شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.
شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

رازهای کتابخانه من(۸ت): معبد فلسفه(۲)


ادامه از نوشتار پیشین

فلسفه ، فیلسوفان ، فلسفه درست ، فلسفه نادرست

در نوشتار پیشین به ادبیات پارسی پرداختم و در شما ره های بعد مجددا به سراغ آن می روم. ولی برای آنکه خواننده احتمالی این نوشتار و البته اگر خواننده ای داشته باشد، در این بخش به آغاز کتابخوانی ام در زمینه فلسفه می پردازم. جمله خوبی یک فیلسوف آلمانی دارد  که می گوید:"هیچ کس نیست که فلسفه ورزی نکند، حتی همین که کسی سعی  کند فلسفه را رد کند خود تعقلی فلسفی است.،"

یادم هست در یک از ملاقاتهای دوستانه ام و در خانه گونتر گراس نویسنده مشهور آلمانی و برنده جایزه نوبل در رشته ادبیات این نکته را به او گفتم و او افزود:"خوشحالم که یک آلمانی این حرف را زده است."

اولین کتابهایی که در زمینه فلسفه خواندم اینها بودند:

۲۹-سیر حکمت در اروپا  نوشته محمد علی فروغی

۳۰-کلیات فلسفه   نوشته ریچارد پاپکین و آروم استرول  ترجمه دکتر سید جلال الدین مصطفوی

۳۱-حکمت الهی جلد ۱و۲ نوشته مهدی الهی قمشه ای

۳۲-  ?What is philosophy نوشته هیلد برانت


هر چهار جلد کتاب اثر عمیقی در من داشتند و مرا با رازهای فیلسوفان آشنا کردند.هر چهار کتاب را حد اقل دو یا سه بار خواندهام و یاد داشت برداشته ام.

کلیات فلسفه

ولی ترجیح می دهم که بحث رازهای فیلسوفان را از کتاب کلیات فلسفه شروع کنم.چون سخن را از نخستین مطلب آغاز کرده و این پرسش را مطرح کرده که اصلا فلسفه چیست؟ 

تعریف اصطلاحی  که بر ای  فلسفه  کرده اند دوستداری حکمت است. و فیلسوف کسی است که با تفکر و تعقل سعی       می کند نظم منطقی موجود در جهان و پدیده ها را بشناسد و به همه چیز با دید کلی نگاه می کند.

در همان آغاز خواندن کتاب کلیات فلسفه دو سه تا نکته اساسی گیرم آمد که سعی کردم آنها را بعنوان کلید راز در زندگی بکار برم. یکی از قول پاسکال دانشمند معروف فرانسه نقل شده بود:

-"فضیلت ما در فکر مااست، بکوشیم تا خوب فکر کنیم."

هم چنین از قول سقراط فیلسوف یونان نقل شده بود:

"زندگی بدون تحقیق و تفکر بی ارزش است."

اصولا ما طی عمر خود حرفهایی زیادی می شنویم ، می خوانیم ، و اموراتی را می بینیم و از نظراتی آگاه می شویم. اما آیا همه اینها با عقل سلیم جور در می آیند؟

 آیا هر چه برایمان می گویند درست و مطابق با واقع است؟ 

پس تفکر و تعقل متطقی می تواند ما را برای درک موضوعات و مطلب یاری کند. این همان کاری است که فیلسوفان منطقی و حقیقی می کنند.آنان سعی می کنند که بفهمند.

ذهن سقراطی چگونه ذهنی است.

یادم است استیو جابز گفته بود "حاضرم همه ثروتم را بدهم و لی در عوض نزد سقراط باشم." پس قطعا ارزش دارد که به این پیر  به قربان گاه رفته فلسفه و افکارش نظری خیلی کوتاه بیاندازیم.

 سقراط کتاب ننوشت اما شاگردش افلاطون که از ۲۰ سالگی تا دم مرگ همراه او بود و  در کتاب مکالمات و ضیافت بیشتر نظرات و افکار سقراط را بیان کرده است.

 همه کوشش فلسفی سقراط و راز مشهور شدنش این بود که به تفکر و تعقل اهمیت اصلی می داد و می گفت ما باید با تفکر بفهمیم که آیا آنچه اعتقاد و قبول داریم و آنچه دیگران می گویند با عقل هماهنگی دارد و یا خیر؟ اگر ندارد آنها را دوربر یزیم و افکار صحیح جایگزین کنیم.


افلاطون  هم درست می گفت و هم اشتباه می کرد.

افلاطون شاگرد ارسطو معتقد بود که با آموزش و پرورش همه درست و خوب می شوند. اگر کسی کار بد می کند و خطا می کند و شر از او سر می زند بخاطر جهل است. البته این در مواردی و بویژه در مورد افراد ساده و معمولی صدق می کند، ولی آیا دانشمندانی که سلاحهای میکروبی ، اتمی، و سلاح کشتار جمعی را برای نخستین بار اختراع کردند افراد بی سواد و جاهل و نادان بودند؟ مسلما پاسخ منفی است. اتفاقا آنها می دانستند که چه بلایی بر سر بشریت می آورند.

بنابر این فلسفه افلاطون مبنی بر  این که یا آدم خوب وجود دارد که فهمیده و باسواد است و یا آدم بد وجود دارد که جاهل است و اگاهی ندارد  در خیلی از موارد نادرست.

زمانی که برای اولین بار کتاب  کلیات فلسفه را خواندم از این که در همان صفحات اولیه نقص فلسفه افلاطون را توضیح داده قدری متحیر شدم  چون خودم روی آن سطور متوقف شدم  قدری فلسفیدم  و از خود پرسیدم  مگر می شود اختراع کننده بمب اتمی یعنی پرفسور اپن هایمر نمی دانست چه می کند؟خوشبختانه توضیح کتاب مبنی بر  این که افلاطون بزرگ در این مورد اشتباه می کرد حیر ت مرا بر طرف ساخت.

ارسطو فیلسوف حد وسط

ارسطو شاگرد اکادمی افلاطون راه بهتری پیش گرفت و گفت: در زندگی باید سعادتمند و خوشبخت بود، و راز سعادتمتدی و خوشبختی در این است که در همه چیز " اعتدال" را رعایت کنیم و حد وسط و یا حد طلایی را رعایت کنیم. برای مثال؛  به اندازه کار کنیم، به اندازه بخوریم، به اندازه استراحت کنیم، به اندازه تفریح کنیم، به اندازه ببخشیم و...

خوب این طرز تفکر اصلاح بزرگی در طرز تفکر افلاطونی بو د و حتی امروزه هم قابل پذیرش است. منتهی نویسنده کتاب کلیات  فلسفه بر این عقیده نیز ایرادی وارد ساخته و گفته است : در بعضی موارد حد وسط کار ساز نیست. بلکه باید از حدی بالاتر و بیشتر و یا کمتر استفاده کزد. و دیگر این که اصلا این چیزها نسبت به افراد وزمان و مکان فرق می کند پس نسبیتی هستند.

ادامه دارد

امیر تهرانی

(ح.ف)

تا اینجا ۳۲ جلد کتاب

تکرار

رازهای کتابخانه من(۸ت): معبد فلسفه(۲)

ادامه از نوشتار پیشین

فلسفه ، فیلسوفان ، فلسفه درست ، فلسفه نادرست

در نوشتار پیشین به ادبیات پارسی پرداختم و در شما ره های بعد مجددا به سراغ آن می روم. ولی برای آنکه خواننده احتمالی این نوشتار و البته اگر خواننده ای داشته باشد، در این بخش به آغاز کتابخوانی ام در زمینه فلسفه می پردازم. جمله خوبی یک فیلسوف آلمانی دارد  که می گوید:"هیچ کس نیست که فلسفه ورزی نکند، حتی همین که کسی سعی  کند فلسفه را رد کند خود تعقلی فلسفی است.،"

یادم هست در یک از ملاقاتهای دوستانه ام و در خانه گونتر گراس نویسنده مشهور آلمانی و برنده جایزه نوبل در رشته ادبیات این نکته را به او گفتم و او افزود:"خوشحالم که یک آلمانی این حرف را زده است."

اولین کتابهایی که در زمینه فلسفه خواندم اینها بودند:

-سیر حکمت در اروپا  نوشته محمد علی فروغی

-کلیات فلسفه   نوشته ریچارد پاپکین و آروم استرول  ترجمه دکتر سید جلال الدین مصطفوی

-حکمت الهی جلد ۱و۲ نوشته مهدی الهی قمشه ای

-  ?What is philosophy نوشته هیلد برانت


هر چهار جلد کتاب اثر عمیقی در من داشتند و مرا با رازهای فیلسوفان آشنا کردند.هر چهار کتاب را حد اقل دو یا سه بار خواندهام و یاد داشت برداشته ام.

کلیات فلسفه

ولی ترجیح می دهم که بحث رازهای فیلسوفان را از کتاب کلیات فلسفه شروع کنم.چون سخن را از نخستین مطلب آغاز کرده و این پرسش را مطرح کرده که اصلا فلسفه چیست؟ 

تعریف اصطلاحی  که بر ای  فلسفه  کرده اند دوستداری حکمت است. و فیلسوف کسی است که با تفکر و تعقل سعی       می کند نظم منطقی موجود در جهان و پدیده ها را بشناسد و به همه چیز با دید کلی نگاه می کند.

در همان آغاز خواندن کتاب کلیات فلسفه دو سه تا نکته اساسی گیرم آمد که سعی کردم آنها را بعنوان کلید راز در زندگی بکار برم. یکی از قول پاسکال دانشمند معروف فرانسه نقل شده بود:

-"فضیلت ما در فکر مااست، بکوشیم تا خوب فکر کنیم."

هم چنین از قول سقراط فیلسوف یونان نقل شده بود:

"زندگی بدون تحقیق و تفکر بی ارزش است."

اصولا ما طی عمر خود حرفهایی زیادی می شنویم ، می خوانیم ، و اموراتی را می بینیم و از نظراتی آگاه می شویم. اما آیا همه اینها با عقل سلیم جور در می آیند؟

 آیا هر چه برایمان می گویند درست و مطابق با واقع است؟ 

پس تفکر و تعقل متطقی می تواند ما را برای درک موضوعات و مطلب یاری کند. این همان کاری است که فیلسوفان منطقی و حقیقی می کنند.آنان سعی می کنند که بفهمند.

ذهن سقراطی چگونه ذهنی است.

یادم است استیو جابز گفته بود "حاضرم همه ثروتم را بدهم و لی در عوض نزد سقراط باشم." پس قطعا ارزش دارد که به این پیر  به قربان گاه رفته فلسفه و افکارش نظری خیلی کوتاه بیاندازیم.

 سقراط کتاب ننوشت اما شاگردش افلاطون که از ۲۰ سالگی تا دم مرگ همراه او بود و  در کتاب مکالمات و ضیافت بیشتر نظرات و افکار سقراط را بیان کرده است.

 همه کوشش فلسفی سقراط و راز مشهور شدنش این بود که به تفکر و تعقل اهمیت اصلی می داد و می گفت ما باید با تفکر بفهمیم که آیا آنچه اعتقاد و قبول داریم و آنچه دیگران می گویند با عقل هماهنگی دارد و یا خیر؟ اگر ندارد آنها را دوربر یزیم و افکار صحیح جایگزین کنیم.


افلاطون  هم درست می گفت و هم اشتباه می کرد.

افلاطون شاگرد ارسطو معتقد بود که با آموزش و پرورش همه درست و خوب می شوند. اگر کسی کار بد می کند و خطا می کند و شر از او سر می زند بخاطر جهل است. البته این در مواردی و بویژه در مورد افراد ساده و معمولی صدق می کند، ولی آیا دانشمندانی که سلاحهای میکروبی ، اتمی، و سلاح کشتار جمعی را برای نخستین بار اختراع کردند افراد بی سواد و جاهل و نادان بودند؟ مسلما پاسخ منفی است. اتفاقا آنها می دانستند که چه بلایی بر سر بشریت می آورند.

بنابر این فلسفه افلاطون مبنی بر  این که یا آدم خوب وجود دارد که فهمیده و باسواد است و یا آدم بد وجود دارد که جاهل است و اگاهی ندارد  در خیلی از موارد نادرست.

زمانی که برای اولین بار کتاب  کلیات فلسفه را خواندم از این که در همان صفحات اولیه نقص فلسفه افلاطون را توضیح داده قدری متحیر شدم  چون خودم روی آن سطور متوقف شدم  قدری فلسفیدم  و از خود پرسیدم  مگر می شود اختراع کننده بمب اتمی یعنی پرفسور اپن هایمر نمی دانست چه می کند؟خوشبختانه توضیح کتاب مبنی بر  این که افلاطون بزرگ در این مورد اشتباه می کرد حیر ت مرا بر طرف ساخت.

ارسطو فیلسوف حد وسط

ارسطو شاگرد اکادمی افلاطون راه بهتری پیش گرفت و گفت: در زندگی باید سعادتمند و خوشبخت بود، و راز سعادتمتدی و خوشبختی در این است که در همه چیز " اعتدال" را رعایت کنیم و حد وسط و یا حد طلایی را رعایت کنیم. برای مثال؛  به اندازه کار کنیم، به اندازه بخوریم، به اندازه استراحت کنیم، به اندازه تفریح کنیم، به اندازه ببخشیم و...

خوب این طرز تفکر اصلاح بزرگی در طرز تفکر افلاطونی بو د و حتی امروزه هم قابل پذیرش است. منتهی نویسنده کتاب کلیات  فلسفه بر این عقیده نیز ایرادی وارد ساخته و گفته است : در بعضی موارد حد وسط کار ساز نیست. بلکه باید از حدی بالاتر و بیشتر و یا کمتر استفاده کزد. و دیگر این که اصلا این چیزها نسبت به افراد وزمان و مکان فرق می کند پس نسبیتی هستند.


ادامه دارد

امیر تهرانی

(ح.ف)

تکرار

رازهای کتابخانه من ( ۶ ت): پهنه شکوهمند ادب پارسی(ت)


شکر کن شوند همه طوطیان هند     زین قند پا رسی که به بنگاله می رود.
پهنه شکوهمند ادبیات پارسی
با توجه به علاقمندی شدیدی که به شعر و ادب پارسی داشته و دارم د ر نوجوانی به خواندن و مطالعه دقیق کتابهای زیر روی آوردم:کلیله و دمنه، مرزبان نامه، تاریخ بیهقی، تاریخ طبرستان، بوستان و گلستان، دیوان حافط ، رباعیات خیام.

قدری در باره کلیله و دمنه
کتاب «کلیله و دمنه» منشاء هندی  دارد  و به زبان سانسکریت  « پنچه تنتره » یعنی پنج کتاب نامیده می شود که آنرا کتاب "پنج پند" نیز نامیده اند.
پیش از این که وارد اصل مطلب شوم این گزارش غمبار را بدهم که دو سه سال پیش کتابخانه ملی فر انسه یک نمایشگاه از نسخه های خطی کلیله تهیه کرده بود و از هر ده کوره ای آدم دعوت کرده بود بجز ایران، علیرغم آن که  کلیله و دمنه را ایر انیان به جهان شناساند ند. در این نمایشگاه سهم دعوت کنندشونده ۹۰ در صد عر ب بودند که این مردم هیچ نقشی در ایجاد و عرضه کلیله نداشته اند. ضمنا اولین کسی که کلیله و دمنه را از پهلوی به عربی ترجمه کرد دانشمند ایرانی روزبه پور دادویه یا همان ابن مقفع بود. همین کار را در ارتباط با کتاب هزار و یک شب انجام دادند. یعنی آن دیو سیرتی که نمایشگاه هزار و یک شب را بر پا کرد از هیچ ای انی دعوت نکرد. وقتی از او پرسیدند که چرا ایر انی در این نمایشگاه نیست گفته بود: ایرانی گیر نیاوروم که انگلیسی حرف بزند‌. حالا این سخن پست را در کنار آن حقیقت بگذارید که ۲۷ در صد پژوهشگران ارشد نا سا ایرانی هستند.


البته نام مؤلف کتاب  کلیله و دمنه مشخص نیست . کلیله و دمنه نام دو شغال است که با هم گفتگو می کنند.
و گویا تعدادی قصه عامیانه است که در کنار هم جمع شده است. بررسی کلیله و دمنه و مطالعه دقیقی آن نشان می دهد که  انسان نیک  کسی است که:
 - ذهن و قلبش سرشار از عشق به زندگی باشد،
- تحرک و پویایی  داشته باشد ،
 -با اندیشه و خرد از پس مشکلات بر آید،
- تا سر حد امکان با استفاده از هوشمندی در مقابل خطرها موفق و سالم بیرون اید،
- از هر واقعه زندگی درسی و تجربه ای بیاموزد و آن را در زندگی بکار گیرد.
بر اساس مدارک تاریخی ادبی انوشیروان ساسانی دستور ترجمه کتاب از هندی به پهلوی را داد و یکی از خردمندان و دانشمندان ایرانی بنام برزویه طبیب آنرا به پهلوی ترجمه کرد.
بر اساس  مدارک موجود  در زمان ساسانیان به دستور انو شیروان، برزویه‌ی طبیب این کتاب را به پهلوی ترجمه کرد. این ترجمه در سال 570 میلادی تحت عنوان  کلیلگ و دمنگ به زبان سریایی برگردانده شد.  و آنگاه ابن مقفع آنرا  از پهلوی و یا سریانی به عربی ترجمه کرد .
سپس در سال ۵۳۹ هجری  ادیب و مترجم ایرانی ابوالمعانی نصرالله بن عبدالحمید منشی کلیله و دمنه را از عربی به فارسی برگرداند.
گفته اند که  ابو المعالی مردی صاحب ذوق، نکته پرداز و سخن‌شناس بود. سرسپردگی‌اش به دانش و ادبیات، او را بر آن داشت تا خانه‌اش را مجمع فضلا و ادبا قرار دهد. در این جمع، شعر و ادب نقل محفل بود. از میان این جمع، دوستی به نام علی بن ابراهیم اسماعیل نسخه ای از کلیله و دمنه عربی به او هدیه کرد.

ابو المعالی شیفته این کتاب شد و به فکر ترجمه آن افتاد. پس دست‌به‌کار شد و ترجمه بخش‌هایی از آن را هم به نظر دوستان صاحب‌ذوق و هم به نظر بهرام شاه غزنوی رساند. تایید هر دو و تاکید آنان بر ادامه کار مشوق او گردید. احاطه او بر علوم زمان مانع از آن شد که تنها بر ترجمه خشک و یکنواختی از آن اکتفا کند. بدین ترتیب یکی از زیبا ترین نثرهای زبان فارسی به وجود آمد.
من آن نسخه از کتاب کلیله و دمنه ترجمه نصر الله منشی را  خواندم که شادروان استاد عبدالعظیم قریب استاد کم نظیر ادب پارسی تصحیح کرده بود. 

با استفاده از دانشنامه رشد


امیر تهرانی

تکرار

رازهای کتابخانه من (۵ت): زبانهای دیگر ملتها(۲ت) دریچه ای رو به جهان: چگونه زبان فرانسه آموختم؟


زبان فرانسه
مقدمات زبان فرانسه را از پدر یاد گرفتم و سپس از روی کتابهای آموزش فرانسه که در کتابخانه پدری بودند (جلد اول متد موژه) یاد گیری زبان فرانسه را شروع کردم. زبان فرانسه صرف افعالش مشکل است، هر شی مونث مدکر دراد، مثلا کتاب مذکر است  le livre  e   و le حرف تعریف مذکر است و خط،کش  la regle است که مونث است و حرف تعریف آن la  می باشد. 

منابع:
۲۴ -متد موژه برای زمان ما روش و کتاب خوبی بود . این کتاب بنام نویسنده اش آقای موژه معروف شد که مدرس زبان و ادبیات فرانسه بود
۲۵-سپس جلد دوم موژه را به پایان رساندم  و این پایان اموزش گرامر فرانسه برای من بود

البته به همان روش زبان انگلیسی و عربی به یاد گیری لغات و اصطلاحات پرداختم و همراه با آن کتابهای داستان ساده و متن های روزنامه ای را مطالعه کردم . 

پس از مطالعه دوجلد موژه و به ذهن سپردن حدود سه هزار واژه و اصطلاح که از روی:
۲۶-فرهنگ لغات فرانسه به فارسی،   و ۲۷-فرانسه به فارسی بروخیم بود بهمطالعه (۲۸-)فرهنگ لاروس پرداختم که فرانسه به فرانسه بود. لعتنامه های فرانسه به فارسی و فارسی به فرانسه بروخیم هریک حدود چهل هزار لغت و اصطلاح بودند که من طی یک سال توانستم حدود بیست هزار لغت و اصطلاح فرانسوی را به ذهن بسپرم.

 توضیحات:فرهنگ لغت فرانسه به فرانسه و دایره المعارف لاروس
فکر نمی کنم در روی کره زمین تعداد دایره المعارف خوانها و فرهنگ لغات خوانها، یعنی آنان که از اول تا به آخر آنرا بخوانند بیش از صد نفر باشد و خوشبختانه من یکی از آنان هستم. 
پیرلاروس(Pierre Larousse) ‌آموزگار،نویسنده، دانشنامه نویس، ادیب و لغت‏شناس معروف فرانسوی در 23 اکتبر 1817م در توسی‌(لیون) متولد ‌و در سوم ژانویه 1875م در پاریس در سن 58  سالگی درگذشت.
پیرلاروس‌ علاقه‌ عجیبی‌ به‌ ادبیات‌ وصرف‌ و نحو کلمات‌ فرانسوی‌ داشت‌ و از همان‌ زمان‌ به‌فکر افتاد در رشته‌ ادبیات‌ فرانسه‌ به‌ تحصیل‌ وتحقیق‌ بپردازد و براین باور بود که‌ ادبیات ‌نیاز به‌ یک‌ لغت‌ نامه‌ غنی‌ دارد. او نخست‌ به‌ انتشار روزنامه‌ محلی‌ پرداخت‌. 
بعد از این‌ که‌ با استقبال‌ محلی‌ها روبرو شد، به‌ تدریس‌ در مدرسه‌ محله‌ خود اقدام‌ کرد. در مدرسه‌ به‌کمک‌ مدیر مدرسه‌ به‌ انتشار روزنامه‌مخصوص‌ آموزش‌ و پرورش‌ و تالیف‌ دستور زبان‌فرانسه‌ برای‌ تدریس‌ در مدارس‌ پرداخت‌.
 لاروس در سال‌ 1852م با همکاری پیراگوستن‌ بوای‌ مجوز کرایه و فروش‌‌ کتاب‌ را دریافت‌ کرد و بدین‌ ترتیب‌کتابفروشی‌ لاروس‌ و بوای‌ تاسیس‌ شد. 
در سال‌ 1849م لاروس‌ قرار داد انتشار کتاب ‌واژه‌شناسی‌ را با یک‌ ناشر امضاء کرد. این‌ کتاب‌برگزیده‌ای‌ از کتاب‌های‌ واژه‌شناسی‌ مدارس‌ابتدایی‌ بود که‌ اولین‌ اثر این‌ کتاب‌ فروشی‌ بود، ازآن‌ سال‌ به‌ بعد پیرلاروس‌ دانشنامه کوچکی ‌را منتشر کرد که‌ راهنمای‌ دانش‌آموزان بود.
 در سال‌ 1856م پیرلاروس‌ فرهنگ‌نامه‌جدید خود را به‌ زبان‌ فرانسه‌ منتشر کرد. این‌ فرهنگ غیرمصور که‌ به‌ شکل‌فشرده‌ حروف‌چینی‌ شده‌ بود دربیش‌ از 5 میلیون‌نسخه‌ به‌ فروش‌ رسید. 
در سال‌ 1863م‌ ‌کتابفروشی‌ لاروس‌ و بوای‌ اولین‌ جزوه‌های‌فرهنگ‌ عمومی‌ و عظیم‌ قرن‌ نوزدهم‌ را ارائه‌کردند. این‌ مجموعه‌ شامل‌ ده‌ جلد و بیست‌هزار و هفتصد صفحه‌ به‌ علاوه‌ دو کتاب‌ متمم ‌است‌.
 در سال‌ 1869م لاروس‌ و بوای‌ تصمیم‌ گرفتنداز هم‌ جدا شوند. پیرلاروس‌ در سمت‌ مولف‌، ناشر و مولف‌ چاپ‌ با مشقت‌ زیاد با گروه‌ زیادی‌ در رابطه‌ بافرهنگنامه‌ بزرگ فعالیت‌ می‌کرد و در عین‌ حال ‌تعداد زیادی‌ کتاب‌های‌ آموزشی‌ تدوین‌ می‌کرد و آنها را منتشر می‌کرد.
 بنابراین لاروس فقط ابداع کننده ی دانشنامه نیست،بلکه او اولین کسی است که کتاب های تدریسی آموزشگاه ها را تدوین و روش آن را عوض کرده و به صورت امروزی در آورده است. در سال‌ 1872 میلادی‌ به‌دو حمله‌ مغزی‌ دچار شد و در سوم‌ ژانویه‌ 1875م درسن‌ پنجاه‌ و هفت‌سالگی‌ درگذشت‌.
گفتنی‌است‌ اولین‌ کتاب‌ لاروس‌ در سال‌ 1856م به‌ چاپ‌رسید. کتاب فرهنگ کوچک لاروس، سه میلیون بار تجدید چاپ و کتاب فرهنگ جامع لاروس نیز، یکى از پر فروش‏ترین کتابهاى جهان است.
واین همان کتابی است که من آنرا از ابتدا تا انتها خواندم. و با آن مانوس بودم . 
 هم‌ اکنون‌ در قرن‌ بیست‌ و یکم‌ لاروس‌ به‌ بیش از چهل‌ زبان‌ زنده‌ دنیا ترجمه‌ و در خارج از فرانسه توزیع شده‌ و همه ساله دانشنامه و کتب لغت و فرهنگ‏های متعدد به نام لاروس از طرف هیأت‏های علمی فرانسه منتشر می‏شود.
فرهنگ های متنوع لاروس با گذشت بیش از 130 سال از مرگ پی یر لاروس، هم از حیث قالب و هم از حیث محتوا به طرز غیرقابل تصوری تغییر کرد ه اند اما هنوز نام لاروس را بر خود دارند و جمله معروفش که می گوید: «با هر رایحه ای، بذری می افشانم» هنوز زینت بخش همه انتشارات لاروس است. گفتنی است "امیل‌ ربر" معمار و دکوراتور فرانسوی،‌ زن بذرپاش را به‌ عنوان‌ یک‌ سمبل‌ برای‌شرکت‌ لاروس‌ ترسیم‌ کرده و این‌ علامت‌ به‌ مفهوم ‌گنجینه‌ای‌ است‌ که‌ دانسته‌های‌ آن‌ با سرعت‌ هرچه‌ تمام‌تر همه‌ دنیا را فرا می‌گیرد.
در پایان اشاره می کنم خانه پی یر لاروس در شماره ۱۶ خیابان مونپارناس در پاریس، بازسازی و مؤسسه لاروس در آنجا مستقر شده تا کار او در همان فضایی تداوم یابد که خود او تنفس کرده است.
آدرس منزلگاه لاروس: http://www.larousse.fr
در بخش دوم از http://www.paysdefrance.blogfa.com/post/107 استفاده شد

تا اینجا ۲۸ جلد

رازهای کتابخانه من (۴ ت): عرصه شکوهمند ادب پارسی (۱ ت)



ادبیات شکوهمند پارسی
ادامه از نوشتار پیشین
در نوشتار پیشین از برخی کتابها نام بردم که مابین ده تا شانزده سالگی و هفده سالگی خواندم و به کمک آنها دو زبان انگلیسی و عربی را در حد نیاز فر ا گرفتم. وای باید بگویم که در همان زمانها مطالعات دیگر هم داشتم. برای مثال چون به ادبیات پارسی بی نهایت علاقمند بودم کتابهایی چون:
۱۵ کلیله و دمنه ،
۱۶ مرزبان نامه ، 
۱۷تاریخ بیهقی ، 
۱۸تاریخ طبرستان ، 
۱۹ شاهنامه
۲۰ گلستان سعدی
۲۱بوستا ن سعدی
۲۲، دیوان حافظ
۲۳ دیوان خیام
را مطالعه می کردم و شعرهای زیادی را یادداشت می کردم و به ذهن می سپردم. در ضمن کتابهایی به زبان انگلیسی و عربی هم مطالعه می کردم .
گلستان و بوستان اثری عمیق بر من داشتند. از دیوان حافظ این زبان غیبی شعر و ادب پارسی در سهایی آموختم که تا به امروز آنها را بکار بسته و سود فراوان برده ام. برای مثال این شعر حافظ می تواند دستور العمل نجات ب ای تمام انسانها باشد. همه سیاست عاقلانه و انسانی در این چهار خط شعر نهفته است، و هرکس دانسته و نادانسته به محتوی آنها عمل نتیجه مثبت و برکت بخش آنرا در زندگی دیده است:

ای صاحب کرامت شکرانه سلامت

روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را


آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است

با دوستان مروت با دشمنان مدارا


توجه به نیازمندان، مروت با دوستان و مدارا با دشمنان اصولی بوده که از شعر حافظ آموختم و آنرا در زندگی بکار بردم و هرگز زیان نکرده ام . چه بسا که در معرکه های زندگی به لطف خدا و با توجه به آن دواصل مروت و مدارا از خطر جسته ام.بسیاری از مشکلات بشر در زندگی مروت نداشتن با دوست و مدارا نکردن با دشمن است.اگر انسانها این دو اصل را رعایت کنند با موفقیت از گردنه های سخت زندگی می گذرند.

هم چنین توجه به نیازمندان باعث می شود که نوعی تعادل در زندگی بشر بوجود آید و از طغیان و جنایات جلوگیری شود.
هم چنین سعدی را ه کا رهایی هم در نثر و نظم ارائه کرده که در نوع خود کم نظیرند:

"بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد. پسر را گفت: نباید که این سخن با کسی در میان نهی. گفت: ای پدر! فرمان تو راست، نگویم، ولکن خواهم مرا بر فایدهٔ این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت: تا مصیبت دو نشود: یکی نقصان سر مایه و دیگر شماتت همسایه.

مگوی انده خویش با دشمنان
که لاحول گویند شادی کنان"

و آن شعر معروف او که می گوید:

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.

این شعر دنیایی از شفقت و مهربانی را در خود دارد و در عین حال داروی ضد افسردگی است

وآن شعر جاودانه سعدی که جهانی شده است:
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار نماند دگر عضوها را قرار

شعر فوق همه بشر یت را بهم پیوند می زند. کاری که خیلی دم از آن زدند ولی توفیق کامل نیافتند.
ویا این شعر زیبای حافظ که می گوید:
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای فرشته ات به دودست دعا نگهدارد


امیر تهرانی

(ح.ف)