ادامه از نوشتار پیشین
بررسی کتاب شهید جاوید در ارتباط با واقعه عاشورا(۲ت)
در نوشتار پیشین به قیام مردم مدینه اشاره شد که در آن مردم شهر پیامبر بر علیه یزید بپا خو استند و ارتش یزید مروم مدینه را قتل عام کرده و بصورت علنی به زنان و دختران تجاوز نمود، اموال آنان را مصادره کرد. این کشنار و تجاوز و قتل و غارت تقریبا دوسال بعد از واقعه عاشورا رخ داد.
اکنون بقیه نحوه شکل گیری قیام مردم مدینه را پی گیری می کنیم:
عزل والی مدینه
مردم مدینه به فرمان عبدالله بنزبیر، عثمان بن محمد را از امارت مدینه عزل کردند و بر امویان شوریدند و آنان را، که حدود هزار نفر بودند و در منزل مروان بن حکم گرد آمده بودند، محاصره کردند.و عبد الله بن زبیر ملمور خود عبدالله بن حنطله را به حکمرانی مدینه انتخاب نمودیعنی همین حادثه شوم حره مشخص می شود که امام حسین(ع) یزید رابخوبی شناخته بود و به همین علت گفته بود: "مثل من با یزید بیعت نخواهد کرد."
ادامه دارد...
امیر تهرانی
ح.ف
۷۴-کتاب شهید جاوید(۱)
در ارتباط با واقعه جانگداز کربلا کتابها بسیار نوشته شده ولی هیچ کدام به اندازه کتاب" شهید جاوید" مخالف و موافق نداشته است.
کتاب شهید جاوید نوشته صالحی نجف ابادی در باره قیام اماحسین علیه السلام سالها پیش به رشته نگارش د رآمد و از همان آغاز مخالفتهای متعدد نسبت به مطالب آن ابراز شد.زیرا نظر کلی و استنتاجی نویسنده با نظرات مقبول در جهان شیعه در ارتباط با واقعه عاشورا بطور کلی تطابق ندا رد.
نظر مقبول و پدیرفته شده د ر جهان شیعی این است که علاوه بر آن که حرکت عاشورا را قیام بر علیه حکومت فاسد یزید می داند ولی همواره به این نکته باور دارد که امام علیه السلام بر اساس علم الهی و وظیفه ای که بر ای او تقدیر شده این نهضت را بوجود آورده است.
واقعه حره یا آئینه ای که چهره یزید را بیشتر نشان داد.
من یک نکته مهم را ذکر می کنم که به تاریخ بعد از واقعه عاشورا باز می گردد و آن واقعه حره است. هر کس که بدون مطالعه دقیق واقعه وحشتناک حره به بحث در باره علت مخالفت امام حسین عایه السلام با یزید بپردازد به کنه اقدام امام پی نخواهد برد.
در سال ۶۳ قمری مردم مدینه به رهبری عبدالله بن حَنظَلة بن ابی عامر علیه حکومت یزید بن معاویه قیام کردند. در این واقعه، بسیاری از مردم مدینه، از جمله ۸۰ تن از صحابه پیامبر(ص) و ۷۰۰ تن از حافظان قرآن کشته شدند و اموال و نوامیس مردم به غارت رفت
حره به سنگستان سیاهرنگ میگویند وچون این قیام از سنگستانی در شرق مدینه به نام «حرّه واقم» یا «حرّه زُهره» (منسوب به بنیزهره از اقوام یهود) اعاز شدبه این نام معروف گردید.
زمینههای قیام
درباره این که چرا واقعه حره به وقوع پیوست ، روایتهای گوناگونی رسیده است:
-
۱-اکثر گزارشات نشان می دهد که علت اعتراض و قیام مردم مدینه فساد یزید بوده است
طبق این روایات، والی مدینه، هیئتی از بزرگان شهر از جمله عبدالله بن حنظله را برای ملاقات با یزید به شام فرستاد. هیئت مزبور به محض بازگشت از شام، در برابر مردم به فسق و فجور آشکار خلیفه گواهی دادند و مردم را به اقدام برای خلع یزید از خلافت دعوت کردند.
۲- قیام مردم مدینه در ارتباط با قیام عبدالله بن زبیر در مکه دانسته و حتی گفتهاند عبدالله بن حنظله از عاملان ابن زبیر بوده است.گفته شده عبدالله حنظله از عاملان عبدالله بن زبیر بوده است.
۳-سیاست اقتصادی معاویه که به تنگدستی و بروز گرسنگی منجر شد.
ادامه دارد...
امیر تهرانی
ح.ف
علوم ماوراء، غیبی، و یا دانشهای اکالت...(بخش یکم)
من تاکنون شاید بیش از یکصد کتاب در ارتباط با علومی و یا دانشهایی خوانده ام که اصطلاحا به علوم و دانشهایی بنام علو م پنهانی، غیبی، ماورائی، اکالت(Occult), روحی و مانند اینها مربوط می شوم. در ضمن بطور اتفاقی و یا اختیاری در جلساتی شرکت کرده ام که در آن کارهایی صورت گرفته که نمی توان دلیل علمی پابرجا بر رد و یا قبول آنها ارائه نمود . ولی حقیقت این است که اتفاقاتی افتاده است که وقوع آنها را نیز نمی توان انکار کرد.
اصولا در این ارتباط سه دید گاه وجود دارد:
۱-از بن و اساس دروغ محض است.
۲- این امکان وجود دارد که کسانی مجهز به چنین قدرتهایی باشند.
۳-نمی توانیم آنها را رد یا قبو ل کنیم. چون ما در جهان مادی زندگی می کنیم و با ماده سر و کار داریم.
- شواهدی از کتاب یک سال در میان ایر انیان
پرفسور ادوارد براون ایران شناس معروف که خیابانی در تهران بنام او نیز وجود دارد و عاشق فرهنگ و ادب ایر ان بود یک پزشک و یک متخصص ادبیات ایر انی بود که با ایران رفت و آمد و ارتباط زیادی داشت. او کتابی با عنوان " یک سال در میان ایر انیان " نوشته و شرح سفرهایش را به شهرهای مختلف ایران به رشته نگارش در آورده است.
این کتاب سفرنامه است و بیشتر علاقه ادوارد براون شناسایی تاریخ، ادب و زبان ای ان است و ربطی به علوم پنهانی و ماورایی ندارد. ولی در همین کتاب او به خاطر علاقه مردم ایر ان به این موصوعات بحثهایی ارائه کرده و درضمن دو سه گذارش از برخوردش با ماوراء می دهد که جالب است.
رمال دروغگو
براون در یکی از شهر ها با یک رمال زرتشتی آشنا می شود و او پس از انداختن رمل قدری از حوادث گذشته و قدری از حوادث آینده او را فهرست کرده و بر ای براون باز گو می کند . براون هم همه این موارد را در کتابش ثبت کرده ولی اعلام می کند که هیچکدام از آنها اصلا و ابدا صحت نداشته است.
تاریخچه رمل
گفته شده که رمل میر اثی از دانیال پیامبر است که معجزه او بشمار می آمده است. ولی این ها همه روایات تاریخی است که سند و مدر ک خاصی برای آن موجود نیست. اما من کتابی تحت عنوان "ژئومانسی" یا دانش رمل به زبان انگلیسی در کتابخانه دارم که توسط یک محقق استرالیایی به نگارش در آمده و تاریخچه پیدایش چنین فنی را از دو هزار سال پیش به اینطرف با مدرک و سند بررسی کرده و اساس و بنیان این فن را شرح می دهد.
نکته جالب این که این محقق استرالیایی دو سال در ایران بسر می برده و مدتها در خانقاه صفی علیشاه صوفی معروف در نزدیکی میدان بها ر ستان بسر می برده تا به کتابخانه آن خانقاه دسترسی داشته باشد و در ضمن اگر کسی چیزی می داند او هم آنرا بیاموزد.
او در این کتاب می نویسد که فن رمل با صحرا و سنگ ریزه و شن و خاک در ارتباط است. در سرزمین هایی که تا چشم کار می کند صحرا و بیابان دیده می شود برای آنکه انسان دست به دستگیره دروازه آینده بزند و از حوادث آینده مطلع شود چاره ای ندارد مگر آن که به زمین زیر پای خود نگاه کند و نقشی برروی زمین بکشد و یا شب به آسمان بنگرد و از ستاره ها حدس و گمان دریافت کند.
اتفاقا این فن دومی سر انجام به خلق دانش بسیار سودمند ستاره شناسی و کیهان شناسی شد که هر روزه بر انبوه کشفیات دانشمندان در این دو زمینه افزوده می شود.
رمل یا با نقطه گذاری بر روی کاغذ توسط مداد و خودکار و یا هر وسیله نگارش صورت می گیرد و یا از وسیله ای ویژه اینکار استفاده می شود.
حمله اول امریکا به عراق
زمانی که بوش پدر یعنی پدر جورج دبلیو بوش رییس جمهور امریکا بود و تصمیم داشت به عر اق حمله کند، من در شهر لاه هلنداین سرزمین گل و گیاه و تجارت و کتاب و سیاست بسر می بردم و مدیر یک شرکت بازرگانی بودم. شب هنگام شبکه تلو زیونی سی ان ان رپورتاژی از محله رمالهای یهودی در بروکسل تهیه کرده و با یکی از آنان به گفتگو نشست بود.
رمالی این افراد برروی کاغذ نبود بلکه از تسبیح های بلندی استفاده می کردند و تعداد نقطه را با شمارش اتفاقی روی تسبیح انجام می دادند.
امیر تهرانی
ح.ف
برگهایی از کتاب ارزشمند تاریخ بیهقی(۱ت)
کتاب تاریخ بیهقی از جمله آثار فاخر و ارزنده ومعتبر تاریخی است که بتوسط ابولفضل محمد بن حسین کاتب بیهقی منشی دیوان رسائل غزنویان به نگارش در امده است.
در نوشتار پیشین گفتم که این کتاب تاریخ را سی جلد بر شمرده اند ولی هم اکنون فقط کتاب تاریخ دوران سلطان مسعود غزنوی بر جای مانده است.به همین دلیل کتاب بجای مانده را تاریخ مسعودی نیز نامیده اند.
کتاب گوشه هایی خواندنی از تاریخ ایران را باز گو می کند که هر ایر انی علاقمند به ایران باید ازآنان اگاه باشد. من از پانزده شانزده سالگی بطور جدی این کتاب را مطالعه کرده ام و حتی نسخه دیجیتالی آنرا به همراه بیش از دوهزار کتاب خواندنی دیگر در تبلت خود دارم و هنوز هم به مطالعه تاریخ بیهقی می پردازم.
بکی از حوادث ویژه که در تاریخ بیهقی با جزئیات کامل ذکر شده گزارش دارزدن حسنگ وزیر است. او شیعه بود و به دستور حکومت ضدشیعی غزنوی که انگشت در جهان می کرد تا رافضی بیابد و بکشد و دخالت مستقیم خلیفه زورگوی بغداد بر دار شد.
گزارش اعدام حسنک وزیر
حسنک وزیر همان حسن بن محمد میکالی آخرین وزیر سلطان محمود غزنوی بود که به حکم مسعود غزنوی و به فتوای خلیفهٔ بغداد و به تهمت قرمطی بودن و یا اسماعیلی(شیعه) بودن در روز ۲۴ بهمن سال ۴۱۰ خورشیدی،به دار آویخته شد.
این امیر حسنک، بزرگمردی ازخاندان معروف میکال از خاندان دیواشتیج شاهزادهٔ سغدی بود. در دوران سلطان محمود به خاطر دانش و تجربهاش به وزارت منصوب شده بود.
امیر حسنک وزیر در زمان محمود غزنوی به سفر حج رفت که ایکاش نمی رفت و هنگام بازگشت بعلت نا امن بودن راه ها از مسیر مصر گذر کرد و به غزنی برگشت.
در مصر خلیفهٔ فاطمی مصر که شیعهٔ اسماعیلی بود به او خلعتی داد و ا وقبول کرد که ایکاش قبول نمی کرد.او آن خلعت را در شهر غزنی تسلیم سلطان محمود نمود.
خلیفهٔ عباسی بی سواد و متکبر از این که حسنک به نزد او نرفته و خلعت فاطمیان شیعی را پذیرفته سخت بر آشفت و به امیر حسنک تهمت بی دینی، قرمطی و رافظی زد.
سپس از سلطان محمو د خو است تا امیر حسنک را به او تسلیم کند تا مانند هزاران شیعه دیگر سر ببرد و بسوزاند. و سلطان محمود که می دانست امیر حسنک قرمطی نیست به خلیفه حسود جواب رد داد.
حسنک را در واقع بخاطر قبول خلعت فاطمیان و به نزد خلیفه عباسبی نرفتن ولی در ظاهر و با بهانه کردن قرمطیگری ساختگی متهم کردند و خلیفه از محمود خواست وی را تسلیم کند. سلطان محمود که به وزیرش اعتماد داشت و مطمئن بود که وی قرمطی نیست به خواست خلیفه جواب رد داد.
ابوالفضل بیهقی میگوید که سلطان محمود نسبت به پافشاری خلیفه بر اعدام حسنک محمود به خشم آمد و گفت:
«به این خلیفهٔ خرف شده بباید نبشت که من از بهر عباسیان انگشت در کردهام در همهٔ جهان و قرمطی میجویم و آنچه یافته آید و درست گردد بردار میکشند، و اگر مرا درست شدی که حسنک قرمطی است خبر به امیرالمؤمنین رسیدی که در باب وی چه رفتی. وی را من پروردهام و با فرزندان و برادران من برابر است. اگر وی قرمطی است من هم قرمطی باشم!»
متاسفانه و از بخت بد ، امیر حسنک پس از در گذشت سلطان محمود با آنانی که برای به تخت نشانی محمد پسر دیگر محمود کوشش کرده بودند همراهی کرد. به همین دلیل با روی کار آمدن مسعود ، همان بهانه قرمطی گری را که هیچ اساسی نداشت دنبال کرد و دستور اعدام امیر حسنک وزیر را داد.
ادامه دارد...
امیر تهرانی
ح.ف
کتاب سیر حکمت در اروپا
نوشته محمد علی فروغی
سقراط و افلاطون و ارسطو
(پیش از شروع مطلب باید توضیح دهم که کتاب سیر حکمت و یا فلسفه در اروپا جزو نخستین کتابهای فلسفی بود که من خواندم و شاید علیرغم برخی کاستی ها در نوع خود بسیار مفید بود. البته من یاد گیری و مطالعه فلسفه غربی را همزمان با مطالعه و یاد گیری فلسفه و حکمت مشرقی ایرانی آغاز کردم و این در تکمیل اطلاعات من فوق العاده مهم بود)
١– سقراط
در ترجمهٔ احوال سقراط وارد نمیشویم، کسانی که کتاب ما را موسوم به «حکمت سقراط» خواندهاند به اندازهٔ لزوم از آن داستان مقام سقراط شگفت و تعلیمات آن بزرگوار آگاه شده، و برخوردهاند به این که او جنبهٔ پیغمبری دارد، و وظیفهٔ خود را متنبه ساختن مردم به جهل خویش و توجه به لزوم معرفت نفس و مزین نمودن آن به فضائل و کمالات قرار داده،
ولیکن رأی و نظر مخصوصی در فلسفه اظهار ننموده، بلکه همواره اقرا ر کرده که چیزی نمیداند
استهزای سقراطی و شغل مامایی و زایمان کودک درون هر انسان
اما آنچه استهزای سقراطی نامیدهاند در واقع طریقهای بود که برای اثبات سهو و خطا و رفع شبهه از اذهان داشت به وسیلهٔ سئوال و جواب و مجادله!
و پس از آن که خطای مخاطب را ظاهر میکرد، باز بهمان ترتیب مکالمه و سئوال و جواب را دنبال کرده، به کشف حقیقت میکوشید.
و این قسمت دوم تعلیمات سقراط را «مامائی» نامیدهاند زیرا که او میگفت دانشی ندارم و تعلیم نمیکنم، من مانند مادرم فن مامائی دارم، او کودکان را در زادن مدد میکرد، من نفوس را یاری میکنم که زاده شوند. یعنی به خود ایندو راه کسب معرفت را بیابند، و به راستی در این فن ماهر بود و مصاحبان خود را منقلب مینمود و کسانی که او را وجودی خطرناک شمرده، در هلاکش پا فشردند، قدرت و تأثیر نفسی او را درست دریافته بودند.