شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.
شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

۱۰۰۱ کتاب که باید خواند شگفتیها و عجایب کتاب مثنوی نوشته محمد جلال الدین مولوی (۱): حادثه در حمام زنانه


۱۰۰۱ کتاب که باید خواند

شگفتیها و عجایب کتاب مثنوی نوشته محمد جلال الدین مولوی (۱)

داستان حمام زنانه و مردنفوذی به حمام

مولانا محمد جلال الدین مولوی یکی از نکته سنج ترین و هوشمندترین شاعران پارسی زبان بوده است. فقط یکبار دقیق مطالعه کتاب مثنوی ا  و این نبوغ و نکته سنجی اش را نشان خواهد داد.

 البته اندکند  اشخاصی که این کتاب را از ابتدا تا انتها خوانده باشند. در ست همانطور که  اغلب قرآن را نخوانده اند، شاهنا مه را نخوانده اند، بوستان و گلستان،تاریخ بیهقی، اشعار حافظ، پنج گنج نظامی و...را بطور تمام نخو انده اند، کتاب مثنوی مولوی نیز به همین سرنوشت دچار شده است. اگر چه  این کتاب وضعش بهتر از کتابهای دیگر  پارسی  است . چون اقبال جهانی نیز به آن وجود داشته است. 

کتاب مثنوی کتاب عجایب و شگفتیها است. مولوی در این کتاب  زمین و آسمان را به هم متصل می سازد تا انسان را معرفی کند. او می خواهد ارزش حقیقی انسان را نشان دهد و جایگاه او را در عالم هستی مشخص سازد. تکیه گاه اصلی او و منبع بنیادین مولوی در کتاب مثنوی قرآن می باشد. البته از فلسفه و تاریخ نیز سخن گفته و حتی از فرهنگهای ملل دیگر بهره گرفته است . اما هد ف او  تقریر قرآن به زبان پارسی و در قالب شعر است.

مولوی در ابراز حقایق پرده پوشی و سانسور کنار گذارده و اصل مطلب را بیان می کند. 

حادثه حمام زنانه یکی از شاهکار های مولوی است که از صحنه جنسی پورنوگرافی گذر می کند و به  عرش الهی می رسد.  یعنی این هنر ا ست که از فرش ، عرش می سازد.

در این داستان او  از مردی سخن می گوید که با لباس زنانه در حمام زنان خدمت می کرد و امیال درونی خود را با دلاکی برای زنان بر آورده می ساخت. 

هرشب توبه می کرد که از آن کار دست بر دارد و باز با طلوع آفتاب به سراغ حمام زنانه می رفت.

روزی در راه با یکی از مردان معنوی ملاقات کرد و از او درخواست دعا نمود. مرد عارف نگاهی کرده، او را وراندازی کرده، لبخندی زده و گفت : "بزودی تو را ت به می دهند":

بود مردی پیش ازین نامش نصوح

بد ز دلاکی زن او را فتوح

بود روی او چو رخسار زنان

مردی خود را همی‌کرد او نهان

او به حمام زنان دلاک بود

در دغا و حیله بس چالاک بود

سالها می‌کرد دلاکی و کس

بو نبرد از حال و سر آن هوس

زانک آواز و رخش زن‌وار بود

لیک شهوت کامل و بیدار بود

چادر و سربند پوشیده و نقاب

مرد شهوانی و در غرهٔ شباب

دختران خسروان را زین طریق

خوش همی‌مالید و می‌شست آن عشیق

توبه‌ها می‌کرد و پا در می‌کشید

نفس کافر توبه‌اش را می‌درید

رفت پیش عارفی آن زشت‌کار

گفت ما را در دعایی یاد دار

سر او دانست آن آزادمرد

لیک چون حلم خدا پیدا نکرد

بر لبش قفلست و در دل رازها

لب خموش و دل پر از آوازها

عارفان که جام حق نوشیده‌اند

رازها دانسته و پوشیده‌اند

هر کرا اسرار کار آموختند

مهر کردند و دهانش دوختند

سست خندید و بگفت ای بدنهاد

زانک دانی ایزدت توبه دهاد


 امیر تهرانی

ح.ف

ادانه دارد....


نیرنگستان نوشته صادق هدایت تفائل ناشی از اعضای بدن تفأل، نفوس، مروا، مرغوا



نیرنگستان نوشته صادق هدایت 

تفائل ناشی از اعضای بدن
تفأل، نفوس، مروا، مرغوا

سر بزرگ

سر بزرگ نشان عقل و کیاست است

پیشانی بلند

پیشانی بلند علامت دولت است.

پیشانی کوتاه

پیشانی کوتاه علامت تنگدستی و زبونی

ریش دراز

ریش دراز علامت حماقت است.

ریش کوسه و چشم زاغ

ریش کوسه و چشم زاغ نشان بد جنسی است.

قد بلند و حماقت

قد بلند نشان حماقت است.

قد کوتاه و زیرکی

قد کوتاه نشان زیرکی و دانائی و زرنگی است

کف دست و وعده

کف دست را نیشگون بگیرید علامت وعده دادن است.

میهمان

چشم که رک بشود (راه باز کند) مهمان میآید.

امان از سق سیاه

کسیکه سقش سیاه باشد نفرینش گیراست

نان آور

کسیکه با دست چپ ناخن دست راستش را بگیرد نان خودش را در میآورد.


ارتباط ناخن و دجال

ناخن گرفته شده را اگر زیر دست و پا بریزند فقر می‌آورد بلکه آنرا باید در پاشنهٔ در گذاشت تا روزیکه دجال ظهور میکند مانند خار روئیده نگذارد اهل خانه خارج بشوند.

علت اصلی سرگیجه ها

موی سر را اگر سر راه بریزند گنجشک برده و با آن لانه میسازد وصاحب مو سرگیجه میگیرد.

تدفین دندان

دندان افتاده را باید سه بار کر داد و سپس دفن و کفن کرده در سوراخ دیوار گذاشت.

خدا بینی را می سازد

از بینی کسی نباید عیب جوئی کرد چون خدا آنرا با دست خودش درست کرده.


سر بینی که سفت بشود علامت سن بلوغ است.

بین و میهمان

سربینی بخارد به مهمانی خواهند رفت.

کف پا وسفر

کف پا که بخارد راه دور میروند.

کف دست و پول

کف دست راست که بخارد باید آنرا روی سر پسر اول مالید تا پول گیرشان بیاید.

ولخرجی

کف دست چپ که بخارد خرج زیاد میکنند.

عطسه و سلامتی

یک عطسه علامت صبر است در جوابش میگویند: عافیت باشد . دو عطسه علامت جخد (جهد) است باید تعجیل کرد. چه سالم و چه ناخوش هر کس عطسه بکند مسلماً تا سه روز زنده خواهد بود.

(مبتلایان به کرونا عطسه ندارند. اگر به عطسه بیافتند کرونا تضعیف شده و بیمار نجات می یابد. همین حالت در جریان آنفلونزای شدید رخ می دهد. )

سکسکه و دزدی

هرکس سکسکه بکند باو تهمت میزنند که چیزی دزدیده است تا این ترس باعث بر طرف شدن سکسکهٔ او بشود.

علت بدبختی ها

رو بروی کسی نباید خمیازه کشید چون برای آنشخص بدبختی میآورد برای رفع آن باید به پشت کسیکه خمیازه کشیده است بزنند و به بالا نگاه بکند.

خمیازه مسری است

اگر کسی خمیازه بکشد حتما دو نفر دیگر هم در همان خانه خمیازه خواهند کشید.

پلک های چشم

پلک چشم چپ بپرد خوشحالی میآورد.

پلک چشم راست بپرد غم و اندوه میاورد

علامت اجل و مرگ 

اگر مژهٔ چشم روی گونه بیفتد اجل است باید آنرا برداشت.

غیبت می کنند

هر کس زبانش را گاز بگیرد در آن ساعت غیبت او را میکنند.

اسم اشخاص

در موقع صحبت بی‌اراده اسم کسی را ببرند معلوم میشود آنشخص در همان ساعت یاد او بوده است.

چشم چپ ها

هر گاه کسی چشمش را بکس دیگر چپ بکند و موشی از سوراخی بسوراخ دیگر برود چشم او چپ خواهد ماند.

علت نامهربانی

پس گردن یا روی چشم کسی را ماچ بکنند از چشم آنکس میافتد.

ناخن و حمله سگ

اگر ناخن یکدست را بگیرند و دیگری را نگیرند سگ به آنشخص حمله خواهد کرد.

خال شناسی

  هر که دارد خال دست آن نشان مشهد است  
  هر که دارد خال پا آن نشان کربلا است  
  هر که دارد خال سینه آن نشان وصله پینه  
  هر که دارد خال رو آن نشان آبروست  

مزایای سبیل

سبیل در نزد عوام بخصوص داشها دارای اهمیت و اعتبار مخصوصی بوده. نشان مردی و مردانگی و احترام به آن واجب بوده است.


امیر تهرانی

ح.ف


ادامه دارد

۱۰۰۱ کتاب که باید خواند: کتاب تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس شرح ملاقات سفیر ایران با شاه انگلیس در دوره قاجار


    کتاب تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس

شرح ملاقات سفیر ایران با شاه انگلیس در دوره قاجار

در جایی از   کتاب فوق  شرح سفر   سفیر ایران به انگلیس  آورده شده که در زمان محمد شاه قاجار صورت گرفته و در نوع خود با توجه به طرز رفتار و بر خورد و مقامات انگلیس  و تفاوت آن با دربار شاهان ایران خ اندتی و حاوی اطلاعات مهمی است:

...هیئت نمایندگی فوق‌العاده ایران عبارت از هشت نفر بود؛ خود میرزا ابوالحسن خان شیرازی بعنوان سفیر فوق‌العاده فتحعلی‌شاه، کربلائی حسن نظر و آشپز، عباس بک منشی  محمد رحیم بک جلودار، حسین و هاشم پیشخدمت، عبدالله و صادق فراش.

میرزا ابوالحسن خان شیرازی خود شرح این مسافرت را در تحت عنوان حیرت‌نامه نوشته است ولی موریر نیز بنوبه خود شرح این مسافرت را با جزئیات آن در دو جلد کتاب خود بعنوان «مسافرت در ایران، ارمنستان، و آسیاس صغیر تا استانبول» شرح داده است. 

در جلد اول آن وقایع مسافرت سفیر فوق‌العاده ایران را از طهران بلندن حکایت میکند و در جلد دوم مسافرت از لندن بطهران را شرح میدهد و علاوه بر وقایع و سرگذشتهای هیئت نمایندگی ایران اوضاع و احوال دربار ایران و وقایع و اتفاقات آن عصر را هم بیان میکند. در این دو جلد کتاب وقایع و پیش‌آمدهای نه‌ساله ایران را که از سال ۱۲۲۲ تا ۱۲۳۱ هجری (مطابق با ۱۸۰۷ تا ۱۸۱۶ میلادی) است با تفصیل شرح میدهد.

موریر گوید: – در هفتم ماه می ۱۸۰۹ (۱۲۲۴ هجری) که روز عمرکشان بود سفیر فوق‌العاده ایران آن روز را نیک دانسته از طهران به امامزاده حسن نقل مکان نمود. من (موریر) نیز با هموطنان و دوستان خود بآن محل رفته شب را در چادری که برای ما تهیه نموده بودند بسر بردیم و روز دیگر از راه تبریز و آسیای صغیر عازم استانبول شدیم.(استانبول امروز نیز برای ایرانیان سکوی ترانزیت به اروپا ست)

هم چنین موریر گوید:

«وقتیکه سفیر فوق‌العاده ایران بخاک انگلستان رسید در شهر پلایموت در مهمانخانه بسیار خوبی برای او منزل تهیه نموده بودند. سفیر ایران این قبیل محلها را عموماً کاروانسرای مینامید. اطاق سفیر با آئینه‌های قدی که در ایران خیلی شأن دارد مزین بود.

سفیر می گفت این منزل شایسته پادشاهان میباشد. هنگام شام خوردن از زیادی بشقاب‌ها در حیرت بود. صاحب مهمانخانه تصور نوده بود که باید برای اهالی شرق رختخواب بسیار گرم تهیه نموده و باین جهت تخت خواب سفیر ایران را تا توانسته بودند با پتوهای زیاد و کلفت درست کرده بودند. سفیر بیچاره از شدت گرما نتوانسته بود بخواب. ناچار نیمه‌شب از رختخواب برخاسته در اطاق‌ها گردش مینمود. چند نفر از مستخدمین مهمانخانه هم در دنبال او. ولی نمیدانستند مقصود وزیر مختار ایران چیست و شب را باین ترتیب بصبح رسانیده بود.

صبح یک کالسکه کرایه شد که همراهان سفیر ایران را بلندن برساند. چهار نفر از نوکرهای او در آنجا گرفتند در صورتیکه این کالسکه برای شش نفر جا داشت و راضی نشدند بیش از چهار نفر در آن سوار شوند. اینها همه با تمام اسلحه‌های خودشان مسلح شده و هر کدام یک تفنگ هم در دست گرفته بودند. مثل این بود که میخواهند از یک محل خطرناکی عبور کنند و هر چه بایشان گفته شد که همه جا امن و آرام است باور نکردند .

فقط   دو نفر  به استقبال  سفیر ایران آمده بودند:

کالسکه‌ای که برای وزیر مختار ایران تهیه شده بود خیلی آراسته و مجلل بود بطوری که سفیر بسیار خوشحال شد و از سرعت سیر آن تعجب مینمود. 

در دو منزلی لندن دو نفر از اعضاء وزارت امور خارجه باستقبال آمده تبریک ورود گفتند ولی وزیر مختار ایران هر آن انتظار مستقبلین را میکشید و تصور مینمود در اینجا هم مثل ایران باید یکی از معروفین محل با جمع کثیری از سکنه باستقبال بیایند ولی هرچه باو تذکر داده شد که رسم اینجا آنطور نیست باور نمیکرد و تصور مینمود این یک نوع بی‌اعتنائی نسبت باو میباشد و پیدا بود که توضیحات من بیشتر او را مغموم میکند. پس دستور داد شیشه‌های کالسکه را بالا کشیدند که کسی متوجه او نشود و از این طرز ورود خیلی شکایت میکرد و میگفت این ترتیب بگریزاندن مال‌التجاره قاچاق بیشتر شباهت دارد تا بورود سفیر ایران.

سفیر ایران در ضمن شکایت های خود، از پذیرائی و استقبالی که از سفیر انگلیس در ایران بعمل آمده بود صحبت میکرد و متأثر بود از اینکه خودش هم فعلا سفیر ایران است و او را با این بی‌اعتنائی وارد ایران میکنند.

بالاخره با اوقاتی تلخ وارد لندن شد. در لندن محل عالی و مجللی برای او تهیه شده بود، آن روز و صبح بعد پذیرائی کاملی از او بعمل آمد، با وجود این هنوز سفیر ایران از شکایت خود دست برنداشته بود و مکرر از طرز ورود خود شکایت داشت.

اولین مقصود سفیر ایران این بود که مکتوب پادشاه ایران را بپادشاه بریتانیا برساند و میگفت اگر این تشریفات عقب افتد یکنوع عدم توجه را نشان خواهد داد. متأسفانه برای چند روزی بواسطه کسالت شاه تشرف او بحظور بتعویق افتاد و این امر باعث شد که اوقات تلخی سفیر ایران زیادتر شود زیرا خیلی وحشت داشت از اینکه پادشاه ایران ممکن است از این تعویق غضبناک شده و در مراجعت حکم نماید سر او را از تن جدا کنند.

ملاقات با شاه انگلیس

خوشبختانه روز رفتن بحضور شاه رسید و سفیر ایران خیلی مایل بود تمام آدام و رسوم تشرف را بدانند.

او تصور می‌نمود تشرف بحضور پادشاه انگلستان نیز تقریباً مانند همان است که در ایران معمول میباشد یعنی پادشاه وجود مقدسی است که فقط چند نفر بخصوص میتوانند باو نزدیک شوند.

سفیر ایران پادشاه انگلیس را در قصر ملکه ملاقات نمود و این ملاقات خیلی ساده و بی‌تکلف بود. بر عکس در ایران همین که شاه از دور دیده میشود باید با خیلی احتیاط جلو رفت و پیوسته تعظیم نمود و تقریباً در یک فاصله معینی کفش‌ها را از پا درآورد و با اجازه داخل اطاق پادشاه شد، در حالی که شاه خودش در روی تخت جلوس نموده است.

در انگلستان این طور نبود، سفیر ایران مستقیماً داخل اطاق پادشاه شد در حالی که پادشاه خودش در وسط اطاق سرپا ایستاده بود و تعظیم هم لازم نداشت، کفش خود را هم از پا در نیاورد. عجب تر از همه اینکه سفیر ایران اعتبارنامه‌اش را مستقیماً بدست خود شاه داد.

وقتی که سفیر ایران داخل اطاق پادشاه شد و دید فقط یک پیرمرد در وسط اطاق ایستاده است ابتدا تصور نمود که این شخص دربان اطاق پادشاه است ولی فوراً باو گفته شد پادشاه همین است.»

سفیر پادشاه ایران ۹ ماه بعد در لندن توقف نمود و باتفاق سرگوراوزلی که به جای سر حارفورد جونس تعیین شده بود به ایران مراجعت نمود. در این مسافرت باز موریر معروف همراه بود و شرح این مسافرت را با تفصیل ضبط نموده است.

میرزا ابوالحسن خان شیرازی باتفاق سرگور اوزلی و همراهان او در ۱۸ ماه جولای ۱۸۱۰ از لندن حرکت نمود و هفت ماه تمام در روی آب بودند کشتی آنها به ساحل برازیل از ممالک آمریکای جنوبی رفت که شرح آن بعد خواهد ...

ادامه دارد

امیر تهرانی

ح.ف

کتاب نیرنگسنان صادق هدایت : اعتقادات ایرانیها در مورد فصل وقت و زمان


ادامه از نوشتار پیشین

کتاب نیرنگسنان صادق هدایت

اعتقادات ایرانیها در مورد فصل وقت و زمان 

لباس دوختن و قدم پای هرکس

-در موقع دوختن لباس کسی راه برود اگر قدمش سبک باشد زود تمام میشود و اگر سنگین باشد دوختن آن لباس خیلی طول میکشد.

کرامات ناخن گیری

-اگر روز شنبه ناخن بگیرند قرض ادا میشود روز دوشنبه پولدار میشوند، روز جمعه ثواب دارد، روز پنجشنبه ارث اولاد میرسد. هرگاه شب ناخن بگیرند عروسی و مرگ با هم مخلوط میشود.

حلوا و شب؟

-شب نباید اسم حلوا را آورد

تابوت صبح زود

-صبح زود تابوت ببینند خوبست.

-شب جمعه و عروس

-عروس را شب جمعه ببرند مادر شوهرش میمیرد.

علت اصلی طلاقها

-اگر زن سه روز جمعه پشت هم بند بیندازد شوهرش اورا طلاق میدهد.

 سوت جن

-شب اگر سوت بزنند جنی میشوند.

میهمان شب جمعه

-شب جمعه اگر مهمان بیاید خیر و برکت میآورد و اگر برود خیر و برکت را می برد

-ماه صفر نحس است بخصوص سیزده آن که از نحس ترین روزها بشمار میآید.

-ماه صفر بقدری نحس است که از صد و بیست و چهار هزار پیغمبر صد و بیست هزارشان درین ماه مردند.

شب ا ول تابستان حساب و کتاب دارد

-در تابستان شب اول که در حیاط میخوابند باید روز جفت باشد و روز طاق خوب نیست.

هرگز شب در گرمابه نخواب!

-هر کس شب در گرمابه یا زیر درخت بخوابد بی وقتی میشود.

روز یکشنبه حمام رفتن بد است.

-شب ۲۳ ماه رمضان هر کس عطسه بکند براتش نو میشود و تا سال دیگر زنده است.

-ماه رمضان که به هم هم بیفتد زود تمام میشود (نهم، دهم).

-شب یکشنبه نباید بخانه کسی رفت.

شب چهارشنبه و عایشه

-شب چهارشنبه مال عایشه است.

علت برخی بیماریها

-هر گاه شب آب داغ بپاشند یا آتش بیندازند و اسم خدا را نبرند غشی میشوند چون به بچه‌های از ما بهتران که خوابیده اند صدمه میرسد.

سایه بی سر

-شب نیمه شعبان هر کس که سایه‌اش بدیوار سر نداشته باشد تا سال دیگر میمیرد.

اصول جارو کردن

-غروب نباید جاروب کرد چون خانه برچیده میشود.

علت اصلی فقر و گدایی

-روز جمعه رخت مرد را بشویند گدا میشود.

شیطان در لباس گدا

-گدای زن که ظهر بیاید شیطان است و گدای مرد فرشته است.

مواظب حاجی ها باشید!

روز عید قربان کسی خیاطی بکند در مکه بپای حاجیها تیغ فرو میرود.

جدول زمانی سفر

-شنبه برای سفر سنگین است

وقت های ملاقات بیمار

-شب یکشنبه و چهارشنبه در موقع آفتاب زردی نباید بدیدن ناخوش رفت.

صداهایی در دل شب

-شب اگر در تاریکی صدائی بشنوند صدای همزاد است.

-شب اول ماه و اول سال (نوروز) باید همهٔ اطاق های خانه روشن باشد.

سر رشته کارها و رشته پلو

-شب عید نوروز رشته پلو بخورند رشتهٔ کار بدست میآید.

دلیل دیوانگیها

-چهل سه شنبه حمام بروند دیوانه خواهند شد.

بسم الله !

-شب در زیر زمین تاریک یا دالان باید بسم‌الله گفت وگرنه جنی میشوند.

مواظب لباست باش!

-رخت نو که روز سه شنبه بریده بشود یا پوشیده بشود آخرش میسوزد.

دلیل پریشانیها

-شب شانه کردن مو و در آینه نگاه کردن پریشانی می‌آورد

از آینه بپرهیز!

-اگر زن شب در آینه نگاه کند هوو سرش میآید مگر اینکه آینه را سه بار دور چراغ بگرداند.

نسیه نمی دهیم!

-اول دشت کاسب نسیه نمیدهد ولی ارزان میدهد.

   

سرچراغ مشتری را نباید رد کرد و قرض را هم نباید داد.I


سیری در کتاب جاودانه گلستان سعدی(۱) وارثان یا دشمنان و کلید طلایی

 

 سیری در کتاب جاودانه گلستان سعدی(۱)

وارثان یا دشمنان

۱-یکی از ملوک عرب رنجور بود در حالت پیری و امید زندگانی قطع کرده که سواری از در درآمد و بشارت داد که فلان قلعه را به دولت خداوند گشادیم و دشمنان اسیر آمدند و سپاه و رعیت آن طرف بجملگی مطیع فرمان گشتند ملک نفسی سرد بر آورد و گفت این مژده مرا نیست دشمنانم راست یعنی وارثان مملکت!


راه پیروزی بر دشمن قوی

۲-بر بالین تربت یحیی پیغامبر علیه السلام معتکف بودم در جامع دمشق که یکی از ملوک عرب که به بی انصافی منسوب بود اتفاقاً به زیارت آمد و نماز و دعا کرد و حاجت خواست

درویش و غنی بنده این خاک درند

و آنان که غنی ترند محتاج ترند

آن گه مرا گفت از آن جا که همت درویشان است و صدق معاملت ایشان خاطری همراه من کنید که از دشمنی صعب اندیشناکم. گفتمش بر رعیت ضعیف رحمت کن تا از دشمن قوی زحمت نبینی.

به بازوان توانا و قوت سر دست

خطاست پنجه مسکین ناتوان بشکست

نترسد آن که بر افتادگان نبخشاید

که گر ز پای در آید کسش نگیرد دست

هر آن که تخم بدی کشت و چشم نیکی داشت

دماغ بیهده پخت و خیال باطل بست

ز گوش پنبه برون آر و داد خلق بده

وگر تو می‌ندهی داد روز دادی هست

بنی آدم اعضای یکدیگرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی


قلم بخشش 

-درویشی را دیدم سر بر آستان کعبه همی‌مالید و می‌گفت: یا غفور یا رحیم تو دانی که از ظلوم و جهول چه آید.

عذر تقصیر خدمت آوردم

که ندارم به طاعت استظهار

عاصیان از گناه توبه کنند

عارفان از عبادت استغفار

عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت، من بنده امید آورده‌ام نه طاعت و به دریوزه آمده‌ام نه به تجارت.

اِصْنَعْ بی ما اَنتَ اهْلُه.

بر در کعبه سائلی دیدم

که همی‌گفت و می‌گرستی خوش

می‌نگویم که طاعتم بپذیر

قلم عفو بر گناهم کش


ادامه دارد...

انتخاب: امیر تهرانی

ح.ف