روی آورد و به سوئیس رفت تا در آنجا بعنوان رقصنده سامبا کار کند، در حالی که از این رقص هم چیزی نمی دانست . مضافا ب این که زبان مردم سوئیس را بلد نبود(اغلب سوئیسها سع زبان فرانسه، آلمانی و سوئیسی را بلد هستند)...واضح است که سر انجام این دختر شهرستانی بر زیلی به کجا ختم می شود. ..مجبور شد پول بگیرد و خود فروشی کند...و این بقیه داستان


...ا ز خاطرات پیشین من همه چیز را به خاطر می آورم، نـه البتـه لحظـاتی کـه آن تـصمیم را مـیگرفتم. به طرز عجیبی هیچ احساس گناهی ندارم. من همیشه در مورد دخترانی فکر می کردم که به خاطر پول با مردها می خوابند، چون هـیچ راه حـل دیگـریندارند. اما این گونه نیست. می می توانستم "بله" یا "نه" بگویم. هیچ کـسمرا مجبور به پذیرفتن نمی کرد. 

در خیابان قدم می زدم و به مردم نگاه مـی کـردم. آیـا آنهـا راه زندگیـشان را

انتخاب می کنند؟ یا آنها نیز مثل من به سرنوشت دچـار مـی شـوند. یـک زن

خانه که آرزو می کرد یک مدل شود. یک بانکدار که آرزو می کرد موسیقی دان

شود؟ یک دندانپزشک که دوست داشت یک نویسنده شـود و خـودش را وقـف

ادبیات کند. دختری که آرزو می کرد که ستاره ی تلویزیون شود اما حالا در یـک

سوپرمارکت کار می کند. 

من حتی یک ذره هم برای خودم احساس تاسف نمی کـنم. مـن هنـوز قربـانی

نشده ام. من مـی توانـستم آن رسـتوران را بـا کیـف خـالی تـرک کـنم. مـی

توانستم در مقابل آن مرد بنشینم و به او درس اخلاق دهم یا به او بفهمـانم

که در مقابلش شاهزاده خانمی نشسته که خریدنی نیست. می توانستم پاسخ

های مختلفی بدهم. اما مثل بیشتر مردم اجازه دادم که سرنوشـت مـسیرم را

انتخاب کند. 

من تنها فرد نیستم، اگر چه سرنوشتم ممکن است من را به مسیری خـارج از

قانون و جامعه بکشاند. بـه دنبـال یـافتن شـادی، اگـر چـه همـه ی مـا برابـر

هـستیم، هـیچ کـدام از مـا شـاد نیـست. نـه آن بانکـدار/ موسـیقی دان، نـه

دندانپزشک/نویسنده یا زن خانه دار...


ادامه دارد...