شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.
شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

۱۰۰۱ تاب که باید خواند: بررسی کتاب شهید جاوید در ارتباط با واقعه عاشورا (۲ت)


ادامه از نوشتار پیشین

بررسی کتاب شهید جاوید در ارتباط با واقعه عاشورا(۲ت)


در نوشتار پیشین به قیام مردم مدینه اشاره شد که در آن مردم شهر پیامبر بر علیه یزید بپا خو استند و ارتش یزید مروم مدینه را قتل عام کرده و بصورت علنی به زنان و دختران تجاوز نمود، اموال آنان را مصادره کرد. این کشنار و تجاوز و قتل و غارت تقریبا دوسال بعد از واقعه عاشورا رخ داد.

اکنون بقیه نحوه شکل گیری قیام مردم مدینه را پی گیری می کنیم:


عزل والی مدینه

مردم مدینه به فرمان عبدالله بن‌زبیر، عثمان‌ بن محمد را از امارت مدینه عزل کردند و بر امویان شوریدند و آنان را، که حدود هزار نفر بودند و در منزل مروان‌ بن حکم گرد آمده بودند، محاصره کردند.و عبد الله بن زبیر ملمور خود عبدالله بن حنطله را به حکمرانی مدینه انتخاب نمود‌


تجهیز سپاه شام
چون کوشش ها و اقدامات مأمور ین برای اطاعت مردم از یزید، هیچ نتیجه‌ای در بر نداشت و حتی نامه تهدیدآمیزی که یزید بر ای مردم مد ینه فرستاده بود و نیز وساطت  یکی از افراد مشهور بنام نعمان‌ بن بشیر برای خاموش نمودن شعله قیام فرونشاندن بجایی نرسید یزیدلشکری برای سرکوب مردم مدینه ارسل و فرماندهی آن را به شخص بیرحمی بنام مسلم بن عقبه عامری داد.تعد لشکریان یزید او را بین ۵۰۰۰ تا ۲۷۰۰۰ نفر نوشته اند .

حمله به مدینه
مسلم با عبور از حرّه، در مشرق مدینه پیاده شد و به مردم مدینه سه روز مهلت داد آنگاه، پس از دور زدن خندق، از پشت سر و با کمک طایفه بنی حارثه، که با وعده‌های مالی فریفته شدند، وارد شهر شد و چندان جنایت کرد که به مُجرم و مُسرف معروف شد.

رفتار ارتش یزید با مردم
مسلم‌بن عقبه، به دستور یزید، سه روز جان و مال مردم را بر سپاهیانش حلال کرد.
 ابن‌ کثیر و سیوطی غارت و جنایات سپاهیان او را مصیبتی سهمگین و وصف‌‌ناپذیر خوانده‌اند. به بیان واضح تر سپاهیان مسلم‌بن عقبه در آن سه روز، از ارتکاب هیچ عمل زشتی، همچون ؛
تجاوز به نوامیس،
بیرون کشیدن جنین از شکم زنان
و کشتن نوزادان 
و توهین به صحابه بزرگ پیامبر(ص)، از جمله جابر بن عبدالله انصاری نابینا و ابوسعید خُدری، فروگذار نکردند.


شمار کشتگان واقعه حرّه را بیش از ۴۰۰۰ و به قولی۱۱۷۰۰ یا ۱۰۷۰۰ نفر  برآورد کرده‌اند.


از این میان، ۷۰۰نفر از حاملان قرآن و ۸۰ صحابی رسول خدا به قتل رسیدند، به‌نحوی که کسی از اهل بدر باقی نماند.
 عبدالله بن حنظله و فرزندانش نیز کشته شدند.


بیعت گرفتن از مردم
مسلم پس از این جنایات، مردم شهر را جمع کرد و از آنان برای یزید بیعت گرفت، مبنی بر اینکه آنان و پدرانشان بنده یزید بوده‌اندو به تعبیر دیگر، فَیء (غنیمت جنگی) یزید هستند  و هرکسی را که از این فرمان سر باز می‌زد، گردن می‌زدند.

(منبع ویکی شیعه)

مهمترین پرسش مهم در ارتباط با واقعه عاشورا
حال تصور کنید که امام حسین (ع )دست بیعت به یزید داده بود و حکومت او را تایید کرده بود. و از انجا که واقعه حره به خود مردم مدینه و تبلیغات عبدالله بن زبیر مربوط می شد در نتیجه این حمله صورت می گرفت و امام که با یزید بیعت کرده بود باید در شهر مدینه شاهد چنان جنایات وحشتتناکی بود.
-آیا آن وقت مسلمانان نمی پرسیدند چرا نوه پیامبر اسلام با  چنان یزید ی بیعت کرده بود ؟
- او که یزید را می شناخت و از فساد او با خبر بود پس چرا حسین بن علی قبول کرد که یزید به خلافت        بر سد؟
وقطعا بهم که می رسیدند ودور هم که جمع می شدند می گفتند: خوب دیگر ! مال دنیاست . حسین بن علی فرزند علی بن ابی طالب و نوه پیامبر اسلام هم پول گرفت و رضایت به حکومت شخص فاسدی مانند یزید داد.
ولی حسین بن علی با هو شمندی الهی با یزید بیعت نکرد و بلکه به جنگ با سپاه یزید تن در داد د رحالی که سپاه یزید تعدادشان بسیار بیشتر از  سپاه او بود. او در روز عاشورا  می دانست که در آن جنگ نابرابر کشته می شود ولی علیرغم دانستن این حقیقت تن به بیعت با یزید نداد.

یعنی همین حادثه شوم حره مشخص می شود که امام حسین(ع) یزید رابخوبی شناخته بود و به همین علت گفته بود: "مثل من با یزید بیعت نخواهد کرد."


ادامه دارد...


امیر تهرانی

ح.ف

۱۰۰۱ کتاب که باید خواند: بررسی کناب شهید جاوید در ارتباط با واقعه عاشورا



۷۴-کتاب شهید جاوید(۱)

در ارتباط با واقعه جانگداز کربلا کتابها بسیار نوشته شده ولی هیچ کدام به اندازه کتاب" شهید جاوید" مخالف و موافق نداشته است.

کتاب شهید جاوید نوشته صالحی نجف ابادی در باره قیام اماحسین علیه السلام سالها پیش به رشته نگارش د رآمد و از همان آغاز مخالفتهای متعدد نسبت به مطالب آن ابراز شد.زیرا نظر کلی و استنتاجی نویسنده با نظرات مقبول در جهان شیعه در ارتباط با واقعه عاشورا بطور کلی تطابق ندا رد.
نظر مقبول و پدیرفته شده د ر جهان شیعی این است که علاوه بر آن که حرکت عاشورا را قیام بر علیه حکومت فاسد یزید می داند ولی همواره به این نکته باور دارد که امام علیه السلام بر اساس علم الهی و وظیفه ای که بر ای او تقدیر شده این نهضت را بوجود آورده است.

واقعه حره یا آئینه ای که چهره یزید را بیشتر نشان داد.
من یک نکته مهم را ذکر می کنم که به تاریخ بعد از واقعه عاشورا باز می گردد و آن واقعه حره است. هر کس که بدون مطالعه دقیق واقعه وحشتناک حره به بحث در باره علت مخالفت امام حسین عایه السلام با یزید بپردازد به کنه اقدام امام پی نخواهد برد.

در سال ۶۳ قمری مردم مدینه به رهبری عبدالله بن حَنظَلة بن ابی‌ عامر علیه حکومت یزید بن معاویه قیام کردند. در این واقعه، بسیاری از مردم مدینه، از جمله ۸۰ تن از صحابه پیامبر(ص) و ۷۰۰ تن از حافظان قرآن کشته شدند و اموال و نوامیس مردم به غارت رفت

حره به سنگستان سیاه‌رنگ میگویند وچون این قیام از سنگستانی در شرق مدینه به نام «حرّه واقم» یا «حرّه زُهره» (منسوب به بنی‌زهره از اقوام یهود) اعاز شدبه این نام معروف گردید.

زمینه‌های قیام
درباره این که چرا واقعه حره به وقوع پیوست ، روایت‌های گوناگونی رسیده است:
-
۱-اکثر گزارشات نشان می دهد که علت اعتراض و قیام مردم مدینه فساد یزید بوده است
طبق این روایات، والی مدینه، هیئتی از بزرگان شهر از جمله عبدالله بن حنظله را برای ملاقات با یزید به شام فرستاد. هیئت مزبور به محض بازگشت از شام، در برابر مردم به فسق و فجور آشکار خلیفه گواهی دادند و مردم را به اقدام برای خلع یزید از خلافت دعوت کردند.

۲- قیام مردم مدینه در ارتباط با قیام عبدالله بن زبیر در مکه دانسته و حتی گفته‌اند عبدالله بن حنظله از عاملان ابن زبیر بوده است.گفته شده عبدالله حنظله از عاملان عبدالله بن زبیر بوده است.

۳-سیاست اقتصادی معاویه که به تنگدستی و بروز گرسنگی منجر شد.

ادامه دارد...

امیر تهرانی 

ح.ف

رازهای کتابخانه من(۲۲ت-۱): جهان مرموز علوم پنهانی و دانشهای مخفی(۱ ت )


علوم ماوراء، غیبی، و یا دانشهای اکالت...(بخش یکم)
من تاکنون شاید بیش از یکصد کتاب در ارتباط با علومی و یا دانشهایی خوانده ام که اصطلاحا به علوم و دانشهایی بنام علو م پنهانی، غیبی، ماورائی، اکالت(Occult), روحی و مانند اینها مربوط می شوم. در ضمن بطور اتفاقی و یا اختیاری در جلساتی شرکت کرده ام که در آن کارهایی صورت گرفته که نمی توان دلیل علمی پابرجا بر رد و یا قبول آنها ارائه نمود . ولی حقیقت این است که اتفاقاتی افتاده است که وقوع آنها را نیز نمی توان انکار کرد.

اصولا در این ارتباط سه دید گاه وجود دارد:
۱-از بن و اساس دروغ محض است.
۲- این امکان وجود دارد که کسانی مجهز به چنین قدرتهایی باشند.
۳-نمی توانیم آنها را رد یا قبو ل کنیم. چون ما در جهان مادی زندگی می کنیم و با ماده سر و کار داریم.

 - شواهدی از کتاب یک سال در میان ایر انیان

پرفسور ادوارد براون ایران شناس معروف که خیابانی در تهران بنام او نیز وجود دارد و عاشق فرهنگ و ادب ایر ان بود یک پزشک و یک متخصص ادبیات ایر انی بود که با ایران رفت و آمد و ارتباط زیادی داشت. او کتابی با عنوان " یک سال در میان ایر انیان " نوشته و شرح سفرهایش را به شهرهای مختلف ایران به رشته نگارش در آورده است.
این کتاب سفرنامه است و بیشتر علاقه ادوارد براون شناسایی تاریخ، ادب و زبان ای ان است و ربطی به علوم پنهانی و ماورایی ندارد. ولی در همین کتاب او به خاطر علاقه مردم ایر ان به این موصوعات بحثهایی ارائه کرده و درضمن دو سه گذارش از برخوردش با ماوراء می دهد که جالب است.

رمال دروغگو
براون در یکی از شهر ها با یک رمال زرتشتی آشنا می شود و او پس از انداختن رمل قدری از حوادث گذشته و قدری از حوادث آینده او را فهرست کرده و بر ای براون باز گو می کند . براون هم همه این موارد را در کتابش ثبت کرده ولی اعلام می کند که هیچکدام از آنها اصلا و ابدا صحت نداشته است.

تاریخچه رمل
گفته شده که رمل میر اثی از دانیال پیامبر است که معجزه او بشمار می آمده است. ولی این ها همه روایات تاریخی است که سند و مدر ک خاصی برای آن موجود نیست. اما من کتابی تحت عنوان "ژئومانسی" یا دانش رمل به زبان انگلیسی در کتابخانه دارم که توسط یک محقق استرالیایی به نگارش در آمده و تاریخچه پیدایش چنین فنی را از دو هزار سال پیش به اینطرف با مدرک و سند بررسی کرده و اساس و بنیان این فن را شرح می دهد.
نکته جالب این که این محقق استرالیایی دو سال در ایران بسر می برده و مدتها در خانقاه صفی علیشاه صوفی معروف در نزدیکی میدان بها ر ستان بسر می برده تا به کتابخانه آن خانقاه دسترسی داشته باشد و در ضمن اگر کسی چیزی می داند او هم آنرا بیاموزد.
او در این کتاب می نویسد که فن رمل با صحرا و سنگ ریزه و شن و خاک در ارتباط است. در سرزمین هایی که تا چشم کار می کند صحرا و بیابان دیده می شود برای آنکه انسان دست به دستگیره دروازه آینده بزند و از حوادث آینده مطلع شود چاره ای ندارد مگر آن که به زمین زیر پای خود نگاه کند و نقشی برروی زمین بکشد و یا شب به آسمان بنگرد و از ستاره ها حدس و گمان دریافت کند.
اتفاقا این فن دومی سر انجام به خلق دانش بسیار سودمند ستاره شناسی و کیهان شناسی شد که هر روزه بر انبوه کشفیات دانشمندان در این دو زمینه افزوده می شود.
رمل یا با نقطه گذاری بر روی کاغذ توسط مداد و خودکار و یا هر وسیله نگارش صورت می گیرد و یا از وسیله ای ویژه اینکار استفاده می شود.

حمله اول امریکا به عراق
زمانی که بوش پدر یعنی پدر جورج دبلیو بوش رییس جمهور امریکا بود و تصمیم داشت به عر اق حمله کند، من در شهر لاه هلنداین سرزمین گل و گیاه و تجارت و کتاب و سیاست بسر می بردم و مدیر یک شرکت بازرگانی بودم. شب هنگام شبکه        تلو زیونی سی ان ان رپورتاژی از محله رمالهای یهودی در بروکسل تهیه کرده و با یکی از آنان به گفتگو نشست بود. 

رمالی این افراد  برروی کاغذ نبود بلکه از تسبیح های بلندی استفاده می کردند و تعداد نقطه را با شمارش اتفاقی روی تسبیح انجام می دادند.


وقتی خبر نگار سی ان ان از یکی از آنان پرسید که فکر می کند آمریکا به عراق حمله می کند؟ او روی تسبیح محاسباتی کرده و پاسخ داد: بله حمله می کنند ولی نیمه کاره بر می گردند. و درضمن رئیس جمهور آمریکا پس از آن در طی یک سفر بیماری سختی پیدا می کند و بستری می شود.
دست بر قضا امریکا به عر اق حمله کرد و لی آنرا نیمه کاره گذاشت و درضمن بوش رئیس جمهور امریکا پس از آن به ژاپن مسافر ت کرد و در میهمانی شام امپراطور ژاپن ناگهان از هوش رفتند. بعد ها اعلام شد که وی دچار آنفولانزای شکمی شده بوده است.
ولی تا انجا که بیاد دارم رمال یهودی در بر وکسل علت بیماری رییس جمهور امریکا را مشکلی در یکی از پاهایش عنوان کرده بود.
ادامه دارد...

امیر تهرانی

ح.ف

۱۰۰۱ کتاب که باید خواتد: برگهایی از کتاب ارزشمند تاریخ بیهقی(۱ت): سرگذشت وزیر نامدار امیر حسنک و بردار شدن او


برگهایی از کتاب ارزشمند تاریخ بیهقی(۱ت)

کتاب تاریخ بیهقی از جمله آثار فاخر و ارزنده ومعتبر تاریخی است که بتوسط ابولفضل محمد بن حسین کاتب بیهقی منشی دیوان رسائل غزنویان به نگارش در امده است.
در نوشتار پیشین گفتم که این کتاب تاریخ را سی جلد بر شمرده اند ولی هم اکنون فقط کتاب تاریخ دوران سلطان مسعود غزنوی بر جای مانده است.به همین دلیل کتاب بجای مانده را تاریخ مسعودی نیز نامیده اند.
کتاب گوشه هایی خواندنی از تاریخ ایران را باز گو می کند که هر ایر انی علاقمند به ایران باید ازآنان اگاه باشد. من از پانزده شانزده سالگی بطور جدی این کتاب را مطالعه کرده ام و حتی نسخه دیجیتالی آنرا به همراه بیش از دوهزار کتاب خواندنی دیگر در تبلت خود دارم و هنوز هم به مطالعه تاریخ بیهقی می پردازم.

بکی از حوادث ویژه که در تاریخ بیهقی با جزئیات کامل ذکر شده گزارش دارزدن حسنگ وزیر است. او شیعه بود و به دستور حکومت ضدشیعی غزنوی که انگشت در جهان می کرد تا رافضی بیابد و بکشد و دخالت مستقیم خلیفه زورگوی بغداد بر دار شد.

گزارش اعدام حسنک وزیر

حسنک وزیر همان حسن بن محمد میکالی آخرین وزیر سلطان محمود غزنوی بود که به حکم  مسعود غزنوی  و به فتوای خلیفهٔ بغداد و به تهمت  قرمطی بودن و  یا اسماعیلی(شیعه) بودن در روز ۲۴ بهمن سال ۴۱۰ خورشیدی،‌به دار آویخته شد.
این امیر حسنک، بزرگمردی ازخاندان معروف میکال از خاندان دیواشتیج شاهزادهٔ سغدی بود. در دوران سلطان محمود به خاطر دانش و تجربه‌اش به وزارت منصوب شده بود.
امیر حسنک وزیر در زمان محمود غزنوی به سفر  حج رفت که ایکاش نمی رفت و هنگام بازگشت بعلت نا امن بودن راه ها از مسیر مصر  گذر کرد و به غزنی برگشت.
در مصر خلیفهٔ فاطمی مصر که شیعهٔ اسماعیلی بود به او خلعتی داد و ا وقبول کرد که ایکاش قبول نمی کرد.او آن خلعت را در شهر غزنی تسلیم سلطان محمود نمود.
خلیفهٔ عباسی بی سواد و متکبر از این که حسنک به نزد او نرفته و خلعت فاطمیان شیعی را پذیرفته سخت بر آشفت و به امیر حسنک تهمت بی دینی، قرمطی و رافظی زد.
سپس از سلطان محمو د خو است تا امیر حسنک را به او تسلیم کند تا مانند هزاران شیعه دیگر سر ببرد و بسوزاند. و سلطان محمود که می دانست امیر حسنک قرمطی نیست به خلیفه حسود جواب رد داد.
حسنک را در واقع بخاطر قبول خلعت فاطمیان و به نزد خلیفه عباسبی نرفتن ولی در ظاهر و با بهانه کردن قرمطی‌گری ساختگی متهم کردند و خلیفه از محمود خواست وی را تسلیم کند. سلطان محمود که به وزیرش اعتماد داشت و مطمئن بود که وی قرمطی نیست به خواست خلیفه جواب رد داد.
 ابوالفضل بیهقی می‌گوید که سلطان محمود نسبت به پافشاری خلیفه بر اعدام حسنک محمود به خشم آمد و گفت:

«به این خلیفهٔ خرف شده بباید نبشت که من از بهر عباسیان انگشت در کرده‌ام در همهٔ جهان و قرمطی می‌جویم و آنچه یافته آید و درست گردد بردار می‌کشند، و اگر مرا درست شدی که حسنک قرمطی است خبر به امیرالمؤمنین رسیدی که در باب وی چه رفتی. وی را من پرورده‌ام و با فرزندان و برادران من برابر است. اگر وی قرمطی است من هم قرمطی باشم!»


متاسفانه و از بخت بد ، امیر حسنک پس از در گذشت سلطان محمود با آنانی که برای به تخت نشانی محمد پسر دیگر محمود کوشش کرده بودند همراهی کرد. به همین دلیل با روی کار آمدن مسعود ، همان بهانه قرمطی گری را که هیچ اساسی نداشت دنبال کرد و دستور اعدام امیر حسنک وزیر را داد.


ادامه دارد...

امیر تهرانی

ح.ف




۱۰۰۱ کتاب که باید خواند: کتاب سیر حکمت در اروپا نوشته محمد علی فروغی سقراط و افلاطون و ارسطو: درست فهمیدن چیست؟



کتاب سیر حکمت در اروپا

نوشته محمد علی فروغی

سقراط و افلاطون و ارسطو

(پیش از شروع مطلب باید توضیح دهم که کتاب سیر حکمت و یا فلسفه در اروپا جزو نخستین کتابهای فلسفی بود که من خواندم و شاید علیرغم برخی کاستی ها در نوع خود  بسیار مفید بود. البته من یاد گیری و مطالعه فلسفه غربی را همزمان با مطالعه و یاد گیری فلسفه و حکمت مشرقی ایرانی آغاز کردم و این در تکمیل اطلاعات من فوق العاده مهم بود)

١– سقراط

اخلاق از بین رفته بود...
از گزارش اجمالی که از اصول عقاید حکما و فلاسفهٔ یونان در سده ششم و پنجم پیش از میلاد نمودیم، روشن می‌شود که در اواخر قرن  پنجم در اذهان کسانی که جستجوی حقیقت و معرفت می‌کردند، تشویش و تشتت بسیار دست داده، و مخصوصاً تعلیمات سوفسطائیان افکار را پریشان و عقاید را متزلزل ساخته بود، و به همین جهت بنیان احوال اخلاقی مردم نیز رو به سستی گذاشته و مفاسد بزرک از آن بروز می‌کرد.

تا این که خداوند اخلاق سقراط ظهور کرد
در این هنگام سقراط ظهور نمود، و او از بعضی جهات به سوفسطائیان شباهت داشت و معاصرین اکثر میان او و آن جماعت فرق نمی‌گذاشتند، ولیکن سقراط که خداوند اخلاق است در حکمت شیوهٔ تازه‌ای به دست داد، آن شیوه را شاگرد او افلاطون، و شاگرد افلاطون ارسطو دنبال و تکمیل کردند، و حکمت را به اوج ترقی رسانیدند، و از این رو سقراط امام حکما و استاد فلاسفه است، و چون در راه تعلیم و تربیت ابناء نوع جان سپرده است، از بزرگترین شهدای عالم انسانیت نیز به شمار میرود (معاصر اردشیر درازدست و داریوش دوم).

در ترجمهٔ احوال سقراط وارد نمی‌شویم، کسانی که کتاب ما را موسوم به «حکمت سقراط» خوانده‌اند به اندازهٔ لزوم از آن داستان مقام سقراط شگفت و تعلیمات آن بزرگوار آگاه شده، و برخورده‌اند به این که او جنبهٔ پیغمبری دارد، و وظیفهٔ خود را متنبه ساختن مردم به جهل خویش و توجه به لزوم معرفت نفس و مزین نمودن آن به فضائل و کمالات قرار داده،

ولیکن رأی و نظر مخصوصی در فلسفه اظهار ننموده، بلکه همواره اقرا ر کرده که چیزی نمیداند

سقراط مردی که فلسفه را از آسمان به زمین آورد
گفته‌اند، سقراط فلسفه را از آسمان بزمین آورد، یعنی ادعای معرفت را کوچک کرده، جویندگان را متنبه ساخت که از آسمان فرود آیند.
یعنی بلند پروازی را رها نموده بخود باید فرو رفت و تکلیف شیوهٔ سقراطزندگانی را باید فهمید. و نیز گفته‌اند شیوه سقراط دست انداختن و استهزاءبود.
اگر در مکالمهٔ «اوتوفرون» و مکالمهٔ «الکبیادس» از رسائل افلاطون که ما بفارسی در آورده‌ایم نظر شود، دیده خواهد شد که سقراط چگونه حریف را دست انداخته و بالاخره او را مستاصل و مجبور می‌ساخت که اقرار به نادانی خود نماید.

استهزای سقراطی و شغل مامایی و  زایمان  کودک درون هر انسان

اما آنچه استهزای سقراطی نامیده‌اند در واقع طریقه‌ای بود که برای اثبات سهو و خطا و رفع شبهه از اذهان داشت به وسیلهٔ سئوال و جواب و مجادله!

 و پس از آن که خطای مخاطب را ظاهر میکرد، باز بهمان ترتیب مکالمه و سئوال و جواب را دنبال کرده، به کشف حقیقت می‌کوشید.

و این قسمت دوم تعلیمات سقراط را «مامائی» نامیده‌اند زیرا که او می‌گفت دانشی ندارم و تعلیم نمیکنم، من مانند مادرم فن مامائی دارم، او کودکان را در زادن مدد می‌کرد، من نفوس را یاری می‌کنم که زاده شوند. یعنی به خود ایندو راه کسب معرفت را بیابند، و به راستی در این فن ماهر بود و مصاحبان خود را منقلب می‌نمود و کسانی که او را وجودی خطرناک شمرده، در هلاکش پا فشردند، قدرت و تأثیر نفسی او را درست دریافته بودند.

تعلیمات اخلاقی سقراط تنها موعظه و نصیحت نبود، و برای نیکوکاری و درست کرداری مبنای علمی و عقلی می‌جست، بد عملی را از اشتباه و نادانی می‌دانست، و می‌گفت: مردمان از روی علم و عمد دنبال شر نمی‌روند، و اگر خیر و نیکی را تشخیص دهند البته آن را مبنای تعلیمات اخلاقی سقراطاختیار می‌کنند.

پس باید در تشخیص خیر کوشید، مثلا باید دید شجاعت چیست؟ عدالت کدامست؟ پرهیزکاری یعنی چه و راه تشخیص این امور آنست که آنها رابه درستی تعریف کنیم.

تعریف صحیح راه درست فهمیدن
 این است که یافتن تعریف صحیح در حکمت سقراط کمال اهمیت را دارد، و همین امر است که افلاطون و مخصوصاً ارسطو دنبال آن را گرفته برای یافتن تعریف «حد» بتشخیص نوع و جنس و فصل، یعنی کلیات پی برده و گفتگوی تصور و تصدیق و برهان و قیاس به میان آورده و علم منطق را وضع نموده‌اند و بنابراین هرچند واضع منطق ارسطو است نظر به بیانی که کردیم، فضیلت با سقراط است که راه را باز نموده است.شیوه صحیح استقراء است
سقراط برای رسیدن به تعریف صحیح، شیوهٔ استقراءبکار می‌برد یعنی در هر باب شواهد و امثال از امور جاری عادی می‌آورد، و آنها را مورد تحقیق و مطالعه قرار میداد، و از این جزئیات تدریجاً به کلیات میرسید و پس از دریافت قاعدهٔ کلیه آن را بر موارد خاس تطبیق می‌نمود.
زمانی که ابن سینا ، فارابی ، ابوریحان، رازی، خیام ، خواجه نصیر الدین طوسی و....در ایران بزرگ و بر اریکه تدریس و تعلیم و نگارش تکیه زده بودند همین روش بکار گرفته می شد و در نتیجه آن تمدن در خشان و طلایی بوجود آمد . ولی از ا اخر دوره صفوی روش استقرایی و تفکر از جزء به کل رسیدن جای خود را به کلی گویی داد و نتیجه این که امروز ما دیگر ابن سینا و فارابی و ابوریحان و...نداریم. اما غربیها سیصد سال است که با استفاده از همین روش سرنوشت خود ، دنیای علم و کنترل جهان را بدست گرفته اند)
ادامه دارد...
امیر تهرانی

ح.ف