شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.
شرح کتاب خوانی ها و کتابها

شرح کتاب خوانی ها و کتابها

معرفی ۳۵۰۰ جلد کتابی که تاکنون به زبانهای مختلف خوانده ام و بحث در باره رازهای این کتابها و نکات مثبت یا منفی آنان و چه تاثیری در زندگی انسان می توانند داشته باشند.

رازهای کتابخانه من(۵۷): جهان پر راز و رمز رمان و داستان: بوف کور(بخش دوم)


بوف کور(۲)

.ا.و یعنی قهرمان داستان در ادامه و در همان صفحات آغازین کتاب از نقاشی هایش بر روی قلمدان سخن می گوید که همیشه یک درخت  سروی می کشیده که یک جوکی در زیر آن نشسته و دختری در حال تقدیم کردن یک گل نیلوفر به او بوده است.

این دختر اثیری بعد ها طی داستان شکل حقیقی بخودش می گیرد و دختر دایه ای می شود که قهرمان داستان را بزرگ کرده است.
از پدرو عمویش صحبت می کند که هر دو در یک فراز تخیلی به هندوستان می روند و  عاشق رقاصه هندی می شود. و بعد طی یک ازمایش مرگ در اثر زهر مار عمویش زنده و پدرش می میرد.
در طی داستان صادق هدایت نفرت خود را از نماز و قرآن و دین از زبان قهرمان داستان بیان می کند. چون او در زندگیش نیز همین گونه بود.
قهر مان داستان دل پری دارد از این که در مقابل قادر متعال به عربی حرف بزند.خوب این که مشکلی نیست می توانست به زبان هخامنشی بگوید. وزرگا اهورا مزدا!

ترس از زندگی
"دوباره سکوت و تاریکی همه‌جا را فرا گرفت – من پیه‌سوز اطاقم را روشن نکردم، خوشم آمد که در تاریکی بنشینم – تاریکی، این ماده غلیظ سیال که در همه‌جا و در همه چیز تراوش میکند. من بآن خو گرفته بودم – در تاریکی بود که افکار گم شده‌ام، ترسهای فراموش شده، افکار مهیب باور نکردنی که نمی‌دانستم در کدام گوشه مغزم پنهان شده بود، همه از سر نو جان میگرفت، راه میافتاد و بمن دهن کجی میکرد – کنج اطاق، پشت پرده، کنار در، پر از این افکار و هیکلهای بی‌شکل و تهدید کننده بود.

"از دور ریختن عقایدی که بمن تلقین شده بود آرامش مخصوصی در خودم حس میکردم – تنها چیزی که از من دلجویی میکرد امید نیستی پس از مرگ بود – فکر زندگی دوباره مرا میترسانید و خسته میکرد – من هنوز باین دنیایی که در آن زندگی میکردم، انس نگرفته بودم، دنیای دیگر بچه دردمن میخورد؟ حس میکردم که این دنیا برای من نبود، برای یکدسته آدمهای بی‌حیا، پررو، گدامنش، معلومات‌فروش چاروادار و چشم و دل گرسته بود – برای کسانی که بفراخور دنیا آفریده شده بودند و از زورمندان زمین و آسمان مثل سگ گرسنه جلو دکان قصابی که برای یک تکه لثه دم می‌جنبانید گدائی میکردند و تملق می‌گفتند – فکر زندگی دوباره مرا میترسانید و خسته می‌کرد."

فکر زندگی ، قهرمان داستان را می ترساند و امید نیستی پس خز مرگ او را امیود وار می کند. متاسفانه او زنی دارد که خیلی این زن را دوست دارد ولی این زن به او تعلق ندارد. به همه کس تعلق دارد جز به او! به همه این علت در پایان داستان یک شب تصمیمش را گرفته و زن را به قتل می رساند. ولی گویا ۷ود خو نیز دچار استحاله مرگ مانند می شود.

"حضور مرگ همه موهامات را نیست و نابود میکند. ما بچه مرگ هستیم و مرگ است که ما را از فریب‌های زندگی نجات میدهد، و در ته زندگی اوست که ما را صدا میزند و بسوی خودش میخواند – در سن‌هائی که ما هنوز زبان مردم را نمیفهمیم اگر گاهی درمیان بازی مکث می‌کنیم، برای این است که صدای مرگ را بشنویم."

"سایه من خیلی پررنگ‌تر و دقیق‌تر از جسم حقیقی من بدیوار افتاده بود، سایه‌ام حقیقی‌تر از وجودم شده بود. گویا پیرمرد خنزر پنزری، مرد قصاب، ننجون و زن لکاته‌ام همه سایه‌های من بوده‌اند، سایه‌هائیکه من میان آن‌ها محبوس بوده‌ام. در اینوقت شبیه یک جغد شده بودم، ولی ناله‌های من در گلویم گیر کرده بود و بشکل لکه‌های خون آن‌ها را تف می‌کردم. شاید جغد هم مرضی دارد که مثل من فکر میکند. سایه‌ام بدیوار درست شبیه جغد شده بود و با حالت خمیده نوشته‌های مرا بدقت میخواند. حتما او خوب می‌فهمید، فقط او میتوانست بفهمد. از گوشه چشمم که بسایه خودم نگاه میکردم می‌ترسیدم."


رازهای کتابخانه من(۵۶): جهان پر راز و رمز رمان و داستان، بوف کور(۱)

کتاب بوف کور(۱)
نوشته صادق هدایت

کتاب بوف کور را وقتی داشتم دیپلم دبرستان را می گرفتم خواندم. این کتاب شرح حال کسی است که دختری آنهم از نوع اثیری اش وارد زندگی او شده و او را جادو کرده است .قهر مان داستان بادیدن چشم ترکمنی دختر عقل و کنترل از کف می دهد.

کتاب با ین پاراگراف آغاز می شود:

"زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورد و میتراشد.این دردها را نمیشود بکسی اظهار کرد، چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیش‌آمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می‌کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند – زیرا بشر هنوز چاره و دوائی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی بتوسط شراب و خواب مصنوعی بوسیله افیون و مواد مخدره است – ولی افسوس که تاثیر اینگونه داروها موقت است و بجای تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید.
آیا روزی به اسرار این اتفاقات ماوراء طبیعی، این انعکاس سایه روح که در حالت اغماء و برزخ بین خواب و بیداری جلوه میکند کسی پی خواهد برد؟"

و شرح ظهور ان دختر را ور زندگی خود این گونه می دهد:
"برای نخستین بار گمان کردم که در زندگی من یک شعاع آفتاب درخشید – اما افسوس، این شعاع آفتاب نبود، بلکه فقط یک پرتو گذرنده، یک ستاره پرنده بود که بصورت یک زن یا فرشته بمن تجلی کرد و در روشنایی آن یک لحظه، فقط یک ثانیه همه بدبختیهای زندگی خودم را دیدم و بعظمت و شکوه آن پی بردم و بعد این پرتو در گرداب تاریکی که باید ناپدید بشود دوباره ناپدید شد – نه، نتوانستم این پرتو گذرنده را برای خودم نگهدارم."

توصیفی که از دختر اثیری می دهد این گونه است:
"دختر درست در مقابل من واقع شده بود، ولی بنظر می آمد که هیچ متوجه اطراف خودش نمیشد. نگاه می کرد، بی آنکه نگاه کرده باشد؛ لبخند مدهوشانه و بی اراده ای کنار لبش خشک شده بود، مثل اینکه بفکر شخص غایبی بوده باشد – از آنجا بود که چشمهای مهیب افسونگر، چشمهائی که مثل این بود که بانسان سرزنش تلخی می زند، چشمهای مضطرب، متعجب، تهدیدکننده و وعده دهنده او را دیدم و پرتو زندگی من روی این گویهای براق پرمعنی ممزوج و در ته آن جذب شد
– این آینه جذاب همه هستی مرا تا آنجائیکه فکر بشر عاجز است بخودش کشید – چشمهای مورب ترکمنی که یک فروغ ماوراء طبیعی و مست کننده داشت، در عین حال میترسانید و جذب می‌کرد، مثل اینکه با چشمهایش مناظر ترسناک و ماوراء طبیعی دیده بود که هرکسی نمی‌توانست ببیند؛ گونه‌های برجسته، پیشانی بلند، ابروهای باریک به‌هم پیوسته، لبهای گوشتالوی نیمه‌باز، لبهائیکه مثل این بود تازه از یک بوسه گرم طولانی جدا شده ولی هنوز سیر نشده بود. موهای ژولیده سیاه و نامرتب دور صورت مهتابی او را گرفته بود و یک رشته از آن روی شقیقه‌اش چسبیده بود – لطافت اعضا و بی‌اعتنائی اثیری حرکاتش از سستی و موقتی بودن او حکایت می‌کرد، فقط یک دختر رقاص بتکده هند ممکن بود حرکات موزون او را داشته باشد.

شب ابدی در یک چشم
"در چشمهای سیاهش شب ابدی و تاریکی متراکمی را که جستجو میکردم پیدا کردم و در سیاهی مهیب افسونگر آن غوطه ور شدم، مثل این بود که قوه ای را از درون وجودم بیرون می کشند، زمین زیرپایم میلرزید و اگر زمین خورده بودم یک کیف ناگفتنی کرده بودم."

او در همان آغاز کتاب از قول قهرمان کتاب می گوید که پس از دختر به تریاک و مشرکب پناه برده و به شغل مضحک نقاشی روی قلمدان پرداخته است. 
این که او هنر را مضحک می داند نشان از سقوط مالیخولیالی و پوچی شخصیت د ر گرداب جهل دارد. یعنی قهرمان داستان برازنده لقب "مفلوک فکری" بوده است.
و بدتر از همه او همین نظر را در باره زندگی دارد:
"من همیشه گمان میکردم که خاموشی بهترین چیزها است، گمان میکردم که بهتر است آدم مثل بوتیمار کنار دریا بال و پر خود را بگستراند و تنها بنشیند.آیا سرتاسر زندگی یک قصه مضحک، یک متل باور نکردنی و احمقانه نیست؟"

برخی اوقات و هنگام مطالعه کتاب این حس به من دست می داد که این واقعا خود صادق هدایت است که حرف دل خود را می زند:
"من با خودم فکر کردم: «اگر راست است که هر کسی یک ستاره روی آسمان دارد، ستاره من باید دور، تاریک و بی معنی باشد. شاید اصلا من ستاره نداشته باشم."


ادامه دارد...

رازهای کتابخانه من(۵۵): اسطرلاب و یا ستاره یاب

دستگاهی بنام اسطرلاب

پیشینه تاریخی اسطرلاب یا ستاره یاب
من کتابهای متعددی در باره اسطرلاب و یا ستاره یاب خوانده ام که کتاب : بیست باب" خواجه نصیر الدین طوسی و کتاب " تحفه حاتمی" نوشته شیخ بهایی از بهنرین کتابها برای افراد مبتدی هستند. جالب است که چند سال پیش متخصصی را از هلند به ایر ان آورده بودند تا در کلاس های درس روش استفاده از این دستگاه ستاره یاب را به ایرانیان یاد دهد، در حالی که ایر  انیان بهترین  و کامل ترین و زیبا ترین اسطرلابها را ساخته و عرضه کرده اند. هم اکنون نمونه هایی از آنها در موزه های معروف جهان یافت می شود.

به احتمال قوی اسطرلاب‌ یکی از قدیمی ترین دستگاه و ابزار علمی ساخته دست و فکر بشر است که پیشینه آن به عهد باستان باز می گردد . جمله جالبی در باره اسطرلاب گفاه شده و آن این که با ساختن اسطرلاب آسمان به زمین نزدیک شد.
تحقیقاتی که اخیرا انجام شده تاریخ پیدایش اسطرلاب را سیصد سال قبل از میلاد مسیح اعلام کرده اند.
البته بعضی ها هم براین باورند که پسر ادریس پیامبر نخستین کسی بود که به ساخت اسطرلاب اقدام ورزید. ضمنا عده ای نیز بر این ارسطاطالیس حکیم و دانشمند یونان باستان را سازنده و ابداع کننده اسطرلاب می دانند.
بعضی از گزارشات نیز حکایت از آن دارند که اریستاخورس ساموسی از استادان مدرسه مشهور اسکندریه که بزرگترین دانشگاه جهان در قبل از میلاد مسیح و حتی قرنها پس از آن بود نخستین کسی بود که نوعی وسیله و ابزار برای رصد ستارگان ابداع نمود.
پس از او نیز دانشمندان دیگری مانند هیپارخوس و بطلمیوس نویسنده کتاب معروف مجسطی به تهیه وسائلی برای انجام این کار مبادرت ورزیدند و بطلمیوس که در سالهای 120 میلادی در شهر اسکندریه زندگی می کرد نخستین اسطرلاب کروی و مسطح را ساخت.

گزارشاتی هم وجود دار مبنی بر این که این د ستگاه برای اولین بار در بابل قدیم ساخته شده و مدافعان این فرضیه به کشف الواح سفالینی استناد می کنند که در سرزمین بابل(عراق امروزی) یافت شده وشبیه به صفحه اسطرلاب است.

از آنجا که بر روی این الواح خطهایی دایره ای و تصویر چند ستاره دیده می شود به همین دلیل بعضی می گویند که اسطرلاب با ظاهر این الواح مشابهت دارد و در نتیجه باید ابزاری با منشاء بابل قدیم باشد .

به هر حال بر روی این نکته که چه کسی برای اولین بار به ساخت این دستگاه ارزشمند اقدام ورزید توافق جامع وجود ندارد.

بعضی از نویسندگان قدیم ایران این وسیله را "ستا ره یاب " خوانده اند که این نام بیش ار ترازوی آفتاب موجه بنظر می آید.

بر اساس بعضی مدارک که سازنده اسطرلاب را هیپارک یونانی معرفی کرده اند این نام از دو واژه " آسترون" به معنی ستا ره و "لامبانین" به معنی میزان و یا آینه تشکیل شده است.
بر حسب مدارک تاریخی ایرانیان از طرز کار اسطرلاب آگاه بودند و از آن در ستاره شناسی و تعین مسافت ها بهره می گرفتند. 
ایرانیان صفحه اسطرلاب را به دوازده قسمت تقسیم کرده بودند و هر یک را " برج " نامیده بودند که هر برج به چند ستاره اختصاص داشت و هر ستاره متعلق به یک" منزل" بود.
علاوه بر موارد فوق ایرانیان از اسطرلاب جهت تعین ساعات فرخنده برای جنگ و صلح و دیگر موار د استفاده می نمودند.
ضمنا بر طبق اسناد بدست آمده این وسیله را در سرزمین های باستانی مانند ماوراء النهر ، "استاره‌لاب" می‌گفتند.
می دانیم که "استاره" همان ستاره است و نامی ایرانی است و یونانیان قدیم آنرا "استاریوس " نامیده بودند.

حال اگر "لاب" را از مصدر "لابیدن" بدانیم که از بان پارتی و به معنی "تابیدن" است در آن صورت ظن ما بر ایرانی بودن منشاء این وسیله تقویت می شود.
این وسیله در زبان فارسی "جام جم" نیز نامیده شده که در بعضی گزارشات به آن اشاره گردیده ولی طی زمان در زبان رایج از واژه یونانی اسطرلاب استفاده شده است.

تاریخ تحول
عربها طرز کار با اسطرلاب را از ایرانیها و یا یونانیها آموختند و آنرا برای تعیین وضعیت ستارگان و یافتن جهت قبله و اوقات صبح و شام بکار بردند. ضمنا آنان طالع اوقات را نیز با همین دستگاه تعیین می کردند.

بعدها صنعتگران و متخصصان مسلمان بخصوص ایرانیان اسطرلاب را تکمیل کردندو طر ز استفاده از آنرا به اروپائیها یاد دادند.
ابوسعید سجزى (سیستانى) دانشمند ایرانی که در قرن چهارم هجری می زیست از جمله اولین کسانی بود که به ساختن اسطرلاب همت گماشت و او از معدود افرادی بود که در آن زمان عقیده داشت که این زمین است که متحرک بوده و به دور خورشید مى گردد و حدود پنج قرن قبل از آن که کپرنیک خورشید را مر کز منظومه شمسی اعلام کند سجزی گفته بود :"این زمین است که به دور خورشید می گردد."
ابو سعید کتاب های اسطرلاب، برهان الکفایه ، تحویل سنى الموالید، الدلائل فى احکام نجوم و کتاب جامع شاهى را از خود بیاد گار گذارده است که بیانگر تحقیقات مداوم او در این زمینه ها می باشد.

از دیگر دانشمندان ایرانی که به پیشرفت این دانش وفن کمک کردند ابوالوفاء بوزجانى خراسانی می توان نام برد که در تربت جام خراسان به دنیا آمد و در سال 376 در گذشت.
او نیز تحقیقات بسیاری در زمینه نجوم و ریاضی انجام داد .این دانشمند کتابهای الحساب، الکامل و زیج الواضح را به نگارش در آورد و آلات و ادوات نجومى را تکمیل نمود که به پیشرفت این علم کمک بسیار کرد.

هم چنین شرف‌الدین‌ مظفر طوسى‌ منجم‌ مشهور ایرانی که در قرن ششم هجری زندگی می کرد اسطرلابى‌ به‌شکل‌ خط کش‌ ساخت‌ که‌ آنرا اسطرلاب‌ خطى‌ یا عصای‌ موسى‌ نامیده بودند.

البته این اسطرلاب به علت محدودیتهائی که داشت نتوانست کاربرد وسیعی پیدا کند و یا این که در آن زمانها روش صحیح کار با آنرا نمی دانستند. 
ضمنا این سخن من بر مبنای بحثهای زیادی است که طی زمان در باره این اسطرلاب صورت گرفته و بنظر می رسد هنوز جای بحث دارد.
به هر حال ایرانیان آن قدر در ساخت اسطرلاب مهارت پیدا کردند که هم اکنون بسیاری از اسطرلابهای ساخت ایران زینت بخش موزه های جهان از جمله موزه بریتانیا می باشد.

هم اینک در موزه بریتانیا در شهر لندن نفیس ترین اسطرلاب جهان نگهداری می شود که ساخت ایران و برای شاه سلطان حسین ساخته شده بود.

ضمنا قدیمی ترین اسطرلاب ایرانی هم اکنون در کلکسیون فردی بنام لوئیس ایوانز در شهر آکسفورد انگلستان نگهداری می شود.

وقتی به گزارشات موجود عهد شا ه عباسی نگاهی می اندازیم در می یابیم که شیخ بهائی از اطلاعات خود در امور شهرسازی و ایجاد پلها و ساخت حمام و تسطیح جاده ها و حفر قنوات استفاده می کرده است .

بدون شک یکی از وسایل و ابزار اصلی مورد استفاده او در انجام اندازه گیریهای آسمانی و زمینی همین دستگاه اسطرلاب بوده و او طر ز کار این دستگاه را به شاگردانش نیز می آموخته و کتاب و رساله هایی نیز در باره آن نگاشته است.

اسطرلاب د رانواع مختلف و با نامهای متفاوت و جالبی عرضه می شده که از جمله می توان به زورقی ، مسطری ، صلیبی ، سفرجلی ، اهلیلجی ، لولبی ، کروی ، ذی العنکبوت ، رصدی ، مجنح ، طوماری ، هلالی ، قوسی ، صدفی ، جامعه ، مغنی ، ذات الحلق ، عصای موسی ، عقربی اشاره کرد

.ضمنا ا سطرلاب به نامهای دیگر مثلا تام و مسطح شمالی یا جنوبی نیز خوانده می شده که نوع تام آن تمام مقنطرات از یک تا نود را در بر می گرفت.

برگرفته از کتاب مرد رازها نوشته نویسنده همین وبلاگ

امیر تهرانی(ح.ف)

رازهای کتابخانه من(۵۵): اسطرلاب و یا ستاره یاب


دستگاهی بنام اسطرلاب

پیشینه تاریخی اسطرلاب یا ستاره یاب
من کتابهای متعددی در باره اسطرلاب و یا ستاره یاب خوانده ام که کتاب : بیست باب" خواجه نصیر الدین طوسی و کتاب " تحفه حاتمی" نوشته شیخ بهایی از بهنرین کتابها برای افراد مبتدی هستند. جالب است که چند سال پیش متخصصی را از هلند به ایر ان آورده بودند تا در کلاس های درس روش استفاده از این دستگاه ستاره یاب را به ایرانیان یاد دهد، در حالی که ایر  انیان بهترین  و کامل ترین و زیبا ترین اسطرلابها را ساخته و عرضه کرده اند. هم اکنون نمونه هایی از آنها در موزه های معروف جهان یافت می شود.

به احتمال قوی اسطرلاب‌ یکی از قدیمی ترین دستگاه و ابزار علمی ساخته دست و فکر بشر است که پیشینه آن به عهد باستان باز می گردد . جمله جالبی در باره اسطرلاب گفته شده و آن این که با ساختن اسطرلاب آسمان به زمین نزدیک شد.

تحقیقاتی که اخیرا انجام شده تاریخ پیدایش اسطرلاب را سیصد سال قبل از میلاد مسیح اعلام کرده اند.
البته بعضی ها هم براین باورند که پسر ادریس پیامبر نخستین کسی بود که به ساخت اسطرلاب اقدام ورزید. ضمنا عده ای نیز بر این ارسطاطالیس حکیم و دانشمند یونان باستان را سازنده و ابداع کننده اسطرلاب می دانند.
بعضی از گزارشات نیز حکایت از آن دارند که اریستاخورس ساموسی از استادان مدرسه مشهور اسکندریه که بزرگترین دانشگاه جهان در قبل از میلاد مسیح و حتی قرنها پس از آن بود نخستین کسی بود که نوعی وسیله و ابزار برای رصد ستارگان ابداع نمود.

پس از او نیز دانشمندان دیگری مانند هیپارخوس و بطلمیوس نویسنده کتاب معروف مجسطی به تهیه وسائلی برای انجام این کار مبادرت ورزیدند و بطلمیوس که در سالهای 120 میلادی در شهر اسکندریه زندگی می کرد نخستین اسطرلاب کروی و مسطح را ساخت.

گزارشاتی هم وجود دار مبنی بر این که این د ستگاه برای اولین بار در بابل قدیم ساخته شده و مدافعان این فرضیه به کشف الواح سفالینی استناد می کنند که در سرزمین بابل(عراق امروزی) یافت شده وشبیه به صفحه اسطرلاب است.

از آنجا که بر روی این الواح خطهایی دایره ای و تصویر چند ستاره دیده می شود به همین دلیل بعضی می گویند که اسطرلاب با ظاهر این الواح مشابهت دارد و در نتیجه باید ابزاری با منشاء بابل قدیم باشد .

به هر حال بر روی این نکته که چه کسی برای اولین بار به ساخت این دستگاه ارزشمند اقدام ورزید توافق جامع وجود ندارد.

بعضی از نویسندگان قدیم ایران این وسیله را "ستا ره یاب " خوانده اند که این نام بیش ار ترازوی آفتاب موجه بنظر می آید.

بر اساس بعضی مدارک که سازنده اسطرلاب را هیپارک یونانی معرفی کرده اند این نام از دو واژه " آسترون" به معنی ستا ره و "لامبانین" به معنی میزان و یا آینه تشکیل شده است.
بر حسب مدارک تاریخی ایرانیان از طرز کار اسطرلاب آگاه بودند و از آن در ستاره شناسی و تعین مسافت ها بهره می گرفتند. 
ایرانیان صفحه اسطرلاب را به دوازده قسمت تقسیم کرده بودند و هر یک را " برج " نامیده بودند که هر برج به چند ستاره اختصاص داشت و هر ستاره متعلق به یک" منزل" بود.
علاوه بر موارد فوق ایرانیان از اسطرلاب جهت تعین ساعات فرخنده برای جنگ و صلح و دیگر موار د استفاده می نمودند.
ضمنا بر طبق اسناد بدست آمده این وسیله را در سرزمین های باستانی مانند ماوراء النهر ، "استاره‌لاب" می‌گفتند.
می دانیم که "استاره" همان ستاره است و نامی ایرانی است و یونانیان قدیم آنرا "استاریوس " نامیده بودند.

حال اگر "لاب" را از مصدر "لابیدن" بدانیم که از بان پارتی و به معنی "تابیدن" است در آن صورت ظن ما بر ایرانی بودن منشاء این وسیله تقویت می شود.
این وسیله در زبان فارسی "جام جم" نیز نامیده شده که در بعضی گزارشات به آن اشاره گردیده ولی طی زمان در زبان رایج از واژه یونانی اسطرلاب استفاده شده است.

تاریخ تحول
عربها طرز کار با اسطرلاب را از ایرانیها و یا یونانیها آموختند و آنرا برای تعیین وضعیت ستارگان و یافتن جهت قبله و اوقات صبح و شام بکار بردند. ضمنا آنان طالع اوقات را نیز با همین دستگاه تعیین می کردند.

بعدها صنعتگران و متخصصان مسلمان بخصوص ایرانیان اسطرلاب را تکمیل کردندو طر ز استفاده از آنرا به اروپائیها یاد دادند.
ابوسعید سجزى (سیستانى) دانشمند ایرانی که در قرن چهارم هجری می زیست از جمله اولین کسانی بود که به ساختن اسطرلاب همت گماشت و او از معدود افرادی بود که در آن زمان عقیده داشت که این زمین است که متحرک بوده و به دور خورشید مى گردد و حدود پنج قرن قبل از آن که کپرنیک خورشید را مر کز منظومه شمسی اعلام کند سجزی گفته بود :"این زمین است که به دور خورشید می گردد."
ابو سعید کتاب های اسطرلاب، برهان الکفایه ، تحویل سنى الموالید، الدلائل فى احکام نجوم و کتاب جامع شاهى را از خود بیاد گار گذارده است که بیانگر تحقیقات مداوم او در این زمینه ها می باشد.

از دیگر دانشمندان ایرانی که به پیشرفت این دانش وفن کمک کردند ابوالوفاء بوزجانى خراسانی می توان نام برد که در تربت جام خراسان به دنیا آمد و در سال 376 در گذشت.
او نیز تحقیقات بسیاری در زمینه نجوم و ریاضی انجام داد .این دانشمند کتابهای الحساب، الکامل و زیج الواضح را به نگارش در آورد و آلات و ادوات نجومى را تکمیل نمود که به پیشرفت این علم کمک بسیار کرد.

هم چنین شرف‌الدین‌ مظفر طوسى‌ منجم‌ مشهور ایرانی که در قرن ششم هجری زندگی می کرد اسطرلابى‌ به‌شکل‌ خط کش‌ ساخت‌ که‌ آنرا اسطرلاب‌ خطى‌ یا عصای‌ موسى‌ نامیده بودند.

البته این اسطرلاب به علت محدودیتهائی که داشت نتوانست کاربرد وسیعی پیدا کند و یا این که در آن زمانها روش صحیح کار با آنرا نمی دانستند. 
ضمنا این سخن من بر مبنای بحثهای زیادی است که طی زمان در باره این اسطرلاب صورت گرفته و بنظر می رسد هنوز جای بحث دارد.
به هر حال ایرانیان آن قدر در ساخت اسطرلاب مهارت پیدا کردند که هم اکنون بسیاری از اسطرلابهای ساخت ایران زینت بخش موزه های جهان از جمله موزه بریتانیا می باشد.

هم اینک در موزه بریتانیا در شهر لندن نفیس ترین اسطرلاب جهان نگهداری می شود که ساخت ایران و برای شاه سلطان حسین ساخته شده بود.

ضمنا قدیمی ترین اسطرلاب ایرانی هم اکنون در کلکسیون فردی بنام لوئیس ایوانز در شهر آکسفورد انگلستان نگهداری می شود.

وقتی به گزارشات موجود عهد شا ه عباسی نگاهی می اندازیم در می یابیم که شیخ بهائی از اطلاعات خود در امور شهرسازی و ایجاد پلها و ساخت حمام و تسطیح جاده ها و حفر قنوات استفاده می کرده است .

بدون شک یکی از وسایل و ابزار اصلی مورد استفاده او در انجام اندازه گیریهای آسمانی و زمینی همین دستگاه اسطرلاب بوده و او طر ز کار این دستگاه را به شاگردانش نیز می آموخته و کتاب و رساله هایی نیز در باره آن نگاشته است.

اسطرلاب د رانواع مختلف و با نامهای متفاوت و جالبی عرضه می شده که از جمله می توان به زورقی ، مسطری ، صلیبی ، سفرجلی ، اهلیلجی ، لولبی ، کروی ، ذی العنکبوت ، رصدی ، مجنح ، طوماری ، هلالی ، قوسی ، صدفی ، جامعه ، مغنی ، ذات الحلق ، عصای موسی ، عقربی اشاره کرد

.ضمنا ا سطرلاب به نامهای دیگر مثلا تام و مسطح شمالی یا جنوبی نیز خوانده می شده که نوع تام آن تمام مقنطرات از یک تا نود را در بر می گرفت.

برگرفته از کتاب مرد رازها نوشته نویسنده همین وبلاگ

رازهای کتابخانه من(۵۵): اسطرلاب و یا ستاره یاب

دستگاهی بنام اسطرلاب

پیشینه تاریخی اسطرلاب یا ستاره یاب
من کتابهای متعددی در باره اسطرلاب و یا ستاره یاب خوانده ام که کتاب : بیست باب" خواجه نصیر الدین طوسی و کتاب " تحفه حاتمی" نوشته شیخ بهایی از بهنرین کتابها برای افراد مبتدی هستند. جالب است که چند سال پیش متخصصی را از هلند به ایر ان آورده بودند تا در کلاس های درس روش استفاده از این دستگاه ستاره یاب را به ایرانیان یاد دهد، در حالی که ایر  انیان بهترین  و کامل ترین و زیبا ترین اسطرلابها را ساخته و عرضه کرده اند. هم اکنون نمونه هایی از آنها در موزه های معروف جهان یافت می شود.

به احتمال قوی اسطرلاب‌ یکی از قدیمی ترین دستگاه و ابزار علمی ساخته دست و فکر بشر است که پیشینه آن به عهد باستان باز می گردد . جمله جالبی در باره اسطرلاب گفاه شده و آن این که با ساختن اسطرلاب آسمان به زمین نزدیک شد.
تحقیقاتی که اخیرا انجام شده تاریخ پیدایش اسطرلاب را سیصد سال قبل از میلاد مسیح اعلام کرده اند.
البته بعضی ها هم براین باورند که پسر ادریس پیامبر نخستین کسی بود که به ساخت اسطرلاب اقدام ورزید. ضمنا عده ای نیز بر این ارسطاطالیس حکیم و دانشمند یونان باستان را سازنده و ابداع کننده اسطرلاب می دانند.
بعضی از گزارشات نیز حکایت از آن دارند که اریستاخورس ساموسی از استادان مدرسه مشهور اسکندریه که بزرگترین دانشگاه جهان در قبل از میلاد مسیح و حتی قرنها پس از آن بود نخستین کسی بود که نوعی وسیله و ابزار برای رصد ستارگان ابداع نمود.
پس از او نیز دانشمندان دیگری مانند هیپارخوس و بطلمیوس نویسنده کتاب معروف مجسطی به تهیه وسائلی برای انجام این کار مبادرت ورزیدند و بطلمیوس که در سالهای 120 میلادی در شهر اسکندریه زندگی می کرد نخستین اسطرلاب کروی و مسطح را ساخت.

گزارشاتی هم وجود دار مبنی بر این که این د ستگاه برای اولین بار در بابل قدیم ساخته شده و مدافعان این فرضیه به کشف الواح سفالینی استناد می کنند که در سرزمین بابل(عراق امروزی) یافت شده وشبیه به صفحه اسطرلاب است.

از آنجا که بر روی این الواح خطهایی دایره ای و تصویر چند ستاره دیده می شود به همین دلیل بعضی می گویند که اسطرلاب با ظاهر این الواح مشابهت دارد و در نتیجه باید ابزاری با منشاء بابل قدیم باشد .

به هر حال بر روی این نکته که چه کسی برای اولین بار به ساخت این دستگاه ارزشمند اقدام ورزید توافق جامع وجود ندارد.

بعضی از نویسندگان قدیم ایران این وسیله را "ستا ره یاب " خوانده اند که این نام بیش ار ترازوی آفتاب موجه بنظر می آید.

بر اساس بعضی مدارک که سازنده اسطرلاب را هیپارک یونانی معرفی کرده اند این نام از دو واژه " آسترون" به معنی ستا ره و "لامبانین" به معنی میزان و یا آینه تشکیل شده است.
بر حسب مدارک تاریخی ایرانیان از طرز کار اسطرلاب آگاه بودند و از آن در ستاره شناسی و تعین مسافت ها بهره می گرفتند. 
ایرانیان صفحه اسطرلاب را به دوازده قسمت تقسیم کرده بودند و هر یک را " برج " نامیده بودند که هر برج به چند ستاره اختصاص داشت و هر ستاره متعلق به یک" منزل" بود.
علاوه بر موارد فوق ایرانیان از اسطرلاب جهت تعین ساعات فرخنده برای جنگ و صلح و دیگر موار د استفاده می نمودند.
ضمنا بر طبق اسناد بدست آمده این وسیله را در سرزمین های باستانی مانند ماوراء النهر ، "استاره‌لاب" می‌گفتند.
می دانیم که "استاره" همان ستاره است و نامی ایرانی است و یونانیان قدیم آنرا "استاریوس " نامیده بودند.

حال اگر "لاب" را از مصدر "لابیدن" بدانیم که از بان پارتی و به معنی "تابیدن" است در آن صورت ظن ما بر ایرانی بودن منشاء این وسیله تقویت می شود.
این وسیله در زبان فارسی "جام جم" نیز نامیده شده که در بعضی گزارشات به آن اشاره گردیده ولی طی زمان در زبان رایج از واژه یونانی اسطرلاب استفاده شده است.

تاریخ تحول
عربها طرز کار با اسطرلاب را از ایرانیها و یا یونانیها آموختند و آنرا برای تعیین وضعیت ستارگان و یافتن جهت قبله و اوقات صبح و شام بکار بردند. ضمنا آنان طالع اوقات را نیز با همین دستگاه تعیین می کردند.

بعدها صنعتگران و متخصصان مسلمان بخصوص ایرانیان اسطرلاب را تکمیل کردندو طر ز استفاده از آنرا به اروپائیها یاد دادند.
ابوسعید سجزى (سیستانى) دانشمند ایرانی که در قرن چهارم هجری می زیست از جمله اولین کسانی بود که به ساختن اسطرلاب همت گماشت و او از معدود افرادی بود که در آن زمان عقیده داشت که این زمین است که متحرک بوده و به دور خورشید مى گردد و حدود پنج قرن قبل از آن که کپرنیک خورشید را مر کز منظومه شمسی اعلام کند سجزی گفته بود :"این زمین است که به دور خورشید می گردد."
ابو سعید کتاب های اسطرلاب، برهان الکفایه ، تحویل سنى الموالید، الدلائل فى احکام نجوم و کتاب جامع شاهى را از خود بیاد گار گذارده است که بیانگر تحقیقات مداوم او در این زمینه ها می باشد.

از دیگر دانشمندان ایرانی که به پیشرفت این دانش وفن کمک کردند ابوالوفاء بوزجانى خراسانی می توان نام برد که در تربت جام خراسان به دنیا آمد و در سال 376 در گذشت.
او نیز تحقیقات بسیاری در زمینه نجوم و ریاضی انجام داد .این دانشمند کتابهای الحساب، الکامل و زیج الواضح را به نگارش در آورد و آلات و ادوات نجومى را تکمیل نمود که به پیشرفت این علم کمک بسیار کرد.

هم چنین شرف‌الدین‌ مظفر طوسى‌ منجم‌ مشهور ایرانی که در قرن ششم هجری زندگی می کرد اسطرلابى‌ به‌شکل‌ خط کش‌ ساخت‌ که‌ آنرا اسطرلاب‌ خطى‌ یا عصای‌ موسى‌ نامیده بودند.

البته این اسطرلاب به علت محدودیتهائی که داشت نتوانست کاربرد وسیعی پیدا کند و یا این که در آن زمانها روش صحیح کار با آنرا نمی دانستند. 
ضمنا این سخن من بر مبنای بحثهای زیادی است که طی زمان در باره این اسطرلاب صورت گرفته و بنظر می رسد هنوز جای بحث دارد.
به هر حال ایرانیان آن قدر در ساخت اسطرلاب مهارت پیدا کردند که هم اکنون بسیاری از اسطرلابهای ساخت ایران زینت بخش موزه های جهان از جمله موزه بریتانیا می باشد.

هم اینک در موزه بریتانیا در شهر لندن نفیس ترین اسطرلاب جهان نگهداری می شود که ساخت ایران و برای شاه سلطان حسین ساخته شده بود.

ضمنا قدیمی ترین اسطرلاب ایرانی هم اکنون در کلکسیون فردی بنام لوئیس ایوانز در شهر آکسفورد انگلستان نگهداری می شود.

وقتی به گزارشات موجود عهد شا ه عباسی نگاهی می اندازیم در می یابیم که شیخ بهائی از اطلاعات خود در امور شهرسازی و ایجاد پلها و ساخت حمام و تسطیح جاده ها و حفر قنوات استفاده می کرده است .

بدون شک یکی از وسایل و ابزار اصلی مورد استفاده او در انجام اندازه گیریهای آسمانی و زمینی همین دستگاه اسطرلاب بوده و او طر ز کار این دستگاه را به شاگردانش نیز می آموخته و کتاب و رساله هایی نیز در باره آن نگاشته است.

اسطرلاب د رانواع مختلف و با نامهای متفاوت و جالبی عرضه می شده که از جمله می توان به زورقی ، مسطری ، صلیبی ، سفرجلی ، اهلیلجی ، لولبی ، کروی ، ذی العنکبوت ، رصدی ، مجنح ، طوماری ، هلالی ، قوسی ، صدفی ، جامعه ، مغنی ، ذات الحلق ، عصای موسی ، عقربی اشاره کرد

.ضمنا ا سطرلاب به نامهای دیگر مثلا تام و مسطح شمالی یا جنوبی نیز خوانده می شده که نوع تام آن تمام مقنطرات از یک تا نود را در بر می گرفت.

برگرفته از کتاب مرد رازها نوشته نویسنده همین وبلاگ